این مقاله را به اشتراک بگذارید
«امشب اشکی میریزد» از معروفترین رمانهای عامهپسند دههیپایانی حکومت پهلوی بود، رمانی که این بخت را پیدا کرد که عمری طولانیتر از عمر متعارف رمانهای عامهپسند هم ردیف خود داشتهباشد. به این ترتیب که در سالهای پس از انقلاب نیز خوانندگان بسیار داشت و تا یک دهه پیش از این نیز نسخههای چاپ غیر مجاز آن که به صورت افست چاپ شده بودند، در بازار فراوان یافت میشد. و هنوز هم البته از اندک مخاطبانی برخوردار است و لااقل نامش در خاطر بسیاری باقی مانده است.
شاید اگر از اواخر دهه دوم انقلاب، جریان رماننویسی عامهپسند پس از انقلاب تا این اندازه پررنگ نمیشد که بازار کتاب را اشباع کند و پاسخگوی تقاضای مخاطبان باشد، چه بسا هنوز هم این کتاب و نمونههای مشابه آن بازار خود را داشتند. به هر حال «امشب اشکی میریزد» در اواخر دهه چهل به بازار آمد و خیلی زود شهرتی به هم زد و مکرر مورد تجدید چاپ قرار گرفت.
نویسنده «امشب اشکی میریزد» روزنامهنگاری بهنام کورس بابایی بوده که در سال در۱۳۲۰ در تهران متولد شد. متأسفانه (همچون اغلب موارد و به سنت دیرپای نبود منابع)، درباره زندگی این نویسنده اطلاع چندانی در دست نیست. جز اینکه و از بیست و یکی دو سالگی به روزنامه کیهان رفت و جذب کار خبرنگاری شد و در سالهای بعد نیز روزنامه نگاری را ادامه داد. بیشتر در سرویس حوادث روزنامه کیهان کارش را آغاز کرد. اغلب نوشتههای او اخبار و گزارشهای مستندی بودند که از چرخیدن در راهروهای دادگاههای جنایی و مخصوصا خانواده، کسب کرده و در صفحات حوادث منعکس میکرد. ذهنی کم و بیش داستان پرداز داشت که باعث میشد که این ماجراها را با آبوتاب به روی کاغذ آورده و در بهترین گزارشهای خود در این زمینه، با بیانی روایی – داستانی بازگو کند، سبک مستند – داستانی او به دلیل تفاوتها و تازگیهایش ، به سرعت او را از دیگر نویسندگان این حوزه متمایز کرد و چهرهی خبرنگاری جوان و مستعد را از او ترسیم کرد که مطالب او خوراک یکی از پرخوانندهترین صمحات روزنامه کیهان را تأمین میکرد.
علاقهمندی او به گزارشهای واقعی که ید طولایی در نوشتن آنها داشت و به اشکال مختلفی نوشتن آنها را تجربه کرده بود، به خوبی در داستانهایش منعکس شده است. در واقع اغلب داستانهای او، بر اساس ماجراهایی از جنس مطالب مندرج در صفحه حوادث روزنامهها بناشدهاند.
شیوهای که او عمدتا بکار می برد، روایت اتفاقات به صورت تدوین گفتههایی متهم، شاکی و یا شاهدان و افراد مرتبط با ماجراست، شرح رفت و آمد گزارشگر و گاه ترسیم فضای وقوع و حادت و .. نیز درلابلای ازن روایت از زبان آدمهای مربوط ماجرا، در حکم نخ تسبیحی بود که این تکهها را به هم متصل کرده و در پی هم میآورد. این شگرد بابایی طرفداران بسیاری پیدا کرد و صفحات «با من به دادگاه بیایید» که عنوان بخش ثابت بابایی در «زن روز» بود را معروف کرد.
کورس بابایی بعد از چند سال فعالیت در روزنامه کیهان، تجربیاتش در کیهان را به مجله زن روز برد و در این هفته نامه که از نشریات وابسطه به کیهان بود، بیش از پیش روی حوادث و کشمکشهای خانوادگی که منجر به جرایم جنایی میشد، تمرکز کرد. هنر او در نوشتن حوادثی از این دست مطالب در اینجا نیز خیلی زود او را به یکی از نویسندگان موفق زن روز بدل کرد.
بعدها او گزارش ها که پرداخت داستانی – روایی پررنگی داشتند گردآوری کرد و توسط انتشارات امیر کبیر و در قالب کتابهای جیبی پرستو که آثار کم مایه منتشر نمیکرد، به صورت کتاب نیز درچند مجموعه چاپ شد: برویم پیش قاضی (۱۳۵۱). کتابیهایی که ظاهری همانند مجموعه داستان کوتاه داشتند، اما درواقع گزارشهای واقعی از دادگاههای خانواده و یا دادگاههای جنایی بودند. نویسنده در ابتدای این مجموعه نیز مقدمهای نوشته است که نشان از رویکرد و توجه او به ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی دارد، او در این مقدمه کوشیده با نگاهی کم و بیش آماری دلایل طلاق و پیامدهای آن را دستهبندی و به صورتی کلی شرح دهد.
اما اگر روزنامه نگاری کورس بابایی را در میان علاقمندان صفحات حوادث و دادگاههای خانواده به نامی اشنا در دهه چهل و پنجاه بدل کرد، آنچه نام او را در حوزهی ادبیات و خاصه رمان عامهپسندانه به شهرت رساند تا چند دهه بعد نیز نام او در حافظه برخی باقی بماند، نوشتن رمان «امشب اشکی میریزد» بود. رمانی که در اواخر دهه چهل نوشته شد و عنوان آن هم یادآور کتاب معروف «امشب دختری میمیرد» نوشته ارونقیکرمانی یکی از شاخصترین پاورقی نویسان دهه چهل بود. این رمان که در اوایل دهه چهل پاورقی مجله اطلاعت هفتگی بود بعد از پایان انتشارش به صورت پاورقی به دلیل اقبالی که درمیان مخاطبان پیدا کرد به عنوان اثری جریان ساز در زمان خود بر دیگر پاورقی نویسان نیز تأثیر گذاشت. البته «امشب اشکی میریزد» جز شباهت نام، شباهت دیگری به اثر یاد شده نداشت و از لحاظ مضمونی کاملا با آن متفاوت بود.
به هرحال بابایی نیز همانند بسیاری از پاورقینویسان که کار خود را با خبرنگاری (روزنامهنگاری) آغاز کرده بودند، چند سال بعد از ورود به دنیای مطبوعات به داستاننویسی هم روی آورد ، البته با این تفاوت که همانند اغلب نویسندگان همردیف خود، با وجود توفیق بسیار نخستین کار خود،خبرنگاری را به نفع داستاننویسی کنار نگذاشت . به نظر او بیشتر علاقهمند روزنامهنگاری یا به عبارت بهتر شغل پر ماجرای خبرنگاری در سرویس حوادث بود و در کنار فعالیت مطبوعاتی هر از چندگاهی اثری داستانی را منتشر میکرد.
از همین رو نویسندهای پرکار هم نبود، اما شهرت همان رمان «امشب اشکیمیریزد» کافی بود که او را در کنار نویسندگانی چون ر. اعتمادی به عنوان چهرههای شاخص آخرین نسل از پاورقی نویسان قبل از انقلاب معرفی کند. او همچنین نامهای مستعاری چون «جرقه» و «بابا» داشت که بسیاری از مطالب خود را با این نامها به چاپ سپرده است. از دیگر آثار او میتوان به برویم پیش قاضی، دختر تیپارتی، حجلهگاه عشق و سه سرباز سه جزیره اشاره کرد که طی سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵ منتشر شدند.
دستانهای بابایی از مایههای عاشقانه و زبانی احساساتی برخوردار بودند و نویسنده کوشیده بود در دل این مضامین عاشقانه، ناهنجاریهای اجتماعی را فراموش نکند، ناهنجاریهایی که در داستانهای او سرنوشت شخصیتها را دستخوش حوادثی تلخ و سرانجامی شوم میساخت. امشب اشکی میریزد، دختر تیپارتی و حجلهگاه عشق در این دسته جای میگیرند، که بابایی به دلیل رویکرد مورداشاره، در این آثار به تناسب داستان گاه از حادثهپردازی و اتفاقات جنایی که در سطح جامعه وجود داشت و خود نیز یه دلیل تجربهی کار در سرویس حوادث از نزدیک با آنها برخورد داشت استفاده کردهاست، هر چند که شیوهی استفادهی او از این دست تجربیاتش از پرداختی واقعگرایانه و از منطقی علی و معلولیای که در بافت داستان جا افتاده باشد، برخوردار نبود. اونیز همچون دیگر پاورقینویسان هم دوره خود یا پیش از آن، تلقی و نوع نگاهش به سوژههای در سطح جریان داشته و فاقد عمق بود.
بابایی همچنین همانند اغلب پاورقینویسانی که به داستانهای عاشقانه شناخته میشد، در زمینه رمان تاریخی نیز دست به تجربه زد. «سه سرباز سه جزیره» داستانی است که در آن مضمونی عاشقانه بستری برای روایتی پر حادثه قرار گرفته، البته اینبار در دورهی زمانی ایران باستان، این رمان هم کم و بیش در ردیف گونهی تاریخی پاورقیهای عامه پسند قرار میگیرد، چه در پرداخت داستانی و چه در رویکردی که نویسنده (کورس بابایی) در پیش گرفته و می کوشد تا حد امکان در جهت برجسته ساختن عظمت کشور در این روزگار و شکوه حکومتهای پادشاهی ایران باستان، گام بردارد.
چاپ این رمان(۱۳۵۵) و دیگر آثار به اصطلاح تاریخی- داستانی مشابه در این سالها که به طور مستقیم و غیر مستقیم از نهادهای فرهنگی رژیم وقت حمایت میشدند، بیحکمت نبود. این مسئله را میتوان حاصل شرایطی دانست که گاه رمان عامهپسند خواسته یا ناخواسته در خدمت تبلیغ و ترویج مفاهیم و سیاستهای حکومت قرار میگرفت.
در این سالها تشکیل حزب رستاخیز و به طبع آن سیاستهای فرهنگی موردنظر رژیم، دوباره ماجرای عظمت ایران پیش از اسلام و شکوه سلسلههای شاهنشاهی مورد توجه قرار گرفته بود. این ایده در سطوح و جنبههای مختلف در میان توده مردم تبلیغ و ترویج میشد. جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی، تغییر مبنای تاریخ از هجری شمسی به شاهنشاهی و… از جمله دیگر موارد مرتبط با این حرکت فرهنگی خاص به حساب میآمد.
در عرصه ادبیات نیز چاپ داستانهایی از این دست را میتوان به نوعی حاصل شکلگیری این جریان و متأثر از تبلیغات موجود دانست. با پیروری انقلاب اسلامی که به دگرگون های وسیعی در عرصه فرهنگی همراه بود، کورس بابایی که هنوز به چهل سالگی نرسیده بود، همانند بسیاری از روزنامهنگاران مطرح و شناخته شدهی پیش از انفلاب نتوانست به همکاری خود با مطبوعات ادامه بدهد و در همان سالها از صحنهی مطبوعات کنار کشید. در این ایام عصر پاورقی و داستانهای عامه پسند به سبک و سیاق گذشته نیز به پایان رسید و اگرچه هنوز آثار قبلی او و به ویژه امشب اشکی می ریزد در میان عامهی مردم خواننده داشت، اما کارتازهای از او منتشر نشد. در سالهای پایانی رژیم پهلوی نام کورس بابایی بیش از گذشته سر زبانها بود چرا که منوچهر مصیری مشغول ساخت اثری با اقتباس از روی این رمان بود که به دلیل مصادف شدن با آن سالهای پرهیاهو، کمتر دیده شد.
نگاهی به امشب اشکی میریزد
این رمان نیز همچون اغلب پاورقیها و داستانهای عامهپسند از ساختاری ضعیف برخوردار است. در این گونه داستانها فرض بر آن است که خواننده بدون چون و چرا هر آنچه را می خواند، در بست می پذیرد. نویسنده بیشتر در پی خلق حوادث و ماجراهاست که عمدهترین شگرد او برای جذب خواننده محسوب میشود. منطق حوادث و پرورش شخصیتها و روابط وکنشهای میان آنها از اهمیت چندانی در آثارش برخوردار نیست و نویسنده تبحری در در بکار گیری ظرفیتهای داستاننویسی ندارد.
تجربه بابائی در همکاری با صفحات حوادث مطبوعات باعث شده تا دست پری در به کارگیری این حوادث در در امشب اشکی میریزد (و دیگر رمانهای) خود داشته باشد. البته حوادثی که بیشتر کیفیت ژورنالیستی دارند، و نویسنده نمیتواند منطقی درست میان آنها حاکم کند، اما با این حال میتوان گفت پارهای از آنها بواسطه تجربه خاص نویسنده با اتفاقهای واقعی در سطح جامعه چندان بیگانه نیستند. اما نویسنده فاقد قریحه استفادهی خلاقانه از این تجربهها در داستان نویسیست و آنها را در قالبی کلیشهای مورد استفاده قرار داده است. برای نمونه در امشب اشکی می ریزد مرکز ثقل داستان، همان ایده تکراری و بسیار کلیشه شده شباهت میان دو نفر است. اما به فرض پذیرفتن این اتفاق در دنیای داستان، مصالح و ماجراهای دیگر در جهت قابل قبول شدن این ایده بکار نمی رود. بلکه بدمن خط و ربط درست تنها برای پیش بردن داستان مورد استفاده قرار میگیرند.
همچنین مینوان به علاقه و عشق بهمن به شهلا و سردی او پس از ازدواج اشاره کرد که پرداخت قانع کنندهای پیدا نمیکند.این در حالی است که اگر در داستان حرکتی وجود دارد ناشی ازهمین تقابل در داستان است. اینگونه ضعفها در دیگر آثار بابایی با کیفیتی مشابه مشاهده میشود. کورس بابائی در امشب اشکی میریزد و به خصوص «دخترتی پارتی» توفیق یافته تا اندازهای ناهنجاریهای موجود در جامعه وقت را ترسیم کند. اگر چه به شکلی سطحی و پیش پا افتاده هم شده به کار بگیرد. نثر داستانهای بابایی ساده و بدور از ویژگی های ادبی است. بیشتر به گزارشها و روایت های داستانی ژورنالیستی پهلو می زند تا خلق موقیعتهای داستانی به همین لحاظ در مجموع آثارش فاقد ارزش یا امتیازی نسبت به آثار دیگر همتایان او محسوب می شود و چه بسا در سطحی پایین تر نیز قرار میگیرند. بهترین ویژگی آنها که باعث جذب خواننده داستان های عامه پسند می گردد درونمایه عاشقانه و آمیختن آن با حوادثی جنایی، توأم با کلیشه های رایج عشق و خیانت است. ویژگی مورد اشاره را میتوان عاملی به حساب آورد که داستانهای او را مصالح مناسبی برای ساخت فیلم های عامه پسند و پرحادثه نیز میسازد. چنانکه از این رمان نیز فیلمی به همین نام به کارگردانی منوچهر مصیری، براساس فیلمنامهی امیر قویدل در سالهای واپسین پیش از انقلاب ساخته شد که فرامرز قریبیان و آیلین ویگن بازیگران آن بودند.*
- شرح ماجرای این اقتباس ادبی را در سلسله نوشتههایی راجه به اقتباس ادبی در ایران در بخش سینمایی مد و مه خواهید خواند.
17 نظر
کاوه گوهرین
دوستان عزیز مطلب مربوط به کورس بابایی را خواندم با سپاس از نوع نگاه شما به مقوله ی داستان های عامه پسند، همانگونه که می دانید کورس بابایی در این ژانر ادبی آثاری درجه ۳ آفرید و در سال های پس از انقلاب در شمال کشور زندگی می کرد و به بیماری روانی دچار شد و در تنهایی و فراموشی زندگی را وداع گفت و از فیلم امشب اشکی میریزد هم به دلیل ساخت ضعیف استقبال چندانی نشد. درست مثل فیلم امشب دختری می میرد که بر مبنای پاورقی اثر گذار ارونقی کرمانی ساخته شده بود و فیلمی بسیار نازل با بازی تقی مختار و فروزان بود.لازم به ذکر است که کارگردان این فیلم مصطفی عالمیان فیلمبردار سینمای ایران بود.
این فاجعه در سال ۱۳۵۱ با ساخت خاطر خواه به وسیله ی امیر شروان بر مبنای دیگر پاورقی محبوب ارونقی تکرار شد.
با سپاس از هیئت تحریریه ی مد و مه.
رضا
کورس بابایی قبل از هر چیزی یک معلم بود که در سالهای آخر عمرش در دانشکده هنر عکاسی خبر تدریس میکرد
بدون شک کورس بابایی عجوبه روزنامه نگاری ایران بود و امثال آقای بلوری در سایه ایشان بوده
کورس بابایی معلم و روزنامه نگار و فقط برای تفنن قلم میزد و نویسندگی میکرد
وی تا سال ۱۳۷۰ در کیهان شاغل بود اما به لطف خاتمی و مهدی مسیری بی سواد که از بد روزگار سرپرست بودن اجازه قلم زدن نداشت
در سال ۱۳۷۵ درست ۵ آذر با دهها ضربات چاقو و تیغ جنازه اش در خانه پی ا شد و همچون گلی که در میهمانی خون پرپر شد این بود پایان مردی که میتوانست ابر روزنامه نگار یا نویسنده آیی بی همتا
کورس دارای دو مدرک کارشناسی از دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود و امشب اشکی میریزد را در ۱۸ سالکی در دوران تحصیل در دبیرستان البرز نوشته و بعد انقلاب مثل تمامی هنرمندان شایسته ممنوع القام بود
س.ص.م
هو الباقی
سلام
من کتاب امشب اشکی میریزد رو خوندم و واقعا دوسش دارم خیلی هم گشتم که دوباره داشته باشمش اما هنوز موفق نشدم من دیدگاه شما رو قبول دارم اما این نویسنده خیلی راحت با مخاطبش رابطه برقرار میکنه و داستان رو خیلی عالی به پایان می رسونه با اینکه شاید از نظر اخلاقی مشکل داشته باشه اما واقعا تاثیر گذاره من متولد دهه سوم انقلابم ولی این کتاب خیلی خوب بود من هیچ وقت اون جمله آخر کتاب رو فراموش نمیکنم ( من اکنون که اینجا هستم عشقم مرده . فرزندم .مرده . زنم مرده . و در نهایت خودم نیز خواهم مرد)
به هر حال ممنون برای نقد این رمان .
دوست
من خبر دارم آقای کوروس بابایی چه شد.کوروس بابایی شوهر خاله دوستم بوداو خودش و همسرش را باتیغ در حمام کشت….
…………………
مد و مه این خبر را تایید نمی کند!
ناصر
من هم این کتاب روخوندم . برام تالم آور بوده و هست . این کتاب رو بصورت فایل پی دی اف دارم . هرکی خواست میتونم براش ایمیل کنم . آدرس میل و وبم رو گذاشتم . اطلاع بدین در خدمتم
سينا گرگري
با سلام دوست عزیز اقای ناصرادرس ایمیل من aziz134527@yahoo.com است در صورت تمایل کتاب را برایم ایمیل کنید با تشکر فراوان سینا گرگری
بابا
اقای کورس بابایی دایی بنده بوده نویسنده روزنامه نگار شهیر قبل از انقلاب و صاحب جمله روح خدا به خدا پیوست مسلط به چهار زبان دنیا و نویسنده صفحه حوادث
بابا
اقای بابایی متولد ۱۳۲۰ در محله بهجت آباد تهران بود . ایشان در سن ۲۰ سالگی رمان معروف امشب اشکی می ریزد را به بازار عاشقانه ان زمان عرضه نمود ایشان دو لیسانس در دو رشته ادبیات و علوم ارتباطات داشته اند و دبر دبرستان البرز. روزنامه نگار کیهان و صدای آشنای رادیو بود . ایشان در آذر ۱۳۷۵ در تهران فوت نموده اند .
بهزاد
من اولین بار که این رمان رو خوندم به دلیل نزدیکی سرنوشت دختر این داستان بادختری که من زمانی دوستش داشتم واقعا من رو به گریه انداخت و متاسرم کرد .در کل رمان امشب اشکی میریزد به نوعی درد دل همه جوانهاست که روان و ساده به قلم کشیده شده . (روح کورس بابایی شاد)
امون
من این کتاب رو تو کتابخونه پدرم پیدا کردم دیشب خوندمش خیلی برام جالب بود جالب و درد ناک فقط یه قسمتش پاره شده گم شده میشه دانلودش کرد !!
……………….
بله جستحو کنید در فضای مجاری هست
مد و مه
امون
خیلى ممنون …پیداش کردم 🙂
مهسا
قراره بابام تابستون بده بخونم میگه خییییییییلی قشنگه!
رضا
درزندگی ام فقط وفقط یک با عاشقانه گریستم اونم پس ازخوندن این کتاب واقعا واقعا اشکی میریزد یه نسخه ازش لازم دارم خواهشا کمکم کنید بدست بیارم روح کوروس خان شادشادشادشاد باد.
رسول
باسلام وخسته نباشید.چطور میتونم این کتاب رو پیدا کنم.خواهش میکنم کمک کنید
……………….
از دست دوم فروشهای خیابان انقلاب شاید بتوانید گیر بیاورید
مد و مه
پرویز
سلام دوستان من از این سری کتاب ها چند نمونه دارم و در صورتی که دوستان بخواهند می تونم براشون معرفی کنم.کتاب های جیبی پرویز قاضی سعید اکثرا هم خانواده همین کتاب میباشد.
قادر
باسلام .راستش را بخواهید من کتابش رادارم اما بعلت در اختیار دادن این کتاب به آدمای نااهل هنگام برگشت کتاب ناقص دریافت کردم.من این کتاب را درسال ۱۳۸۱ خوندم چندی بار هم امابعد ناقص شدن آن …نه.ازدوستانی که کتاب تولید آن سال رادارند خواهش میکنم با من در تماس باشند دراین بخش اطلاع دهند جبران میکنم.این کتاب برای من حیاتی میباشد لطفا درخواست مرا بی پاسخ نذارید.هرلحضه منتظرم%
……………………..
سلام
دوست عزیز احتمالا نسخه الکترونیک کتاب یافت شود می توانید از آن استفاده کرده و صفحات ناقص را پیرینت کنید
قادر
سلام دوباره با تشکر فران از شما دوست گرامی .حقیقت را بخواهید این کتاب یادگار دوران خوش عمر من بوده بعد آن جریان که زندگی من را از دوران خوش به سیاهی کشاند من
.اصلان بزارید خلاص اش کنم.من در سالی.عاشق عزیزی شدم که بارفتن اش تمام حیات را ازمن گرفت و تا اکنون با یاد او زنده ام من جوانی ۳۲ سالم اما درسالی عاشق عزیزاز دست رفته شدم که در آن زمان هم سن سالهای من داشتن بازی…راستش من آن زمان اول راهنمای بودم.سرتان رابدرد نیارم بعد رفتن عشقم.(سال آغاز سیاهی زندگیم۱۳۸۲)تاکنون دل خوندن کتابی راکه عزیز ترین کس در زندگیم بهم هدیه داد را نداشتم.البته گفتم اکنون اون کتاب صفحه هایش ناقص شده.خیلی خیلی.دلم میخواد این کتاب را سالم باچاپ همان سالها داشته باشم .اگر ناراحت نمیشوید این را بگویم این جملات را با انده چشمانی گریان مینویسم تا بدانید این کتاب چقدر برام ارزشمنده چقدر مرا به یاد خاطره …
باتشکرازشما