عجیب نیست که نقد کارگاهی یا به بیان دقیقتر تلقی مرسوم از این نوع نقد در ایران که اغلب به ارائه سیاههای از نقاط قوت و ضعف آثار داستانی تقلیل یافته است، «کوچه ابرهای گمشده» کورش اسدی را آنطور که باید درنیابد و جریان غالب ادبیات در این سالها که بهشدت به نقد کارگاهی وابسته…
قارقارِکلاغ. درِ خانه را که بست میخکوبش کرد. انگار به دنیای دیگری آمده بود و سر از یک فضای دیگر درآورده بود.» کورش اسدی در همان سطر نخست «کوچه ابرهای گمشده»١ استراتژی رمانش را رو میکند. مخاطب حین خواندن و پیشرفتن در رمان مدام با همین حس راوی مواجه میشود: انگار به دنیای دیگری آمده…