عجیب نیست که نقد کارگاهی یا به بیان دقیقتر تلقی مرسوم از این نوع نقد در ایران که اغلب به ارائه سیاههای از نقاط قوت و ضعف آثار داستانی تقلیل یافته است، «کوچه ابرهای گمشده» کورش اسدی را آنطور که باید درنیابد و جریان غالب ادبیات در این سالها که بهشدت به نقد کارگاهی وابسته…
قارقارِکلاغ. درِ خانه را که بست میخکوبش کرد. انگار به دنیای دیگری آمده بود و سر از یک فضای دیگر درآورده بود.» کورش اسدی در همان سطر نخست «کوچه ابرهای گمشده»١ استراتژی رمانش را رو میکند. مخاطب حین خواندن و پیشرفتن در رمان مدام با همین حس راوی مواجه میشود: انگار به دنیای دیگری آمده…
ادبیات رهایی
احمد غلامی
اگر چیزی هنوز بهنام ادبیات مستقل باقی مانده باشد، «کوچه ابرهای گمشده» یکی از مصادیق آن است. ادبیاتی که فراتر از وضع موجود میرود و در تلاشي ستودنی، گذشته و سرنوشت آدمهای دوره انقلاب و جنگ را به تصویر میکشد. رمان «کوچه ابرهای گمشده» این پرسش را پیش میکشد که «ادبیات…
سانشاین، اوج و فرود
امیرحسین خورشیدفر
قصه کوتاه «سانشاین» را کورش اسدی با نادیدهگرفتن محض دی اچ لارنس نوشته است و این شگفتانگیز است. مرثیه موزون اسدی بر عشق انتزاعی و غیرزمینی مرد به زن شاید با فامی از دی اچ لارنس بعد دیگری، تازه و معاصرتری پیدا میکرد.قصه کوتاه «سانشاین» پلات سادهای…
«ادبیات چیزی نیست جز بهخاطر سپردن.» این باورِ کورش اسدی بود. «این حرف من نیست، ولی در درستی آن سر مویی تردید ندارم.» او در مقالهای با عنوان «صخرههای باستانی» در «کتابتِ روایت» بهقول خودش «شرحی در ستایش داستان قدیم» مینویسد و نخست بر سر یکی از قدیمترین نثرهای فارسی درنگ میکند: «یادگار زریران» و…
فضای رمان «کوچه ابرهای گمشده» اگرچه فضایی سیال است اما درنهایت داستان در یک دوره تاریخی خاص، اتفاق میافتد که از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر ما است. درواقع ما با نوعی گسست در فرهنگ، سیاست و در میان نسلها مواجهیم و بهتبع این رخداد همهچیز انگار دارد زیرورو میشود و تاریخ یا دورانِ دیگری فرامیرسد.…
آتفه چهارمحالیان همسر کورش اسدی در گفتگو با بی بی سی ماجرای خودکشی اسدی با گاز را تایید کرد. عاطفه چهارمحالیان دلایل سیاسی این ماجرا را تکذیب کرد.
میان من و کورش اسدی آشنایی نزدیکی نبود، جز داستانهایش که قابل احترام و ستودنی بودند و البته مد و مه که یکبار پیام دلگرم کننده ای فرستاد . در همین حد. گذشته از این نیز ازدست دادن یکی از داستان نویسان خوب این دیار که مرز پختگی را پشت سر گذارده بود برای هر…
«امشب میخواهم درباره جوانمرگی در نثر معاصر و ادب معاصر فارسی حرف بزنم… میخواهم گزارشی بدهم از نثر معاصر و اینکه چه بوده است، پس از این و یا هماکنونش با من نیست، تکلیفش را تکتک شما، زندهبودنتان تعیین خواهد کرد و نیز همه آدمهایی که دارند مینویسند و خواهند نوشت. چشم من و شما…
کورش اسدی، نویسنده و منتقد ادبی که جمعه شب دوم تیر، چند هفته پیش از آن که پنجاه و سه ساله شود در تهران درگذشت، بر اساس آخرین مصاحبهاش (بولتن داخلی نشر نیماژ) “جز نوشتن و خواندن هیچ کار و راهی” بلد نبود
محمود دولت آبادی در این مراسم با بیان اینکه مرگ ناگهان از راه میرسد و انسان را غافلگیر میکند، گفت: سوال من این است که چگونه ممکن است انسان در موقعیت پختگی خود به عنوان کسی که از نوجوانی و جوانی در تلاش مشق و نوشتن بوده ناگهان و غافلگیرانه از میانه خلوت ما برود؟
به یاد کوروش اسدی داستاننویسی که ازمیان ما رفت
علی شروقی
«کوروش اسدی درگذشت». خبر ناگهانی بود و واقعه نابهنگام. هیچکس باورش نمیشد نویسندهای که بعد از سالها غیاب از صحنه داستاننویسی ایران، در دو سال اخیر سرانجام با مجوز گرفتنِ یک مجموعهداستان و یک رمانش بار دیگر به میدان ادبیات ایران بازگشته بود، به…
«داستانهای کوروش اسدی، چگونه بدل به نقدی بر هوشنگ گلشیری میشوند؟». هوشنگ گلشیری مانند راعیانی که بر بدن دامهای خود داغ مینهند تا از دیگر دامها بازشناخته شوند، بر سیمای آدمهای خود داغ میگذارد. گاه با خال و گاه با چالی بر روی گونه. او آناتی از یک چهره را برمیگیرد و تا آن «آنات»…
کوروش اسدی از داستان نویسان معاصر درگذشت. به گزارش مد و مه به نقل از مهر کوروش اسدی از نویسندگان و منتقدان ادبی نام آشنای معاصر ، شب گذشته و در سن ۵۳ سالگی در گذشت.
تجربه رمانی کوروش اسدی، تجربه بدیعی است که در آن فاصله بین انواع ادبی کلاسیک و مدرن از بین رفته است. یا بگوییم در رمان «کوچه ابرهای گمشده» دغدغه اصلی مؤلف نوشتن بین این دو نوع روایی است تا در نوشتارش نوعی آزادی در گفتن و تعبیر بدون التزام به محدودیتهای نوعی روایت هم وجود…
جنوب ادبیات ایران، هنوز هم نامهای آشنا و برجستهای دارد که همچنان با همه تنگنظریها و اوضاع نابسامان کتاب و نشر، مینویسند: کوروش اسدی (۱۳۴۳- آبادان) آنطور که خودش میگوید او و داستانهایش را باید در جنوب و خوزستان جستجو کرد. او از نویسندههای دهه هفتاد است که کارش را با نوشتن نقد و داستان…
متن منتشر نشدهای از جلسات داستانخوانی هوشنگ گلشیری / آنچه می خوانید شرح مکتوب یکی از جلسات داستانخوانی هوشنگ گلشیری است که تا کنون منتشر نشده بود. جلساتی که الگوی کارگاه های بسیار در این روزگار شده
حفرههای خالی
«شب نبود. روز نبود. هیچکس نبود. بوی هوای خواب بود. بوتهها خرتخرت میکردند. آن دورها، از بام خانه دود باریکی میرفت سمت آسمان و همینجور که بالا میرفت خم برمیداشت کمانه میکشید سمت کوه. چند سیاه، بیل بر دوش، گذشتند. دوید لای بوتهها. زیر پایش خالی شد افتاد توی گودال. از بوی خاک…
«داستانهای کوروش اسدی، چگونه بدل به نقدی بر هوشنگ گلشیری میشوند؟». هوشنگ گلشیری مانند راعیانی که بر بدن دامهای خود داغ مینهند تا از دیگر دامها بازشناخته شوند، بر سیمای آدمهای خود داغ میگذارد.