رفتن به محتوا رفتن به فوتر

سیری در داستان های عامه پسند(۱): کورس بابایی و امشب اشکی می ریزد

17 نظر

  • کاوه گوهرین
    ارسال شده 26 آوریل 2011 در 12:02 ق.ظ

    دوستان عزیز مطلب مربوط به کورس بابایی را خواندم با سپاس از نوع نگاه شما به مقوله ی داستان های عامه پسند، همانگونه که می دانید کورس بابایی در این ژانر ادبی آثاری درجه ۳ آفرید و در سال های پس از انقلاب در شمال کشور زندگی می کرد و به بیماری روانی دچار شد و در تنهایی و فراموشی زندگی را وداع گفت و از فیلم امشب اشکی میریزد هم به دلیل ساخت ضعیف استقبال چندانی نشد. درست مثل فیلم امشب دختری می میرد که بر مبنای پاورقی اثر گذار ارونقی کرمانی ساخته شده بود و فیلمی بسیار نازل با بازی تقی مختار و فروزان بود.لازم به ذکر است که کارگردان این فیلم مصطفی عالمیان فیلمبردار سینمای ایران بود.
    این فاجعه در سال ۱۳۵۱ با ساخت خاطر خواه به وسیله ی امیر شروان بر مبنای دیگر پاورقی محبوب ارونقی تکرار شد.
    با سپاس از هیئت تحریریه ی مد و مه.

    • رضا
      ارسال شده 15 جولای 2024 در 1:13 ب.ظ

      کورس بابایی قبل از هر چیزی یک معلم بود که در سالهای آخر عمرش در دانشکده هنر عکاسی خبر تدریس میکرد
      بدون شک کورس بابایی عجوبه روزنامه نگاری ایران بود و امثال آقای بلوری در سایه ایشان بوده
      کورس بابایی معلم و روزنامه نگار و فقط برای تفنن قلم میزد و نویسندگی میکرد
      وی تا سال ۱۳۷۰ در کیهان شاغل بود اما به لطف خاتمی و مهدی مسیری بی سواد که از بد روزگار سرپرست بودن اجازه قلم زدن نداشت
      در سال ۱۳۷۵ درست ۵ آذر با دهها ضربات چاقو و تیغ جنازه اش در خانه پی ا شد و همچون گلی که در میهمانی خون پرپر شد این بود پایان مردی که می‌توانست ابر روزنامه نگار یا نویسنده آیی بی همتا
      کورس دارای دو مدرک کارشناسی از دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود و امشب اشکی میریزد را در ۱۸ سالکی در دوران تحصیل در دبیرستان البرز نوشته و بعد انقلاب مثل تمامی هنرمندان شایسته ممنوع القام بود

  • س.ص.م
    ارسال شده 19 می 2011 در 1:07 ق.ظ

    هو الباقی
    سلام
    من کتاب امشب اشکی میریزد رو خوندم و واقعا دوسش دارم خیلی هم گشتم که دوباره داشته باشمش اما هنوز موفق نشدم من دیدگاه شما رو قبول دارم اما این نویسنده خیلی راحت با مخاطبش رابطه برقرار میکنه و داستان رو خیلی عالی به پایان می رسونه با اینکه شاید از نظر اخلاقی مشکل داشته باشه اما واقعا تاثیر گذاره من متولد دهه سوم انقلابم ولی این کتاب خیلی خوب بود من هیچ وقت اون جمله آخر کتاب رو فراموش نمیکنم ( من اکنون که اینجا هستم عشقم مرده . فرزندم .مرده . زنم مرده . و در نهایت خودم نیز خواهم مرد)
    به هر حال ممنون برای نقد این رمان .

  • دوست
    ارسال شده 18 دسامبر 2011 در 5:46 ب.ظ

    من خبر دارم آقای کوروس بابایی چه شد.کوروس بابایی شوهر خاله دوستم بوداو خودش و همسرش را باتیغ در حمام کشت….
    …………………
    مد و مه این خبر را تایید نمی کند!

  • ناصر
    ارسال شده 25 ژانویه 2012 در 12:38 ق.ظ

    من هم این کتاب روخوندم . برام تالم آور بوده و هست . این کتاب رو بصورت فایل پی دی اف دارم . هرکی خواست میتونم براش ایمیل کنم . آدرس میل و وبم رو گذاشتم . اطلاع بدین در خدمتم

  • سينا گرگري
    ارسال شده 9 فوریه 2012 در 11:30 ب.ظ

    با سلام دوست عزیز اقای ناصرادرس ایمیل من aziz134527@yahoo.com است در صورت تمایل کتاب را برایم ایمیل کنید با تشکر فراوان سینا گرگری

  • بابا
    ارسال شده 3 مارس 2012 در 7:47 ب.ظ

    اقای کورس بابایی دایی بنده بوده نویسنده روزنامه نگار شهیر قبل از انقلاب و صاحب جمله روح خدا به خدا پیوست مسلط به چهار زبان دنیا و نویسنده صفحه حوادث

  • بابا
    ارسال شده 3 مارس 2012 در 7:55 ب.ظ

    اقای بابایی متولد ۱۳۲۰ در محله بهجت آباد تهران بود . ایشان در سن ۲۰ سالگی رمان معروف امشب اشکی می ریزد را به بازار عاشقانه ان زمان عرضه نمود ایشان دو لیسانس در دو رشته ادبیات و علوم ارتباطات داشته اند و دبر دبرستان البرز. روزنامه نگار کیهان و صدای آشنای رادیو بود . ایشان در آذر ۱۳۷۵ در تهران فوت نموده اند .

  • بهزاد
    ارسال شده 17 ژانویه 2013 در 8:53 ق.ظ

    من اولین بار که این رمان رو خوندم به دلیل نزدیکی سرنوشت دختر این داستان بادختری که من زمانی دوستش داشتم واقعا من رو به گریه انداخت و متاسرم کرد .در کل رمان امشب اشکی میریزد به نوعی درد دل همه جوانهاست که روان و ساده به قلم کشیده شده . (روح کورس بابایی شاد)

  • امون
    ارسال شده 25 مارس 2013 در 2:04 ب.ظ

    من این کتاب رو تو کتابخونه پدرم پیدا کردم دیشب خوندمش خیلی برام جالب بود جالب و درد ناک فقط یه قسمتش پاره شده گم شده میشه دانلودش کرد !!
    ……………….
    بله جستحو کنید در فضای مجاری هست
    مد و مه

  • امون
    ارسال شده 7 آوریل 2013 در 1:15 ق.ظ

    خیلى ممنون …پیداش کردم 🙂

  • مهسا
    ارسال شده 9 آوریل 2013 در 7:15 ب.ظ

    قراره بابام تابستون بده بخونم میگه خییییییییلی قشنگه!

  • رضا
    ارسال شده 18 اکتبر 2013 در 8:22 ق.ظ

    درزندگی ام فقط وفقط یک با عاشقانه گریستم اونم پس ازخوندن این کتاب واقعا واقعا اشکی میریزد یه نسخه ازش لازم دارم خواهشا کمکم کنید بدست بیارم روح کوروس خان شادشادشادشاد باد.

  • رسول
    ارسال شده 15 نوامبر 2013 در 6:13 ب.ظ

    باسلام وخسته نباشید.چطور میتونم این کتاب رو پیدا کنم.خواهش میکنم کمک کنید
    ……………….
    از دست دوم فروشهای خیابان انقلاب شاید بتوانید گیر بیاورید
    مد و مه

  • پرویز
    ارسال شده 15 نوامبر 2013 در 7:39 ب.ظ

    سلام دوستان من از این سری کتاب ها چند نمونه دارم و در صورتی که دوستان بخواهند می تونم براشون معرفی کنم.کتاب های جیبی پرویز قاضی سعید اکثرا هم خانواده همین کتاب میباشد.

  • قادر
    ارسال شده 10 ژوئن 2014 در 10:15 ق.ظ

    باسلام .راستش را بخواهید من کتابش رادارم اما بعلت در اختیار دادن این کتاب به آدمای نااهل هنگام برگشت کتاب ناقص دریافت کردم.من این کتاب را درسال ۱۳۸۱ خوندم چندی بار هم امابعد ناقص شدن آن …نه.ازدوستانی که کتاب تولید آن سال رادارند خواهش میکنم با من در تماس باشند دراین بخش اطلاع دهند جبران میکنم.این کتاب برای من حیاتی میباشد لطفا درخواست مرا بی پاسخ نذارید.هرلحضه منتظرم%
    ……………………..
    سلام
    دوست عزیز احتمالا نسخه الکترونیک کتاب یافت شود می توانید از آن استفاده کرده و صفحات ناقص را پیرینت کنید

  • قادر
    ارسال شده 11 ژوئن 2014 در 4:18 ق.ظ

    سلام دوباره با تشکر فران از شما دوست گرامی .حقیقت را بخواهید این کتاب یادگار دوران خوش عمر من بوده بعد آن جریان که زندگی من را از دوران خوش به سیاهی کشاند من
    .اصلان بزارید خلاص اش کنم.من در سالی.عاشق عزیزی شدم که بارفتن اش تمام حیات را ازمن گرفت و تا اکنون با یاد او زنده ام من جوانی ۳۲ سالم اما درسالی عاشق عزیزاز دست رفته شدم که در آن زمان هم سن سالهای من داشتن بازی…راستش من آن زمان اول راهنمای بودم.سرتان رابدرد نیارم بعد رفتن عشقم.(سال آغاز سیاهی زندگیم۱۳۸۲)تاکنون دل خوندن کتابی راکه عزیز ترین کس در زندگیم بهم هدیه داد را نداشتم.البته گفتم اکنون اون کتاب صفحه هایش ناقص شده.خیلی خیلی.دلم میخواد این کتاب را سالم باچاپ همان سالها داشته باشم .اگر ناراحت نمیشوید این را بگویم این جملات را با انده چشمانی گریان مینویسم تا بدانید این کتاب چقدر برام ارزشمنده چقدر مرا به یاد خاطره …
    باتشکرازشما

ارسال نظر

0.0/5