این مقاله را به اشتراک بگذارید
اریک امانوئل اشمیت در مجموعه داستان «پرنسس پابرهنه» از دنیای ذهنی انسان معاصر می گوید و به واکاویدن لایه های پنهان و عقده های خفته در ناخود آگاه او می پردازد . شخصیت هایی که او در این مجموعه به تصویر می کشد در اکثر موارد به طبقات بالای اجتماع تعلق دارند و در چنبره ی انواع بر خورداری های مادی اند ، با این حال همچنان در ملال به سر می برند . پرنسس پا برهنه (از داستانهای مجموعه) داستان بازیگری را روایت می کندکه دوران اوج و شکوه خود را از دست داده و حالا خسته از لذت های کاذب و گذرای این سبک زندگی به دنبال عشق حقیقی خود می گردد اما در نهایت امیدش به نا امیدی بدل می گردد.
اشمیت با نگاهی « ناتورالیستی» ریشه ی این ناتوانی و نگاه یأس آلود به زندگی را در گذشته ی شخصیت هایش جستجو می کند. در عدم بهره مندی فرزندان از کانون گرم خانواده و عوامل مخربی همچون فقر . شخصیت های او سالهای متمادی زندگی خود را با رازهای پنهانشان سر می کنند و همواره در هراس از افشای نیمه ی پنهان و گذشته ی شخصیتی خود هستند:
در داستان « همه چیز برای خوشبخت بودن» ساموئل به علت ناتوانی زنش در بچــــــه دار شدن مخفیانه با زن دیگری ازدواج می کند و این امر باعث می شود که ۲۰ سال حضور زن و ۲ فرزندش را از همــــــسر اصلی اش مخفی نگه دارد . مرد با افشا شدن این راز پس از مدتی دچار حمله ی قلبی شده و دو فرزندش را یتیم می گذارد.
داستان « وندا وینی پج » پیرامون زن ثروتمنی است که تمام لحظات زندگی اش را در سفر های تفریحی و اقامت در هتل های مجلل سپری می کند . خدمه و اطرافیانش همواره در هراس از وی هستند و تصویری که از او در ذهنشان دارند چهره ای دست نیافتنی و اسطوره ای است . وندا وینی پج که گذشته اش را در کنار مادری معتاد و با کار کردن درکارخانه ی سیگار سازی سپری کرده و به دلیل چنین جبری فرصت تحصیل را از دست داده ، حال با رفتارش در پی انتقام از جامعه بر آمده است . او اینک همه را مقصر و بدهکار خود می داند . از منظر روانشناسانه و تحلیل یونگی ، شخصیت « وندا وینی پج » با حالتی بیمارگونه در قالب نقش و «نقاب» خود فرو رفته و سعی می کند با غرق شدن در زندگی مجلل ، گذشته ی تلخ خویش را به فراموشی بسپارد . در داستان «همه چیز برای خوشبخت بودن » نیز «ایزابل» با رفتن به آرایشگاه و تغییری که به وسیله گریم در صورتش ایجاد می کند « نقاب » دیگری را بر چهره می نشاند و به این طریق وارد بازی جدیدی در زندگی می شود.
از بارزترین مولفه های آثار اشمیت می توان به حضور اندیشه های فلسفی و هستی شناسانه اشاره کرد که در این مجموعه نیز نمود دارد: در داستان « یک روز زیبای بارانی » با نگاه «اگزیستانسیالیستی » مؤلف مواجهیم . داستان درباره ی زنی به اسم «هلن» است که با متوسل شدن به همسرش « آنتوان » سعی می کند نگاه منفی بینانه ی خود را نسبت به هستی و محیط اطراف عوض کند.اما این متوسل شدن به دیگری برای حل مسائل تنها برای مدتی کوتاهی دوام می آورد . «هلن » پس از مرگ همسر ش این وابستگی کودکانه را از دست می دهد ، بیش از پیش دچار بیگانگی و «الیناسیون » می گردد و عدم تبعیتش از اجتماع رویکردی طغیان گرایانه به خود میگیرد: در صحنه ی قبرستان او بدون در نظر گرفتن آداب رسوم رایج مراسم و با زیر پا گذاردن عرف های اجتماعی آزادانه به شیون و زاری بر سر تابوت همسرش می پردازد و بدین وسیله مخالفت خود را ابراز می دارد . در نهایت داستان او با تمسک به خود می تواند به درک جدیدی نسبت به هستی برسد و به تنهایی «مسئولیت» زندگی اش را به عهده گیرد.
داستانهای مجموعه ی « پرنسس پا برهنه » در اکثر موارد بر پایه ی روایتی خطی هستند و با پایانی بسته و غافلگیرانه به سر انجام می رسند . عمده ضعف ساختاری « پرنسس پا برهنه » را باید در کمرنگ بودن جنبه های بصری آن دانست. در اکثر داستانها اتفاقات و منطق اعمال بیش از آنکه نشان داده شوند صرفا « بیان » می گردند و چنین رویکردی گاه مخاطب را با آثاری مواجه می کند که علی رغم بن مایه و محتوای عمیقشان بیشتر قالب بیانیه ای فلسفی را دارند و این امر از لذت ادبی و داستانی آنها می کاهد.
اریک امانوئل اشمیت- پرنسس پابرهنه- سعیده بوغیری- نشر افراز – ۸۹
انتشار مد و مه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰