این مقاله را به اشتراک بگذارید
اژدها کشان مجموعه داستانی متفاوت ، نسبت به داشتههای ادبیات داستانی بومی ماست که در دهه هشتاد ارائه شدهاند ، یرخوردار از تصویرهایی امپرسیو نیستی که در فضای حاکم بر داستانهای این کتاب به شکلی ملموس قابل رویت هستند، تا خواننده به شکلی بهتر در ذهن خود میلک را بازسازی کند .
برخی بر این باورند که داستانهای این مجموعه بورخسی هستند، ولی به عقیده نگارنده هرنویسندهای سبک و سیاق خودش را در نویسندگی دارد . یوسف علیخانی در این مجموعه، داستانهایی اقلیمی بر پایهی رویکردی مبتنی بر مدرنیته آفریده است و در هر داستان ما شاهد اشاره باز آفرینی از موضوعی هستیم که آنها را خواندنیتر کرده است؛ مثلن در داستان قشقابل، بز نماد خاطرهای عشقی است که با مرگ آن، صاحبش نیز از دنیا میرود و این نوعی همزاد پنداری روانشناسانه است. در سراسر داستانهای مجموعه؛ از این دست جریانات با موضوعات مختلف بسیار چشم گیر و حرفه ای بکار گرفته شده اند.
در این داستانها پیش انگاری داستانی باعث شرکت دادن مخاطب در بست دادن داستانها و در نتیجه گسترش حوزهی شناخت خواننده از شخصیت های داستان می شود. در ضمن علیخانی در بکار گیری بسامد بالای واژه های انتخابی خود باعث می شود سبک نوشتاریاش تکیه بر چگونگی روایت داشته و این همان نگه داشتن مخاطب در تعلیق به جهت ایجاد کشش در خواندن است. زیرا ما می بینیم برخی اطلاعات را ما خود باید از متن حاصل کرده، تا به حلقه مفقوده خود برسیم.
در خصوص نثر علیخانی باید این جمله باختین را ذکر کرد:: هنرمند نثر نویس در دنیایی آکنده از کلمات دیگران عمل می کند و از میان همین کلمات است که راه خود را می جوید .
«باران روسری اش را چسبانده بود به مو هایش، چند دسته مو از زیر روسری بیرون مانده و روی پیشانی اش را خط انداخته بود.» (ص ۲۲)
«پرده بر گهای درختی که زیرش ایستاده بود سوراخ بود .» (ص ۲۷ )
مطلب دیگر اینکه هر اثر دنیای نشانه های ویژه خود را دارد و دلالت معنایی خاص خود را ایجاد و از این رو واقعیت خاص خود را میآفریند؛ شاید این واقعیت مبهم به شمار آید ولی هر مدلولش در ذهن مخاطب موردی تاویلی به شمار می آید ، لذا ما همواره با تاویل های گوناگونی از هر اثر هنری رویارو می شویم . اژدهکشان نیز بر چنین ساختی استوار است .
مورد دیگر در سبک بخشی پاردی نویسنده، گفتار دیگران را برای بیان جهت گیری مورد نظر خود بکار می گیرد . در داستان «اوشانان» همین دیالوگ ننه یک جهت گیری موضوعی است. ننه می گوید : میلک خالی شده واین ها پیدا شدن (ص ۷۱) و این جمله خبری موضوع پیدا شدن اجنه را به مخاطب می رساند .
علیخانی با سه مفهوم توالی، دیرش و بسامد در کارهایش حرفه ای برخورد می کند. در بعد توالی مجموعه اژدهاکشان: چگونگی آرایش زمانی رویدادها و کنش های داستانی، نویسنده توانسته است بیانگر اختلال و تفاوتی در ابعاد بی مرزی و ازلی – ابدی روایت های خود باشد .
در بعد اسطوره ای برخی از کارها؛ علیخانی متن هایی نویسا خلق کرده است ، زیرا خواننده جرات پیدا می کند تا با او در آفرینش اثرش همسو شود . بقول دکتر مقدادی: نویسا جزء، ارایه ترکیب جدیدی از متون قدیمی ندارد .
نویسنده در این مجموعه دنیایی را پیش روی ما می نهد که جهان این داستانها باورهای ارائه شده موجه و واقعی هستند، مثلن قضایای اوشانان و یا وقایع ملخ های میلک و ربط آن با معصیت، همه باورمند هستند .
در کل باید قبول کنیم اسطوره های لابلای این کتاب به اتفاق شکلی امروزی پیدا کردهاند و همین امر به باور پذیری متن برای خواننده کمک می کند: «دیو لنگه ای از کوه پشت صحرا می آید . دختر ا مشغول جمع کردن سیر کوهی و سبزی و قارچ هستند که دیو لنگه جفت می زند مثل گرگ میان گله شان و هر دفعه یکی را می گیرد و می برد.» (ص ۳۶)
و در آخر اینکه زبان نویسنده در این کتاب در توانش زبانی خود همسویی می کند، برپایهی کلام چامسکی که معتقد بود: اهل زبان، می توانند با دانش واژگان و ساختار دستوری آن، جمله های تازه را که هرگز ندیده، اما ساختارهای مشابه آن را مشاهده کردهایم، درک و تولید کنند؛ و علیخانی در این کتاب با بازی زبان خود موفق به این امر شده است .
«حتی دو سه بار هم حرف انداخته بود شاید زیر زبانی بگیرد.» (ص ۳۲)
انتشار در مد و مه: ۴ اردی بهشت ۱۳۹۰
1 Comment
نعمت نعمتی
خسته نباشید می گویم به جناب اکبری شروه.
ممنون می شوم اگر در این عبارت:”علیخانی با سه مفهوم توالی، دیرش و بسامد در کارهایش حرفه ای برخورد می کند”. واژه ی ” دیرش ” را برایم معنا کند و بگوید به چه دلیل اگر کسی از سه مفهوم ” توالی ، دیرش و توالی ” استفاده کند، در کارهایش حرفه ای عمل می کند؟
و این عبارت :”«حتی دو سه بار هم حرف انداخته بود شاید زیر زبانی بگیرد.». بازی زبان ، چه مفهومی دارد و چگونه می شود با زبان ، بازی کرد؟و اگر چنین باشد آیا علیخانی با ” بازی زبان” عمل درستی انجام داده است؟