این مقاله را به اشتراک بگذارید
در هفته پیش برای ایجاد تنوع در مطالب «مد و مه»، طنز را نیز به این مجموعه افزودیم، برای این کار هم رفتیم به سراغ «امید مهدی نژاد» که از جمله چهره های شناخته شده، فعال و جوان و شاید هم خوش ذوق (!) این عرصه است. البته با این امید که امید ما را نا امید نکند و هر از چندی مطلبی را به ما بسپارد، هر چند که حقیقتا خیلی به این امید که ما می شناسیم نمی توان امید بست! اما با توجه به این که چند تایی از مطالبش را پیشا پیش به ما سپرده، خیالمان را حت شد که لااقل برای سه چهار هفته ای مطلب طنز «مد و مه» تأمین است، تا بعد چه پیش آید!
***
کتاب اول:
گیتار عشق
نام کتاب: گیتار عشق
نویسنده: ج. فلاحتپور
ناشر: عشقولانگستر پویا
شمارگان: ۵۰۰۰۰۰ جلد
قیمت: ۳۵۰۰ تومان
طیف مخاطب: دخترهای اول دبیرستانی، دخترهای دوم دبیرستانی، دخترهای سوم دبیرستانی، دخترهای سال آخری (منهای آن دسته که برای کنکور درس میخوانند)
*
ج. فلاحتپور، نویسنده پرکار و محبوب نسل جوان، پس از استقبال گسترده از کتاب «سمفونی بوسه» که کتاب را در عرض سه هفته به چاپ چهارم رساند، اکنون با اثری تازه برای انفجار بازار مهیا شده است. این اثر تازه که با عنوان «گیتار عشق» همزمان با شهرستانها، در تهران نیز توزیع شده است، اثری است داستانی که برای مخاطب جوان و نوجوان تهیه دیده شده است. گیتار عشق داستان پسری جوان به نام کامبیز است که در یک آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس میکند. کامبیز در یکی از جلسات به شدت عاشق یکی از شاگردانش با نام منیژه میشود. منیژه دختری است از یک خانواده مرفه که دارای چشمهای روشن و موهای بور است و توسط راننده شخصی جابهجا میشود. کامبیز که پسری است خجالتی، تلاش میکند عشق خود را به منیژه ابراز کند، اما نمیتواند. پس تصمیم میگیرد در کلاس موسیقی که جنب کلاس زبان تشکیل میشود ثبت نام کند و از طریق هنر و به شکل غیرمستقیم به ابراز عشق خود بپردازد.
شش ماه بعد کامبیز که در حد دوازده آکورد بر گیتار مسلط شده، با لباس مبدل سر راه منیژه مینشیند و به نواختن آکوردهایی که یاد گرفته میپردازد. اما منیژه هر بار بیتفاوت از کنار او عبور میکند. دوازده روز میگذرد و کامبیز همه آکوردهایی را که یاد گرفته مینوازد، اما نمیتواند توجه منیژه را جلب کند. کامبیز که از همهچیز ناامید شده، تصمیم میگیرد سر به کوه و بیابان بگذارد، اما پیش از اینکه بگذارد، شروع به نواختن آهنگی برای دل خود میکند. آهنگی که جزو آکوردهایی که آموزشدیده نیست و از دل برآمده و لاجرم علیالقاعده بر دل هم مینشیند. در این لحظه منیژه که موبایلش را در آموزشگاه جا گذاشته، برمیگردد و ناگهان با آهنگ دل کامبیز مواجه میشود که در فضا پرواز میکند. منیژه فیالمجلس عاشق آهنگ میشود و عندالمطالبه…
برای خواندن ادامه داستان میتوانید گیتار عشق را از کتابفروشیهای کف بازار تهیه کنید.
***
کتاب دوم:
قنطره الاسفار فی شرح میسره الابرار
عنوان: قنطره الاسفار فی شرح میسره الابرار
نویسنده: استاد نورالله خاموش
ناشر: دفتر انتشاراتی هوهویه
شمارگان: ندارد
قیمت: ۳۳۰۰ تومان
طیف مخاطب: طالبان قدیمه، مخالفان جدیده، کتابجمعکنان حرفهای، سنگوارهها، پیروان فرقه کشکولیه و شاگردان استاد
*
نورالله خاموش ـ آنگونه که در سایت kashkoooooliyye.com آمده است ـ فیلسوف، متکلم، اصولی، فروعی، رجالی، نسائی، ادیب، نسخهشناس و در یک کلام فاضل برجستهای است، که از شاگردان مبرز استاد عبدالجابر کشکولی بوده و هماینک قطب اول مکتب کشکولیه به شمار میرود. این بابا، بهتازگی شرح مزجی خود را بر رساله «میسره الابرار» استاد کشکولی منتشر و روانه بازار کتاب کرده است. کتاب «میسره الابرار» که در سال ۱۳۴۴ منشتر شده، مهمترین اثر مکتوب مکتب کشکولیه و در واقع مانیفست فکری این مکتب است. استاد خاموش به عنوان شاگرد خاص استاد کشکولی که عمری در محضر او زانوی تلمذ به دیوار زده است، با استفاده از آموزههای خودِ کتاب، این اثر گرانسنگ را شرح کرده است. استاد عبدالجوادی در مقدمه هشتاد صفحهای که در ابتدای کتاب چاپ شده است ضمن شرح شیدایی خود نسبت به استاد کشکولی انگیزه خود را از شرح کتاب وی، اینگونه به توضیح نشسته است:
«دوش دوش دوش، نظر کردم و دیدم چه اندکند یاران موافقی که تدبر کنند و تأمل در کلمات نورافشان استاد کامل و عارف واصل و قطب اکمل و سرور اشمل، عبدالجابر اعظم کشکولی (نورالله مرقده فی امامزاده عبدالله) و دریابند معانی نورانی آن را از پس حجاب ظلمانی فهم و درک انسانی. بر آن شدم لذا تا کمترینوار در شرح و توضیح این کلمات نورانی قدمی یا قلمی زده، خاطر مشوش خویش سامان داده باشم، مگر بابی باشد بر هرچه بشاید. هرچه کردم همه از فیض آموزش استاد بود و از خود هیچ نبود و هرچه هست و بود، اوست و خواهد بود.»
به صفحه ۱۳۴ کتاب توجه میکنیم:
بیان استاد:
لمیزل جود سلطان وجود بر همه ممکنات به ظهور مظاهر نفس خود احاطه فرموده و آنی نیست که فیض او منقطع شود و یا آنکه امطار رحمت از غمام عنایت او ممنوع گردد.
شرح مزجی:
ذات اقدس هویت که متصف است به صفت صفیته «لمیزل» که هست صاحب «جود» و چنین است که هست «سلطان وجود» که سلطنتش قاهر است و باهر است و ظاهر است و ماهر است «بر همه ممکنات» و تو چه دانی که آن چگونه است، اینگونه است که «به ظهور مظاهر نفس خود» که عبارت است از ظاهر شدن مظاهر نفس خود، هرآنچه باشد و نباشد را «احاطه فرموده» است «و آنی» و کمتر از آنی «نیست» و نبوده است «که فیض او منقطع شود و» این خود چه باشد و نیست و نبوده است که فیض او منکسر یا منفعل یا حتی شُل گردد «یا آنکه امطار رحمت» که اگر بدانی یعنی بارانهای رحمت «از غمام عنایت او» که اگر بفهمی یعنی از ابرهای عنایت او «ممنوع گردد.»