این مقاله را به اشتراک بگذارید
تمام آن نویسندگانی که ادعا دارند برای مخاطب مینویسند و جذب خواننده برایشان اصلیترین شرط محسوب میشود، بعید است بواسطهی چنین موفقیتهایی تمایل و علاقهای به ماندگاری آثارشان نداشته باشند، آثارمستور نیز باوجود تمام موفقیتهایش اگر بخواهند از ماندگار شوند، نیازمند ویژگیهایی هستند که آنها را سربلند از محک زمان بیرون آورد، ویژگی هایی که کمتر در آنها دیده میشود.
کار دشواری نیست کافیست مروری گذرا به آثار مستور داشته باشیم تا به روشنی شاخصههای اصلی آثار او را که بواسطهی تداوم و تکرار به نقطه ضعف آنها نیز بدل شده ردیابی کنیم و مهمترین این شاخصهها نیز اهمیت بسیار دادن به مضمون و غافل ماندن از تکنیک و صناعتهای داستان نویسی و سر انجام هم تکرار ایدهها و مفاهیمی که یکبار به شکل کامل در«روی ماه خدا را ببوس» مطرح شده و در آثار بعدی او نیز اغلب با تغییراتی اندک و در دل داستانی به ظاهر تازه، تکرار شدهاند. نکته آنجاست که آثار مستور باوجود تمام نزدیکیهایشان به دغدغههای مردم این روزگار، در دوره و زمانهای که علایق و دغدغهها عامهی مردم دگرگون شده باشد، چه حرفی برای مخاطب خواهند داشت؟ آیا باز هم این روایتهای نویسنده محبوب این روزگار معتبر خواهد بود و یا از درجهی اعتبار ساقط می شوند.
به نظر میرسد باوجود تداوم اقبال فعلی از کتابهای مستور، ضرورت یک بازنگری و تغییر و تحول در رویکرد او در آثار تازهاش احساس میشود. دگرگونیای که نه تنها متضمن حرفهایی تازه باشد، بلکه با دور شدن از وزن و اهمیتی که همواره در این آثار به مضمون داده شده، قدری هم روی فرم و نثر تمرکز شود. بدیهیست که دغدغههای مردم در دورههای مختلف امکان دارد عوض شود، اما عیار هنر و سنجهی آن توسط مخاطب خاص، چیزی نیست که با گذر زمان از اعتبار افتاده و موجب زنده ماندن هر اثری میشود.
شاید «تهران در بعد از ظهر» را بتوان تا اندازهای حاصل احساس همین ضرورت تحول، توسط مستور نیز به حساب آورد. هرچند که به نظر نمیرسد او هنوز به طور جدی از این دغدغهها کنده شده باشد و همچنان کم و بیش برهمان مدار میگردد، و به همین لحاظ اگر چنین قصدی هم در میان بوده، چندان به بار ننشسته است.
اما باید گفت که مستور با دست گذاشتن روی پارهای مسائل جاری در جامعه؛ وجه اجتماعیگرایانهای به این اثر داده (در قیاس با آثار قبلی او که بیشتر بر جنبههای فکری و اعتقادی تأکید داشتند) و همین وجه اجتماعی طراوتی نسبی به این اثر داده است. به ویژه اینکه در آثار گذشتهی او جنبههای اجتماعی آثارش، و نمودهای زندگی شهری تهران در متن داستانهایش، چندان با واقعیتهای متن جامعه نزدیکی نداشت، حتی اگر میشد در دنیای خاص اثر با اگر اما، آن را پذیرفت، اما به عنوان شهر تهران چندان ملموس محسوب نمیشدند.
اما او در کار تازهی خود با پر رنگ کردن این وجه از کار میکوشد، از زندگی مردم تهران و مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی حاکم بر آن بگوید، هرچند که این رویکرد فی نفسه در خور اعتناست، اما مستور به هردلیل (و شاید عدم تجربهی مستقیم زندگی در تهران) در فضاسازی این داستانها به عنوانن رخدادهایی که در شهر تهران، با آن درک و تجربهای که واسطهی زندگی در آن کسب کرده ایم چندان جور نیست. ساختن تصویر تهران، دنیایی چنین بی درو پیکر و متکثر، کاری بس دشوار به حساب می آید که حتی اغلب نویسندگان تهرانی نیز از عهده تصویر موفق آن، به گونه ای که حضور تهران را در لابلای وقایع و در زمینهی فضاهای داستان احساس کرد، برنمی آیند. به نظر میرسد دنیای اثر او با وجود اینکه از آدمها و ماجراهای مختلف میگوید، دنیایی تک صداییست که و این صدای نویسنده است که چنان طنینی انداخته که دیگر شخصیتها را تحت الشعاع خود قرار داده است.
مهمترین ویژگی تهران در بعد از ظهر کماکان همچون دیگر آثار او سادگی در نثر و فرم است، داستانهایی که همانند اغلب آثار کوتاه او ساده و عریان روایت میشوند و کمتر در آنها میتوان روی جنبههای تکنیکی دست گذاشت. میگویم ساده و عریان چرا که تقریبا هیچ چیزی از دیدخوانندهای که تیزبین باشد، پنهان نمیماند. این داستانهای مستور هم همانند آثار دیگرش، هرقدر حرفهای مهم برای زدن داشته باشند، مثل همیشه در یک لایه جریان دارند، گویی نویسنده علاقهای برای تدارک لایه هایی دیگر در درون اثر نیست؛ آنگونه اگر فیالمثل خواننده جدی وسوسه شد دوباره آنها را بخواند، از لذت درک نکتههایی تازه یاب کیفور شود. گویی مستور سطح مخاطب خود را آنقدر پایین میگیرد که باید همه چیز را به او شیر فهم کرد!
وجالب اینکه ناکام ترین داستان این مجموعه، آخرین داستان (چند مسئله ساده!) کتاب است، که از قضا به جان آپدایک تقدیم شده و ایکاش اگر مستور ارادتی به آپدایک داشت داستان بهتری را به او تقدیم میکرد و نه اثری که اگرچه متفاوتترین کار این مجموعه است، اما در عین حال ضعیفترین آنها نیز هست. چون درست مستور بعد از نوشتن این همه داستانهای ساده و بدون پیچیدگی در طول دوران فعالیتش، یکبار هم که خواسته تجربه ای متفاوت و ساختار شکنانه بکند، روایتی را نوشته که خارجاز بدیهی ترین اصول پذیرفته شدهی داستان نویسیست. شاید در بهترین حالت آن را خلاصه ای از طرح یک یا چند داستان به حساب آورد.
اما از همهی این مسائل گذشته مهمترین مشکل مستور در تهرانیست که پیش روی مخاطب تهرانی میگذارد، مخاطبی که تجربه زندگی در تهران را ندارد شاید بتواند چنین تصویر ناملموسی از تهران را بپذیرد، اما برای خواننده تهرانی این آثار شاید خیلی زود این سوال پیش بیاید که خب چرا نویسندهی اهوازی ما درباره همان اهواز نمینویسد، همان محلاتی که به قول خود مستور فقر از سرو روی آن می بارد، اما زندگی و تلاش برای زندگی به شکلی جدی و گاه توأم با وقایعی دردناک و هولناک جریان دارد. آیا مردم چنین مناطقی نمیتوانند از دغدغههای فلسفی آثار مستور برخوردار باشند؟ و تنها این قشر مرفه و لااقل متوسط رو به بالا هستند که زندگی فرصت پرداختن به چنین دغدغههایی را به آنها میدهند. معمولا موفقترین (سوای آثار علمی نخیلی) آن آثاری بودهاند که بواسطه تجربهی ناب زندگی و پوشاندن لباسی از هنر برتن آن خلق شدهاند. بگذریم از استثناءهایی اندک که در هر زمینه میتواند وجود داشته باشد.
درست است که مستور در تهران در بعد از ظهر، تلاشی در جهت نوآوریهای مضمونی و محتوایی داشته، اما این مسئله چنان کمرنگ بوده که اگر اغلب این کتاب را نیز نسخهای دیگر از مضامین و حرفهای مستور به حساب آورند چندان نباید تعجب کرد.به هرحال باید نشست و دید تا به کی این نسخهی مشابهی که مستور در آثارش میپیچد، معجزه میکند.
3 نظر
سها
سلام.
ببخشید می تونم بپرسم از چه نظر می گید آخرین داستان ناکام ترینه؟ طبق کدوم استنادات؟
معذرت میخوام. چون دارم مقاله ای در مورد مستور می نویسم پرسیدم!
omidi
هر نقد یا نظری حاصل تلقی و دریافت نویسنده نسبت به یک مقوله و سنجش آثار ادبی یا هنری بر اساس آنهاست. اختلاف عقیده ها نیز ناشی از تفاوت این دریافت ها و تلقی هاست. ناکامی قصه های مورد اشاره شما نیز براین اساس عنوان شده و بسته به تعریف و تلقی شما از داستان کوتاه می تواند به نتایج متفاوتی ختم شود. اگر به نظر شما داستان می تواند فاقد، تصویر، توصیف، موقعیت، و یا روایتی مبتنی بر زمان و مکان و… باشد، آن وقت این داستانها هم می توانند موفق فرض شوند. به نظر می رسد موارد مورد اشاره شما در بهترین حالت تجربه هایی برای انجام یک کار متفاوت و تازه باشند که به بار ننشسته اند. وگرنه بیشتر به طرح پرورش نیافته یک داستان می مانند. داستان کوتاه از عناصر و ظرفیت هایی برخوردار است که با استفاده از آنها، هر طرح، نقل و یا حکایتی را می توان به ساحت داستان کوتاه آورد، مشکل اینجاست که داستان های مورد اشاره فاقد چنین ویژگی هایی هستند.
مینا
جالب نیست که من علیرغم علاقه به نوشته های آقای مستور که متأسفانه خالی از تکرار نیست تازه امروز متوجه شدم که ایشون کتاب جدیدی منتشر کردند؛ چون یادم میاد بعد از رییس جمهور شدن آقای احمدی نژاد در دوره نهم، ایشون اعلام رسمی کردند که در دوره ریاست آقای احمدی نژاد هرگز کتابی منتشر نمی کنند و من طبق همین گفته دنبال کتاب تازه نبودم.