حقیقت، این است که من سالها پیش در باره ی “سمفونی مردگان” کتابی نوشتم که اندکی بعد با عنوان “از “خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان” در سال ۱۳۸۷ “انتشارات هیلا” وابسته به “انتشارات ققنوس” در ۱۶۵۰ نسخه آن را منتشر ساخت. اما آنچه امروز مرا به نقل بخشی از یک فصل در همین…
آشنایی من با عباس معروفی به آخرین سالهای زندگیاش در ایران برمیگردد، زمانی که استادم دکتر آنالیزه قهرمان(بک) دستاندرکار ترجمهی «سمفونی مردگان» و «سال بلوا» و «پیکر فرهاد» به زبان آلمانی بود. در اولین اقامتم در آلمان فرصتی فراهم نشد تا چند خیابان بروم آنطرفتر، کتابفروشی سرای اندیشه و عباس معروفی را، که دوسهسالی بود…
نوشتن از عباس معروفی، نوشتن از قصههایی است، که قهرمانهایشان حرفهای نسلِ مرا با سکوتشان فریاد میزنند. نسلِ من، که پدرانش، که مادرانش، تازه انقلاب را پشت سر گذاشته بودند، تا طعمِ «استقلال- آزادی» را بچشند، با جنگی نابرابر مواجه شدند. آن جنگ، ما را با صدای آژیرهای قرمزش، به دنیایی آورد که همیشه قرمز…