فاکنر، چه در مصاحبههای فاجعهبار و چه در معروفترین رمانهای خود، در تقلای مواجهه با مسئله نژادپرستی و برتریِ نژاد سفید بود.
گر استاندال داستان بلند را به آینهای تشبیه میکرد که در شاهراهی بزرگ در حرکت است، داستانهای ویلیام فاکنر را میتوان به گاری کوچک با تعدادی مسافر تشبیه کرد که در شهری کوچک در جنوب آمریکا سفر میکند
ویلیام فاکنر، در میسیسیپی، یعنی یکی از کانونهای نژادپرستی در آمریکا، به دنیا آمد و زندگی کرد. اکثر رمانهایش نیز در همین سرزمین میگذرد و از این رو، بردهداری و تبعیض نژادی موضوعی آشنا در آثار اوست. جالب اینکه برخلاف قریب به اتفاق نویسندگان سفیدپوستِ آن عصر، نشانههای آشکاری از اعتراض و مخالفت با تبعیض…
این مرد سفیدپوست راه فراری از زیر بارِ نژادپرستی نداشت، اما قدرت آفرینش خودش را از آن میگرفت
در روزی گرم و خشک شاید متقارن با این روزهای واپسین تابستان، در جفرسون، شهر مرکزی سرزمین مخلوق ویلیام فاکنر، یوکناپاتافا، راوی مشکوک و در حاشیه ایستادهای برایمان چیزهایی از قصه میس مینی کوپر بازمیگوید. در روزی از روزهای یک سپتامبر خشک و بیباران. روزی و روزگاری که آنقدر خشک توصیف میشود که حتی هوا…
فاکنر تقریباً سی سال تمام، خود و داستان شخصی زندگیاش را پنهان کرد. تازه حالا بیشتر در انظار عمومی ظاهر میشود، اجازه میدهد از او عکس بگیرند و دوستان و آشنایانش به قدری در بارۀ او و خانوادهاش حرف میزنند که یافتن دلایل و زمینههای داستانهای پرهیجان و پرسرعت او امکانپذیر میشود.
دو داستان سپتامبر بیباران از فاکنر و بوف کور اثر صادق هدایت با وجود تفاوتهای بسیار اما به سبب رویکرد واحدی که نویسندگان آنها نسبت به مقوله روایت دارند از المانها و موتیفهای مشترکی نیز برخوردارند؛ در یک گفتوگوی کوتاه بین این دو متن به برخی از این ویژگیها پرداخته شده است… .
داستان ترسناکی است. داستان خانه ای در آستانه فرو ریختن که در آن آدم داستان، بریده از جهان، چون قارچی که در تاریکی بردیواری رشد کند از انسانهای پیرامون خود میبرد و به صورت هیولا در میآید.میس امیلی گریرسن دور از هیاهو وگرد وخاک و آفتاب جهان امور عادی انسان، درانزوای اختیاری خود (یا شاید…
ویلیام فاکنر درحالی که از منظر یک مرد پنجاه و چند ساله به گذشته نگاه میکرد به یکی از دوستان خود نوشت: “حالا برای اولین بار درمییابم که از چه نعمت شگفتانگیزی برخوردار بودم: من که یک آدم کاملا بیتحصیلات بودم و حتی دو تا همصحبت باسواد هم نداشتم چه برسد به همصحبت اهل ادبیات،…
«او بوی درخت میداد.» شنیدن همین یک جمله از متن رمان «فاکنر»، ورود یک زن به دنیای نویسندگی را رقم زد. سوزان مینو که در ژانرهای داستان و فیلمنامه قلم میزند، یادداشتی را در «ایندیپندنت» درباره رمان «خشم و هیاهو» که مشهورترین اثر ادبی «ویلیام فاکنر» به حساب میآید، منتشر کرده است. به بهانه پنجاهوچهارمین…
نمايشنامه جديدي از ويليام فاكنر منتشر شد
بهار سرلك
ويليام فاكنر را به خاطر خلق داستانهايي كه روايتگر زندگي سياه در جنوب امريكاست ميشناسيم؛ نويسندهاي كه در اين داستانها سعي در استفاده از طنز و رمانس خفيف داشت. حالا نمايشنامهاي كه او در اوان جوانياش نوشته، بعد از نيمقرن از نگاشتهشدنش براي…
«به هر چیز قطعی شک کن» (Twixt Cup and Lip) نمایشنامهای از «ویلیام فالکنر» است که بهتازگی یافت و برای نخستین بار منتشر شده است.
به گزارش مدومه، ایبنا به نقل از نشریه «گاردین» نوشت: نمایشنامهای گم شده از «ویلیام فالکنر» با نام «به هر چیز قطعی شک کن» که جزو آثار نخستین این نویسنده…
از ویلیام فاکنر نویسنده رمان معروف خشم و هیاهو نامه هایی به جامانده است که در بیشتر آنها او درباره کتاب هایش حرف می زند این نامه ها تا حدی می تواند خواننده را با چگونگی کار این نویسنده معروف آشنا کند.
من و سینما به لحاظ زمانی با هم جور درنمیآییم، در اکسفورد ساعت هفت شب فیلم نمایش میدهند و شهر ساعت نه و نیم شب به خواب فرو میرود. زندگی من طوری میگذرد که نمیتوانم با این روش خودم را همخوان کنم
«خشم و هیاهو»، چهارمین رمان فاکنر، در هفتم اکتبر ۱۹۲۹ منتشر شد. اگرچه فاکنر به احتمال زیاد بخش اعظم این رمان را طی شش ماه کار فشرده در ۱۹۲۸ نوشت، از قرائن و شواهد پیداست که جوهر متشکله آن به زمان جلوتری مربوط میشود و بذر آن آهسته آهسته رشد کرده است.
ارنست همینگوی در زمان جنگ در ایتالیا راننده آمبولانس بود، در آفریقا سافاری میكرد و سالها در یك مزرعه در خارج از هاوانا زندگی كرد. اف. اسكات فیتزجرالد تاثیرات زیادی در نقاط مختلف اروپا گذاشت و در شهرهایی همچون پاریس و كپدانتیب فرود آمد. اما ویلیام فاكنر كه در همان دوره «نسل گمشده» عمر كرده…