رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: کتابخانه امبرتو اکو

وقتی که امبرتو اکو بر شانۀ غول‌ها ایستاد / آخر داستان، باید کتابخانه‌ات آتش بگیرد

حتماً شما هم وقتی می‌روید کتابخانه، آه بلندی می‌کشید و حسرت می‌خورید: «چقدر کتاب هست که من نخوانده‌ام». امبرتو اکو عاشق این احساس بود. او می‌گفت «هرچقدر هم سخت‌کوش باشی، هیچ‌وقت نمی‌توانی تمام دانسته‌های گذشتگان را بدانی. کتابخانه جای یادگیری نیست، جای گم‌شدن است

ادامه مطلب

بهشت زمینی امبرتو اگو/ کتابخانه ای مملو از گلهایی کاغذی

چندی پیش قطعه فیلم کوتاهی از امبرتو اکو دیده بودم که او را در حال گذر از هزارتوی کتابخانه بزرگش که همانند رویا بود نشان می‌داد. امبرتو همانند مینیاتور اسطوره‌ای از هزارتو گذشت و در نهایت سراغ کتابی رفت که تو گویی از همان آغاز می‌دانست دقیقا در کجای این کهکشان کتاب‌ها جای گرفته است.…

ادامه مطلب