این مقاله را به اشتراک بگذارید
«برۀ گمشدۀ راعی» بعد از «کریستین و کید» در اوایل دهه پنجاه منتشر شد، با عنوان «تدفین زندگان»، بخش اول از سهگانهای که هیچگاه بخشهای دیگر آن منتشر نشد. ناشر کتاب هم انتشارات زمان بود، ناشر کارهای گلشیری تاپیش از انقلاب و البته ناشرخیلی از آثار شایسته ادبیات داستانی آن روزگار. «برۀ گمشدۀ راعی» غمنامهی شکست است، شرح احوال برزخی روشنفکری که به کنج عزلت خویش خزیده و آن چه از سر گذرانده دوره میکند.
«برۀ گمشدۀ راعی» از جمله آن آثار گلشیریست که در طول سه دهه گذشته امکان انتشار نیافته از همین رو برای یکی دو نسل اخیر از علاقمندان ادبیات داستانی اثری چندان شناخته شده نیست. تا چندی پیش به علت کمیابی این اثر کمتر امکان خواندن آن برای علاقمندان وجود داشت، اما در یکی دوساله جدید به مدد نسخههای الکترونیکی کتاب و البته نسخه افست آن (کپی غیر مجاز کتاب) که در بساط دستفروشها رویت میشد، فرصتی به وجود آمد تا طالبان ادبیات داستانی امکان خواندن این اثر ارزشمند و متأسفانه مهجور مانده را پیدا کنند. ظاهرا «برۀ گمشدۀ راعی» در خارج از کشور نیز یکبار منتشر شده و گویا گلشیری تغییراتی در نسخه جدید به وجود آورده. در ادامه نقدی براین رمان را میخوانید که توسط پرتو نوری علا نوشته شده است.
***
نگاهی به «برۀ گمشدۀ راعی» اثر هوشنگ گلشیری
راعی، شیخ بدرالدّین عصر ما
پرتو نوری علا
رمان برۀ گمشدۀ راعی، شرح زندگیِ شخصیتهایی است که ازنگاه راعی راوی رمان دیده میشوند. راوی رمان برخی از شخصیتها را میشناسد یا در فرصتی کوتاه با شتاب از کنارشان گذشته است بیآنکه فراموششان کند. و برخی دیگر شاید زائیدۀ خیال اویند.
راعی مردی است مجرد، دبیر دبیرستان واهل کتاب و قلم. در آپارتمان کوچکی بهتنهایی زندگی میکند و هرروز زنی، حلیمه، برای نظافت و آشپزی بهخانهاش می رود. گرچه راعی سخت درگیر ذهنیات خویش است اما آنچه را که در اطرافش میگذرد بهخوبی میگیرد و در حافظه ثبت میکند.
نویسنده در فصل اوّل رمان، در پوست راعی فرومیرود و ذهن و نگاه او را بهخواننده میشناساند. گلشیری در این بخش موفق شده است تا روابط راعی را در ارتباط با سایر شخصیتهای رمان، از سطح بهعمق بکشاند و آنها را ـ نه در وضعی که راعی شرح میدهد، که در گذر از ذهن و درون راعی نمایش دهد و همواره خواننده را در دو بُعد جهان بیرون و درونِ نویسنده- راعی نگه دارد.
راعی در کلاس درسش، داستان شیخ بدرالدّین، مردی زاهد را تعریف میکند که عمری را بهعبادت و ریاضت گذرانده است و راه و روش دیگری جزسیاق سنّت نمیداند. شیخ بهسنگسار کردن زنی زناکار فتوا داده است و خود نیز در انجام عمل، مُقْدم بوده است. امّا از آن پس، لحظهای تصویر زن، با چانه شکسته و خون چکان، او را ترک نمیکند. زن، گاه نور مطلق است و گاه موجودی زمینی، گاه بههیأت خیرالنساء زن مرده شیخ ظاهر میشود و گاه همان زن زناکار است که زیر بارانِ سنگ، شیخ را ملامت میکند. حتی بخششِ روزانه «دو قرص نان جوین» بهدستی که دری را میگشاید نیز نمیتواند خاطره چهره مسخ شده و نگاه سرزنشبار زن را پاک کند. شیخ بهسیاق سنّت عمل کرده است: مثل همۀ سالهایی که با زنش بود، بیآنکه خال چانه او را دیده باشد.
راعی در دبیرستان بهسوی صلاحی دبیر نقاشی، کشیده میشود. مردی که همسرش را از دست داده امّا خبرش را چون راز، از همه پنهان کرده است. در خانۀ صلاحی است که با کنار رفتن پردۀ پستوخانه، راعی سه پایۀ نقاشی را میبیند. آیا صلاحی بهتلافی گذشتهها که شرم زن و دستور صریح شرع، نقاشی را حرام کرده بود، تصویر پیکر لُخت و بیجانِ زنش را میکشید؟
راعی دوستانی دارد، ازجمله وحدت، نمونه روشنفکر سرخورده امروزی، مردی معتاد که همسرش او را بلاگردان حوادث عصرش میداند. درسراسرِ رمان، فضایی جریان دارد که روابط تحریف شده و پنهان آدمی را پُررنگ میکند.
راعی مثل همه ما گمشدهای دارد. وسواس او برای دیدن صاحب دستی که هرشب بهایوانِ خانه میکشاندش، کاغذ پارههایی که ساعات طولانی حواس او را بهخود جلب میکنند، حلیمه و بوی حاضر او حتی در غیبتش، موهای بلند مینو، همگی رشتههای عاطفیِ راعیاند با هستی. راعی شیخ بدرالدین زمان خویش است که با همه آگاهی، نفس خود را سنگسار میکند. رابطه مینو و راعی عکس برگردان رابطه شیخ و زن زناکار است.
شاید در تقسیمبندیهای ظاهری، برۀ گمشده راعی در زُمرۀ ادبیات متعهد (بخوانید شعاری) این روزگار قرار نگیرد. اما گلشیری در این رمان بیآنکه افسون شخصیتهایش شود، قهرمان بپرورد یا درماندگیِ آنان را با فریاد و جنجال بهرخ خواننده بکشاند و شهیدنمایی کند در تصاویری زنده، در نمایش صریح زندگی و خلقیات آنان در افشاء کردن آنچه پنهان است، تعهد خود را بهنسل خویش ادا کرده است. گلشیری شخصیتهای رمانش را همچون آینهای در برابر ما میگیرد و آرام و بیهیاهو، علیه سنتها و خرافات میتازد.
تداعی خاطرهها، تداخل ذهنیت راعی با واقعیت، عبور سایهوار راوی از زندگی بیرون و درون شخصیتها در شیوه بیانی ابداعی، برۀ گمشده راعی را بهکاری نو و متفاوت در شیوههای متداول رمان نویسی معاصر تبدیل کرده است.
آنچه در این رمان روشن نیست شأن نزول نام کتاب؛ برۀ گمشدۀ راعی است. آیا گلشیری همان اشاره کوتاهی است که راعی را چون چوپان و شاگردانش را رمۀ او نشان می دهد؟ چوپان معمولاً نمادی از پیغمبری نیز هست. پیغمبر (موسی …) چوپان است و مردم رمههای خداوند. آیا این میتواند کلیدی در درک معنای کناییِ نام راعی باشد؟ آیا راعی بهدنبال امام زمانش میگردد؟ در این جلد از رمان جواب روشنی بهدست نمیآوریم. شاید جواب را در دو جلد آتی پیدا کنیم که نویسنده نوید انتشارش را داده است. هرچند خواننده متوقع است که هر مجلد از رمان به تنهایی انسجام و تمامیتش را بدون اتکاء بهجلد بعدی در خود داشته باشد.
نشریۀ کانون نویسندگان ایران، شماره ۲، تهران، ۱۳۵۹
برۀ گمشدۀ راعی، هوشنگ گلشیری، رمان، چاپ اول، تهران،۱۳۵۸
انتشار در مد و مه: ۷ مرداد ۱۳۹۰