این مقاله را به اشتراک بگذارید
در راستای ارائه تعریفی از پستمدرنیسم از میان گستره بحثهای درباره آن، بحثهایی که در تفکرات از بسیاری جهات امروزی پیش متنی، نقش مرکزی دارند، در اینجا تعریفی را که جیمز مورلی ارائه داده میآوریم.
این، همان تعریفی است که در فهرست کنفرانس الکترونیکی فرهنگ پست مدرن آمده است.
***
در وهله نخست، پست مدرنیسم؟ جنبشی در معماری بود که مدرنیسم (بهعنوان نهضت پیشگام ارائه تازگیها) را پس زد. مدرنیسم، در نقاشی و معماری به مانند رد سنت برای نیل به “جایی که پای هیچکس تاکنون به آنجا باز نشده” عمل میکند؛ یا بهتر از آن: ایجاد قالبهای هنری به صرف تازگی، و نه چیز دیگر. مدرنیسم کشف احتمالات و کاوش بیوقفه در پی بیهمتایی، و همزادش، فردیّت بود. پست مدرنیسم معماری؛ ارزشگذاری نو و تازه به دست مدرنیسم را در دهههای پنجاه و شصت به دلایلی محافظهکارانه رد کرد. آنها میخواستند هنگام بازگشت به قالبهای کلاسیک گذشته، که از نو به آنها قوت قلب میداد، عناصری از افادههای مدرن را حفظ کنند. حاصل این کار، یک زلم زیمبوی طنزآلود یا رویکردی چهل تکهای به بناسازی بود که ترکیب چند مدل سنتی را در یک بنا به کار میبرد. معنا، همچون کلاژ، از مجموعه نقش و نگارهایی که پیشاپیش درست شدهاند، درمیآید.
به تبع آن، تصور عمومی مدرن و رمانتیک از هنرمند خلاق یکه و تنها، جای خود را به تکنسین بازیگوش (شاید سارق اطلاعاتی کامپیوتری) داد؛ کسی که قادر است آثار خلق شده گذشته را بازیابی کرده و مجددا باهم ترکیب کند. در این وضعیت، فقط دادهها به درد میخورند. این رویکرد تصنعی در فعالیتهای هنری تصویری، موسیقایی و ادبی در سیاسیترین شکل ممکن اتخاذ شده است؛ جایی که از کلاژ استفاده میشود تا شاید به بیننده تلنگری وارد شود تا او درباره مفهوم بازآفرینی تأمل کند.
در آمریکا هنر پاپ بازتاب فرهنگ است. اجازه دهید فرهنگ کالیفرنیایی را برای شما مثال بزنم، جایی که افراد، فرقی نمیکند که از لحاظنژاد اروپایی باشند، افریقایی، آسیایی، یا اسپانیایی، با ناخنک زدن به انواع سنتهای مذهبی دنبال تجربه مذهبی اصیل یا “ریشهدار” هستند. با پیدا شدن سر و کله نسبیت کلاژ، بنیاد اصالت، واژگون شده است. در هنر و زندگی معنوی، شاهد الگویی هستیم که از استانداردهای جهانی فاصله گرفته و از فضایی چند بعدی و پیچیده سر درمیآورد، و مهمتر از آن شاهد انحلال تمایزات هستیم. خلاصه آنکه، به زبانی ساده و تاریخی میتوان رئوس مطالب این جنبش را چنین برشمرد:
۱-پیش مدرنیسم: مفاهیم و تعاریف اصلی در ید حاکمیت است (مثلا کلیسای کاتولیک) سنت بر فردیت سلطه دارد.
۲-مدرنیسم: طرد توامان روشنگرایانه/انسانمدارانه سنت و حاکمیت در جهت خرد و علم طبیعی. این حرکت بر اساس مفروض انگاشتن فرد خودمختار بهعنوان تنها منبع معنا و حقیقت پایهریزی شده است: تفکر کارتیزینی. پیشرفت و نوآوری در یک استنباط خطی تاریخی، مورد ارزشگذاری قرار میگیرد. تاریخی از دنیای “حقیقی” که بهطور فزایندهای واقعی یا ملموس میشود. میتوان آن را شناخت از نوع پروتستانی قلمداد کرد.
۳-پست مدرنیسم: طرد فرد خودمختار و مقتدر با تأکید بر تجربه حکومت ستیزانه جمعی و بینام و نشان. کلاژ، گوناگونی، دست نایافتنیهای رازورزانه، و شور جنونآمیز در مرکز توجه قرار میگیرند. مهمتر از همه شاهد انحلال تمایزات، ادغام سوژه و ابژه، خود و دیگری هستیم. این یک تقلید سخرهآمیز نیشدار و بازیگوشانه از مدرنیته غرب و فردیت “جان وین” گونه و عدم پذیرش تند و آنارشیست تمامی تلاشها برای تعریف، شیئیت یافتن یا معرفی دگرباره موضوع انسانیست.
1 Comment
صالح
سلام ممنون می شم اگر منبع دقیق این متن رامثل نمونه ی پیوست برام ارسال کنید.
Hassan, Ihab (1982) The Dismemberment of Orpheus: Toward a Postmodern Literature, 2nd edition, New York: Oxford University Press, p267-8
……………………
متاسفانه منبع مطلب مورد نظر به طور دقیق در دست ما نیست، مشکلات فنی سایت را با مسائلی غبر قابل پیش بینی مواجه کرده و برخی اطلاعات و عکس ها و منابع از دست رفته است.
مد و مه