این مقاله را به اشتراک بگذارید
در این دیار ماه محرم که می رسد، همه چز رنگ و بویی دیگر می گیرد، عاشورایی می شود، از فضای ذهنی آدمها بگیر تا رسانه ها گروهی و…، خاص این دوران و آن دوران هم نبوده، عاشورا و قیام حسین (ع) نه با ما که در ماست، چه خاطره ها که در دوران کودکی از پرسه زدنهای شبانگاهی در محرم در یادمان نمانده… شورای نویسندگان «مد و مه» تصوب کرد که در این ماه محرم، ما نیز به سبک خود، فضا را قدری عاشورایی کنیم… به عنوان یکی ازمطالب این پکیج با حال و هوای مذهبی، سوژه بازتاب مذهب و زندگانی ائمه و معصومین در پاورقی های داستانی سالهای دور را برگزیدیم که نمونه های جالب توجه و در خور اعتنایی از آن در آثار حسینقلی مستعان، ذبیح الله منصوری ، جواد فاضل و… وجود دارد، به دلیل طولانی بودن متن آن را در دوبخش تقدیم خوانندگان «مد و مه» می کنیم.
***
مدخل:
پاورقینویسی سالهاست که پروندهاش در این دیار بسته شده است، اگر در آغازین سالهای پس از پیروزی انقلاب پاورقینویسی بهعنوان یکی از شاخصها و شاید مظاهر مطبوعات عامهپسند در دوره گذشته کنار گذاشته شد، در سالهای اخیر که چنین تصورات و یا حساسیتهایی دیگر وجود ندارد، اگر مطبوعات حتی از نوع عامهپسند و زردش، روی خوشی به پاورقی نشان نمیدهند، بیش از هرچیز بهخاطر آن است که دیگر این نوع داستانها، یا روشنتر بگویم ارایه داستان به اینگونه، دنبالهدار و بخش بخش، طالبی ندارد و کسی حوصله ندارد منتظر بماند و تا هفته بعد یا شماره بعد یک نشریه، دنباله آن را بخواند. اگر داستانهای عامهپسند همچنان بازاری دارد، در قالب کتابهایی مستقل است که به دلیل همین قالب دارای برخی تفاوتهای ساختاری با پاورقی است. پاورقیها بهدلیل ارایه قسمت قسمت آنها بهگونهای نوشته میشدند که حداقل هر قسمت از اتفاقی جذاب برخوردار باشد و انتهای هر قسمت بهگونهای بود که خواننده را در انتظار دنباله داستان نگه دارند. یعنی همان ویژگی که کم و بیش در سریالهای تلویزیونی شاهد هستیم. به همین دلیل پاورقیها به هنگام انتشار در قالب کتاب هم ساختاری قابل شناسایی دارند. پس آنچه امروز بهعنوان رمانهای عامهپسند میشناسیم و نویسندگانشان را هم پاورقینویس میخوانیم، تنها در همان صفت عامهپسندی و رعایت کلیشهها با پاورقیها فقط اشتراک دارند.
به هر روی، در این سالها سریالهای تلویزیونی کم و بیش با همان کارکرد و با همان نوع مخاطبان و از قضا اغلب با همان کیفیتهای نازل، جای پاورقیهای داستانی را گرفتهاند. بهگونهای که شاید باور کردن آن سخت باشد اگر بگوییم روزگاری، برخی از خوانندگان این پاورقیهای داستانی، پس از یک هفته انتظار وقتی شماره تازه مجله موردنظر خود را از دکه روزنامهفروشی میخریدند، دیگر نمیتوانستند منتظر بمانند و همانجا کنار دکه نشسته و مشغول خواندن میشدند!
همانگونه که سریالهای تلویزیونی برای مخاطبانی از طیفهای مختلف گونههای مختلفی دارند، پاورقیها هم گونههای مختلفی داشتند و اغلب مجلهها حجم قابلتوجهی از صفحات خود را به چاپ پاورقی اختصاص داده و میکوشیدند برای جوری جنس و راضی نگهداشتن مخاطبان خود با سلایق گوناگون، پاورقیهایی عشقی، پلیسی، تاریخی و… منتشر سازند که حتی گاه در برخی مجلات پنج یا شش پاورقی در هر شماره منتشر میشد. هر پاورقینویس سبک و سیاق خاصی داشت که اغلب به همین سبک شناخته میشد، یکی پلیسینویس بود، دیگری عشقی و یکی هم تاریخی، هرچند که گاه شاهد طبعآزمایی این نویسندگان در گونههای مختلف بودیم.
پاورقی تاریخی
اما آنچه در این نوشته مورد توجه ماست، از دل پاورقیهای تاریخی بیرون آمده است. پاورقیهای تاریخی بهطور عمده به دو دسته تقسیم میشدند، آنها که از داستانهایی مربوط به ایران باستان و شرح قهرمانی و حماسههای سرداران آن روزگار بودند و البته در کنار این داستانپردازیهای پرحادثه و شرح جنگآوری و دلاوریها، از مایههای عشقی نیز غافل نمیشدند.
اما دسته دیگر، به دوران پس از ورود اسلام به ایران میپرداختند و به همان ترتیب، شرح ماجراهایی بود که در حاشیه و متن دربار خلفای گوناگون میگذشت.
اغلب این داستانها (هر دو سنخ) پایه و اساس تاریخی درستی نداشتند، زاییده خیال نویسندگانی بودند که در بهترین حالت آشناییهایی نسبی با تاریخ داشتند و با استفاده از تخیل و آمیختن آنها به مایههایی کمرنگ از واقعیت، روایت میشدند، به زبانی ساده، نثرهایی نهچندان استوار.
ماهیت وجودی پاورقی بسته به مخاطبانش بود و حتی در کوتاه و بلندی آن میزان استقبال خوانندگان نقش داشت و اگر خبر میرسید که مخاطبان آن را پسندیدهاند تا جای امکان طولانیتر میشد و نظیر «آفت» نوشته حسینقلی مستعان در مجله تهران مصور که نزدیک به شش سال ادامه یافت و گاه در همان چند ماه اول، وقتی با عدم اقبال روبهرو میشد مدیران نشریات از نویسنده میخواستند، جوری سر و ته ماجرا را هم آورد.
با این اوصاف دور از ذهن نیست اگر برخی پاورقینویسان با توجه به روحیات مذهبی حاکم بر جامعه ایرانی و البته در مواردی هم بنا به علایق شخصی، بهسراغ پاورقیهای تاریخی و مذهبی بروند و یا حتی بهطور مشخص بهسراغ زندگی پیامبر اکرم و ائمه اطهار رفته و داستانهایی بر اساس زندگی آنها را به صورت پاورقی یا کتاب منتشر سازند. بنابراین بعضی از پاورقیهای تاریخی که برخی از آنها به دوران پس از ورود اسلام به ایران میپردازند، از مایههایی مرتبط با تاریخ اسلام برخوردار میشوند، اما این مایهها آنقدر کمرنگند که در کنار حادثهپردازیها و مضامین عاشقانه رنگ باخته و به چشم نمیآیند. البته صرفنظر از اینگونه آثار، چند پاورقی بسیار معروف با مضامین کاملا مذهبی نوشته شدهاند که بهصورت کتاب هم به بازار آمده و بارها تجدید چاپ شدهاند.
جواد فاضل و زندگانی چهارده معصوم
«زندگانی چهارده معصوم» اثر جواد فاضل یکی از آنهاست، همانگونه که از نام کتاب پیداست، نویسنده زندگی چهارده معصوم را در این کتاب روایت کرده است. البته با زبانی کم و بیش داستانی. جواد فاضل از جمله پاورقینویسان به نام در دهه بیست و سی بود. در میانسالی درگذشت و برخی داستانهایش هم پس از مرگ او منتشر شد. فاضل بهعنوان نویسنده داستانهای عاشقانه شناخته میشد. لاریجان، گردنبند ملکه و… که برخی از آنها از مضامینی نسبتا تاریخی هم برخوردار بودند از این جملهاند. نثر او نثری است احساساتی و ساده، پاورقیهایش در عین شهرت و محبوبیت سهلانگارانه نوشته شدهاند، البته این مشکلی است که اغلب پاورقیها از آن رنج میبرند، بهخصوص وقتی به نحوه نگارش آنها (هفته به هفته) توجه داشته باشیم. دور از ذهن نیست اگر اغلب ساختاری حسابشده و منسجم ندارند بهویژه اینکه پاورقینویسان بهعنوان نویسندگان حرفهای مطبوعات از این راه ارتزاق کرده و نه فرصتی برای بازنویسی یا حک و اصلاح آثار خود داشتند و نه البته ضرورتی برای آن احساس میکردند.
از جواد فاضل که به زبان عربی تسلط داشت، ترجمهای از نهجالبلاغه هم در دست است که از معروفترین ترجمههای نهجالبلاغه نیز بهحساب میآید که بهترین نمونه نثرنویسی و شیواترین اثر او در این زمینه بهحساب میآید. بهنظر میرسد جواد فاضل لااقل در زمینه کارهای مذهبی که انجام داده وسواس و دقتنظر بیشتری بهخرج داده، چراکه این دست آثار او بهمراتب از نثری پاکیزه و استوارتر از پاورقیهایش برخوردارند.
ذبیحالله منصوری و روایتهای داستانی از زندگی ائمه و معصومین
ذبیحالله منصوری نام آشنایی است برای چند نسل از علاقهمندان آثار تاریخی که بسیاری از آنها این سالها پا به پیری گذاشتهاند، بهویژه اینکه اصولا منصوری با آن رمانهای تاریخی که بهعنوان ترجمه و تألیف منتشر ساخته بیشتر خوراک مخاطبانی در سنین بالا را فراهم کرده است.
منصوری مترجم و نویسندهای بسیار پرکار بود که در نوع خود منحصربهفرد و پدیده محسوب میشد. بهندرت بتوان نویسنده و مترجمی پیدا کرد که به اندازه منصوری نوشته باشد. او آدمی گوشهگیر بود، زندگی سادهای داشت و تقریبا در تمام طول عمر در اتاقی مملو از کتاب و مجله صبح تا شب مشغول نوشتن بود.
او در دورههای سنی مختلف خود آثاری به سبک و سیاق مختلف را مورد عنایت قرار داده و در جوانی مدتی به ترجمه آثار پلیسی و جنایی پرداخت، ترجمههای او از آثار موریس مترلینگ نیز به همین دوره برمیگردد. اما مقطعی نیز به ترجمه رمانهای عشقی و یا حتی شاهکارهای ادبی پرداخت که بهویژه در مورد اخیر کارش با واکنشهایی نیز مواجه شد، چراکه سبک ترجمه او به هیچ روی متناسب با ترجمه شاهکارهای ادبی نبود. در واقع منصوری برای ترجمه همان آثار تاریخی – داستانی نظیر سینوهه، خواجه تاجدار و… ساخته شده بود.
او در ترجمه چندان امانتدار نبود و شیوه خاص خودش را داشت و اغلب دانستههای بسیار خود را درباره تاریخ جهان در ایران را بهکار میگرفت و با شاخ و برگ دادن به داستان اصلی بر آن میافزود و سعی در جذابتر کردن روایت و در عین حال ارائه اطلاعات جنبی بسیار به مخاطب میکرد. بنابراین گاه در ترجمه از کتابی کوچک حدود ۲۰۰ صفحه، رمانی حجیم نزدیک به هزار صفحه میساخت، همانند خواجه تاجدار که اصل کتاب نه این حجم را دارد و نه این جذابیت را. به دلیل همین سبک و سیاق بود که وقتی رمان لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف را ترجمه و به صورت پاورقی منتشر میساخت، واکنشهای منفی از سوی مخاطبان جدی ادبیات صورت گرفت و او هم ترجیح داد دیگر بهسراغ اینگونه آثار نرود و همان راهی که در آن تبحر داشت را دنبال کند. منصوری نثری روان و شیرین داشت و همین جذابیت باعث مخاطبان فراوانی برای آثارش شد و در کتابخوان شدن بسیاری نیز بهطور مستقیم تأثیرگذار بود. آثار او همچنان تجدید چاپ و با استقبال روبهرو میشوند و البته برخلاف تصور بسیاری از خوانندگان آنها، بهلحاظ تاریخی آثاری چندان معتبر نیستند چراکه او تاریخ را بسیار با تخیل قوی خود میآمیخت و رنگ و بوی داستانی و دراماتیک میداد.
در زمینه ادبیات مذهبی بهطور مشخص منصوری با چهار کتاب بسیار مشهور شناخته میشود یکی «محمد پیامبری که از نو باید شناخت» (کنستان ویرژیل گئورگی) که به زندگی پیامبر اکرم میپردازد و این کتاب نیز همانند اغلب آثار منصوری ترجمه و تألیف و برخوردار از افزودههای اوست بهگونهای که حتی میتوان او را در خلق کتاب سهیم دانست. این کتاب در سالهای پس از انقلاب برای مدتی امکان انتشار نیافت، نسخههای بسیاری از آن بهصورت افست و غیرمجاز فروش رفت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد دوباره امکان انتشار یافت. او همچنین در کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» (امام صادق) که به زندگانی امام ششم شیعیان به زبان داستان پرداخته است عنوان مؤلف را یدک میکشد این کتاب نیز همانند دیگر آثار او به زبانی شیرین، روایی و داستانی به شکلی جذاب زندگی امام صادق را روایت میکند.
اما منصوری دو کتاب دارد به نامهای «عایشه پس از پیامبر» و «امام حسین و ایران» که در هر دو نام کورت فیشلر بهعنوان نویسنده ثبت شده است.
اما نکته جالب آنجاست که وقتی جستوجویی برای یافتن نام و نشان این نویسنده صورت میگیرد به نتیجه درستی نمیتوان رسید. ظاهرا اصلا نویسندهای بدین نام آنهم آلمانیتبار وجود ندارد؛ و این همان شیوه قدیمی است که برخی برای خارجی نشان دادن نویسندگان آثار خود بهکار میبردند و البته منصوری نیز پیش از این، مثلا در مورد آثار جناییاش بهکار برده، آثاری که گاه تحت عنوان «به قلم یک نویسنده آمریکایی!» منتشر شده بود.
بنابراین احتمال دارد منصوری با توجه به اطلاعات تاریخی و مذهبی که داشته دست به کار نوشتن این دو رمان شده است و هوشمندانه (از آنجا که عادت داریم فکر کنیم مرغ همسایه غاز است و معمولا آثار تحقیقی خارجی جماعت را بهتر فرض میکنیم)، برای جذب مخاطب این نام را اختراع کرده است. از طرف دیگر با توجه به مذهبی بودن این آثار و حساسیتهای موجود و تبعات نوشتن آثاری درباره همسر پیامبر و یا امام حسین را از خود دور ساخته است.
اما صرفنظر از این مسئله هم، منصوری آنقدر بهعنوان مترجم در حاصل کارش دخل و تصرف میکرد که نام مؤلف برایش برازندهتر بود. هر دو کتاب به سبک و سیاق دیگر آثار منصوری است، با نثری روان، بیانی شیرین و جذاب که مخاطب عام را بهدنبال خود میکشد، بهلحاظ مستندات تاریخی هم شاید آنقدرها هم استوار نباشند و قطعا جای بحث دارند، مخصوصا اینکه منصوری در کتاب «امام حسین و ایران» اشاراتی جالب توجه درباره زمان وقوع حادثه عاشورا میکند! منصوری از دید یک نویسنده خارجی از حماسهپردازیها و یا مرثیهسرایی معمول در آثار مربوط به عاشورا فاصله گرفته و با لحنی داستانپردازانه و جذاب این کتاب را منتشر ساخته است. در مورد «عایشه پس از پیامبر» نیز بیشتر تمرکز خود را روی وجوه دراماتیک علاقه پیامبر به همسر جوانش گذاشته است.
ادامه دارد…
1 Comment
صریاس
من به دنبال کتاب محمد پیامبری که از نو باید شناخته شود,می گردم لطفا راهنماییم کنین.
…………………………………………………………………………….
مد و مه:
این کتاب هم به صورت افست (چاپ غیر رسمی ) و هم به صورت رسمی منتشر شده است.
تا دو سه سال پیش که چاپش در بازار موجود بود و از کتابفروشی ها می شد تهییه کرد.