این مقاله را به اشتراک بگذارید
«همیشه اولش همه چیز ماورای زمینی است. عقدی در آسمان ها بسته میشود. بعد آهسته آهسته میآید پایین. میرسد زیر زمین. زور میزنی که بگویی نه. این طورها هم نیست. مابه هم ربط داریم. خیلی ربطها …» (نقل از متن داستان صفحه ۶۷)
رمان “شبیه عطری در نسیم” تمی اجتماعی دارد، اجتماعی که البته نه در ایران که در کشوری دیگر قرار دارد، اجتماعی که انسان ایرانی در آن ، هر قدر که تلاش کند خود را با آن منطبق سازد، باز بیگانه است و غریب. پس تعامل او با این اجتماع هم متفاوت باچیزی ست که در کشور خود با آن روبروست. شبیه عطری در نسیم از پرداختی موفق برخوردار است، به ویژه در فضا سازی و شخصیت پردازی، بنابراین از کیفیتی باورپذیر برخوردار است که در آن به زندگی خانوادگی، شغلی و دوستانه سه ایرانی مهاجر به نامهای پیمان، کیا و بهزاد روبرو هستیم.
نویسنده به مدد با خرده روایتهای گوناگون به تشریح اوضاع و احوال این سه می پردازد. به دلیل همین تمرکزی که نویسنده روی جنبههای فردی این شخصیتها دارد، شبیه عطری در نسیم به رمانی شخصیتمحور بدل شده است و بیشتر وصف حال افراد است. با دستمایه قرار دادن چنین شخصیتهایی و موقعیتی که آنها در آن گرفتار شدهاند، تلاش نویسنده بیش از هر چیز نشان دادن ملال و شکست و کلافه شدگی انسانهای مهاجر است.
رمان آغازی جذابی دارد، جذابتی که البته نه حاصل کنشهای بیرونی که معلول طرح موقعیت و البته روابط جذابی میان شخصیتهاست که ولع خواننده را برمیانگیزند، اما داستان در صفحات پایانی رمان ریتم آرام رمان رفته رفته به ملال خواننده می انجامد، در واقع نویسنده نمیتواد با بکار گرفتن تمهیداتی که میتوانند مانع از به تکرار افتادن رمان شوند، آن موفقیتی که در ابتدای رمان دارد، تا پایان نمیتواند حفظ کند.
فصل بندی کتاب خوب و هوشمندانه انتخاب شده است. عناوین فصول چکیده مضمون و ایدههای مطرح در همان فصلها هستند (چهارپایه لق زندگی، بگذار بر زمین خود بایستم، هیچ، آشپزباشیها یا دارکوب میکوبد، پانزده درجه زیر صفر، سال نو مبارک، نتیجه چخوفی، پرتره یک تنهایی، دوشنبه آفتابی و…) گویی با این عناوین در ابتدای هر فصل نویسنده کدهای را به خواننده میدهد که در ادامه و با خواندن آن فصلها این کدها رمزگشایی شده و دلیل انتخاب این عناوین برای مخاطب به خوبی روشن میشود.
اشاره شد که “شبیه عطری در نسیم” حادثه محور نیست، بلکه رمانیست شخصیت محور که در بسیاری بخشها متکیست به روایت خاطرههایی که شخصیتها از گذشته خود دارند و با فلاشبکهایی که مدام به گذشته زندگی و خاطرات آنها زده میشود، داستان پیش میرود، شخصیتها پرورش مییابند، موقعیتها و اوضاع و احوال روحی و ذعنی آنها برای مخاطب ترسیم میشود. این شخصیتها به شدت با خاطرات گذشته خود درگیرند و گرفتار نوستالژی سالهایی در وطن سپری کردهاند، حسرت خوار همهی آن چیزهایی هستند که به این پیشینه و به آن دیار ربط پیدا کرده و یادآور آن هستند. بر این اساس گرچه مهاجرند، اما همچون اغلب مهاجران ایرانی دل در گرو خاطرات میهن دارند. این روحیه در رفتار و سکنات بهزاد بیشتر از پیمان و کیا نمود دارد، درصفحه های آخر رمان درباره بهزاد و نقل مکان او به خانه جدید اجارهایاش میخوانیم:
«تسبیح شاه مقصود را آویخت همانجا، شاید چندتا عکس سیاه و سفید از بچگی خودش یا یاسمین را هم می زد، به دیوار و اسم آن گوشه را میگذاشت دلتای نوستالژی یا کنج شرقی….» (صفحه۱۲۳)
در متن رمان با اسامی آلمانی زیادی که شامل نام خیابان ها و اماکن شهری است برمیخوریم که نشان از آشنایی نویسنده با فضای جغرافیایی وقوع داستان دارد، بی اغماض نویسنده از این آشنایی و تجربه زندگی در آن کشور به خوبی برای خلق زنده فضاها و مکانهایی که برای مخاطب ایرانی نا آشناست، استفاده کرده است.
در فصل “بگذار بر زمین خود بایستم” نویسنده شیفتگی و ارادت خود را به احمد شاملو با استفاده از اشعار او در دل جملات داستان به رخ کشیده و با موفقیت از این جملات که به دقت از بین اشعار شاملو انتخاب شده، در روایت داستان مدد میگیرد تا در عین این ادای دین، از آنها برای تاثیر گذاری بیشتر بر مخاطب در جهت مورد نظر داستان هم بهره بگیرد:
– دراین شبکه مورگی پس کوچه و بن بست کاهلانه راه می افتد …
– وبعد بهزاد نگهبان عبوس رنج خویش فوری برمی گشت .پشت سرش را نگاه میکرد که مبادا روح دیبا با ساطورخون آلود ایستاده باشد آن جا .
– آخر هنوز یادش می رود که دیگر سوار اسب تشریح نیست و…
از دیگر نقاط قوت شبیه عطری در نسیم، باید به دیالوگنویسی موفق رضیه انصاری اشاره کرد. این دیالوگها نه تنها متناسب موقعیتهای داستان و همچنین فضای ذهنی شخصیتهای داستان است، بلکه از سوی دیگر نشان از آشنایی نویسنده با تکیه کلامهای مردانه و البته روانشناسی مردان دارد که به خوبی در خدمت رمان قرار گرفته است.
و در آخر آنکه اگر چه “شبیه عطری درنسیم” به دلیل اشاره گنگ و گذرا به به سابقه سیاسی شخصیتهای رمان -که قاعدتا این سوابق در به وجود آمدن شرایط جدید زندگی آنها، به عنوان ایرانیان مهاجر موثر بوده است- از عهده قانع کردن مخاطب، از این منظر، برنیامده و در واقع آن اطلاعات لازم را به آنها نمیدهد، اما به هر حال آنقدر نقاط قوت دارد که ضعفهایی جزیی از این دست، چندان به چشم نیامده و به عنوان اولین اثر رضیه انصاری رمانی قوی و قابل تاملی باشد که مخاطب از خواندن آن میتواند لذت ببرد.