این مقاله را به اشتراک بگذارید
کم نیستند کسانی که باور دارند که بهروز وثوقی بهترین و قدرتمندترین بازیگر تاریخ سینمای ایران بوده، البته چه با این ادعا موافق باشیم و چه نباشیم، چندان گزافه به نظر نمی رسد، و دست کم او را می توان جزو انگشت شمار بازیگران توانمند تاریخ سینمای ایران محسوب کرد. به خصوص اینکه او درست زمانی به اجبار از فعالیت در سینمای ایران خداحافظی کرد که در یک شرایط متعارف دوران اوج پختگی یک بازیگر میتوانست باشد (برای نمونه خسرو شکیبایی تازه در این سن و سال چهره شد)، از سوی دیگر او در سینمایی (قبل از انقلاب) فعالیت می کرد که جز برای چند کارگردان بازیگری مفهومی جافتاده نبود.
بگذریم از بد حادثه وثوقی بیش از سه دهه از عمر خود را در غربت گذراند و فرصت بازیگری را از دست داد (او تنها در چند فیلم کم اهمیت ظاهر شد) و بی شک این ظرفیتی بود که از سینمای ایران نیز دریغ داشته شد. در طول این سالها و به ویژه بعد از دوران اصلاحات و باز شدن فضای نسبی برای بازگشت ایرانیان ترک وطن کرده، چندباره صحبت از بازی او در سنمای ایران به میان آمد، اما در شرایطی که ستارگان کم مسئلهتری نسبت به او امکان فعالیت نداشتند حضور او در جلوی دوربین نمیتوانست جدی باشد.
سرانجام او در سالهای اخیر امکان همکاری با فیلمسازی جلای وطن کرده همچون بهمن قبادی را پیدا کرد، فیلمی که خودش امید بسیاری به آن بسته بود. هرچند تردیدی نیست که «فصل کرگدن »(آخرین شعر کرگدن) در ایران نمایش عمومی نخواهد داشت، اما می توان انتظار داشت پس از اکران این فیلم در آنسوی مرزها، بهمن قبادی همچون فیلم قبلیاش گربههای ایرانی، کپی و دانلود فیلم آخرین شعر کرگدن را برای ایرانیهای داخل کشور از شیر مادر حلالتر اعلام کند!
اما متاسفانه خوشحالی وثوقی برای حضور در یک فیلم جدی چندان نپایید و او درست هنگامی که قرار بود جایزهای برای یک عمر فعالیتهای خود دریافت کند با تصادفی غیر منتظره روبهرو شد و بعد از آن حال او چندان تعریفی نداشت.
در اخبار این تصادف گفته شد: « وی پشت چراغ قرمز دچار ضعف و سرگیجه شده است و بعد از سبز شدن چراغ، کامیونی با سرعت از پشت با ماشین وی برخورد می کند که موجب جمع شدن خودروی وثوقی و آسیب دیدن او شده است.
گفتنی اینکه قرار بود بهروز وثوقی پس از سفر به یونان به استانبول ترکیه برود تا در مراسم فرش قرمز فصل کرگدن در اوایل نوامبر شرکت کند که با توجه به این سانحه، برنامه فرش قرمز آخرین شعر کرگدن با تعلیق مواجه شده و برگزاری آن در هاله ای از ابهام به سر میبرد. طبق گفته نزدیکان وثوقی، حال وی چندان مساعد نیست. او از ناحیه ی کتف دچار آسیب دررفتگی شده اما به دلیل فشار خون بالا و کهولت سن این بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، پزشکان نگران حال عمومی وی هستند. وثوقی اکنون در بیمارستانی در سانفرانسیسکو بستری است و تحت مراقبت های پزشکی به سر میبرد.
چندی پیش مجید مجیدی که در سفری خارجی با وثوقی رو بهرو شده بود، دیدار خود را اینگونه روایت کرد:
«زمانی که برای نمایش فیلم باران به آمریکا رفته بودم، کمپانی «میراماکس» پخش کننده فیلم در هر ایالت نمایش خصوصی را برای فیلم برگزار میکرد و در یکی از این نمایشها بهروز وثوقی دعوت شده بود.
مجیدی در این مصاحبه میگوید: به هرحال سینمای متفکر و بالنده ما با حضور بهروز وثوقی در چند فیلم شاخص خود راه خود را پیدا کرد و ما به نوعی مدیون او و برخی از کارگردانها و سینماگران متفکر سینمای ایران هستیم. بعد از یک مصاحبه مطبوعاتی با بهروز وثوقی، دیداری پیش آمد. وقتی من را دید، به قدری صمیمیت به خرج دادکه گویی سالهاست من را می شناسد. به محض اینکه همدیگر را در آغوش گرفتیم، بهروز وثوقی شروع کرد به گریه کردن و من را هم تحت تاثیر قرار داد.
سر میز شام از او پرسیدم چرابا این همه علاقهای که مردم به تو دارند، به ایران برنمیگردی؟ پاسخی که داد گویای یک حس علاقهمندی آمیخته با ترس و شک بود؛ فکر میکرد اگر برگردد و از طرف مردم و جامعه هنری پذیرفته نشود، خیلی بد میشود و آرمانهایش زیر سوال میرود! درواقع به طور غیر مستقیم توقع داشت که مسئولان و متولیان سینما از او دعوت کنند.
در سخنرانی که قبل از نمایش فیلم هم راجع به سینمای شاخص قبل از انقلاب حرف زدم، از بهروز وثوقی به عنوان نمادی از سینمای موج نو نام بردم که بهروز بلند شد و مردم اورا خیلی تشویق کردند.
راستش بگویم که غربت، بهروز وثوقی و سایر هنرمندان برجسته مهاجر ایرانی را شکننده کرده است. اما چیزی که در این دیدار ویژه برای من جالب بود، خویشی و پیوندی بود که به رغم فاصلههای روحی، جغرافیایی و زمانی میان من و او به وجود آمد. من و بهروز وثوقی هیچ فصل مشترکی نداشتیم، اما رابطهای که در همان یکی ـ دو ساعت شکل گرفت، مثل یک رابطه دوستی سی ـ چهل ساله بود.»
شاید برای ما که به شمایل وثوقی در دوران جوانی خوکردهایم باور اینکه او به هفتاد و هفت سالگی رسیده و نمیتوان امیدوار به فرصتهای زیادی برای او در جلوی او بود، قدری سخت باشد و البته حسرت بار، برای بازیگری که مسائل برون متنی سینما از او شانس حضور در سینما و از سینمای ایران شانس بهره بردن از استعدادی کم نظیر را گرفت. به همین خاطر شاید عجیب نباشد وقتی می بینم برخی از بازیگران سینمای ایران هنوز ادای او رادر میآورند و در آرزوی این هستند که بتوانند حتی شده چون سایهای یادآور حضور او باشند!
انتشار در مد و مه: دی ماه ۱۳۹۲