این مقاله را به اشتراک بگذارید
امسال کلا جشنواره یکجورهای جالبیست، حاضران جا برای نشستن در لابی سالن ندارند و این مسئله سنت گپ و گفت و دورهمی سالانه منتقدان را که فقط در ایام جشنواره پا میداد برهم زده، آدمهای متفرقه و بیربط هم تا دلتان بخواهد رویت می شوند، این درحالیست که برخی منتقدان قدیمی به دلیل مستقل بودن، به این سالن راه پیدا نکرده اند و آنها هم که آمده اند کلافه از این شلوغی، ترجیح می دهند در سینماهای سطح شهر فیلمها را تماشا کنند. فوتبالی ها به سالن میآیند، برخی فیلمسازان همانند بهرام توکلی با این که در سالن حضور دارند در نشست پرسش و پاسخ شرکت نمی کنند. و بدتر از همه مجری نشست ها که واقعا انتخاب نامناسبی برای این منظور است و مدام به جماعت حاضر در نشست تذکر می دهد که فیلم ها را نقد نکنید. یکی نیست بگوید برادر من به خیال مبارک نشست را گذاشته اند برای به به و چه چه و سوالهای لوس، همانند برخی اجراهایی که … بگذریم منتقدان و اهالی رسانه هم با وجود انتقادهایی که از وضعیت سالن کرده اند، تغییری حاصل نشده. اهالی رسانه نامه ای هم برای درخواست نمایش فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» ساخته روح الله حجازی نوشتند که آن هم به جایی نرسید. در واکنش یه این تقاضا، جواد شمقدری با تاکید بر اینکه فیلم روح الله حجازی به هیچ وجه توقیف نیست گفت: این فیلم حتی مشکلی برای دریافت پروانه نمایش هم ندارد ، تنها به چند اصلاح جزئی و کوچک نیاز داشته که موارد بسیار کوچکی است و اصلا به ساختار فیلم لطمهای نمیزند.
شمقدری درباره درخواستهایی پیرامون نمایش این فیلم در بخش خارج از مسابقه جشنواره فجر گفت: من حتی در روز آخر چک کردم که اگر بشود فیلم آقای حجازی در بخش خارج از مسابقه جشنواره حضور پیدا کند و امیدوار بودیم که یک فیلم به جشنواره نرسد تا بتوانیم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را در جدول نمایشها بگنجانیم اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. در هر صورت اگر قرار بود یک یا دو فیلم دیگر در جشنواره باشند مطمئنا فیلم آقای حجازی یکی از آنها بود.
اما گذشته از این ماجرا در نشست پرسش و پاسخ برلین منفی هفت مصطفی زمانی در واکنش به مبلغ دستمزدها تهدید کرد که از سینما کنارهگیری میکند. این خبر که ما را یاد خبر کناره گیری موقت لئوناردو دیکاپریو از بازیگری انداخت، همانند بمب در فضای رسانهای کشور منفجر شد، به دلیل غصه و غمی که سینما دوستان را دربرگرفت تلفات جانی بسیاری به همراه داشت، اما خوشبختانه آمار خودکشی ها به دلیل تهدید به کناره گیری مصطفی زمانی از سینما خیلی بالا نرفت و زود معلوم شد که این یک نوع شوخی و تعارف بوده! شرح این ماجرا را در گزارش نشست برلین منهای هفت، در انتهای همین گزارش، بخوانید.
همچنین برای این گزارش رفتیم سراغ یاداشتهایی از دیگر منتقدان (از خبر آنلاین) درباره فیلمهای روزهای اول تا ببینیم نظر دیگران دربارهی آنها چیست. یادداشت اول به ظهور فیلمهای روستایی جشنواره امسال نگاهی دارد و دیگری هم نگاهیست به فیلم تازه بهرام توکلی .
مانی کسروی
***
جشنواره روستا در حاشیهی نمایش «تابستان طولانی»، «آفتاب مهتاب زمین» و چند فیلم دیگر
پُر از گرد و خاک و لهجه و علوفه و حیوان!
مهرزاد دانش
سینمای ما- در طی این یکی دو روز اول جشنواره، چند فقره فیلم با فضای روستایی به نمایش درآمده است که به نظر میرسد انتخابشان برای این فستیوال، تا حد زیادی متأثر از انتقادها و ایرادهایی باشد که بعضی از برادران معترض سیاستهای سینمایی جاری در چند مدت اخیر راجع به تهران محور بودن اغلب فیلمهای سینمای ایران گرفتهاند و موتیف تکرارشونده گفتارشان این بوده است که چرا درباره روستاها و شهرستانها فیلمی ساخته نمیشود.
خب بفرمایید! این هم موضوع مورد علاقه شما. واقعا تا چه حد جذابیت، ظرافت بیانی، تعلیق، و هر چیزی که درجه گرایش مخاطب را به فیلم افزایش دهد یا اعتبار سینمایی اثر را حفظ کند در این فیلمهای پر از گرد و خاک و لهجه و علوفه و حیوان وجود دارد؟
اشتباه نشود. نگارنده با فیلم ساختن در محیط روستایی هیچ مشکلی ندارد. مشکل بر سر پتانسیلهای حداقلی برای ایجاد درام و مانور سینمایی روی آن است. روستا به دلیل سکون و سکوت جاری در محیط طبیعی و انسانیاش، فاقد چالشها و پیچشهایی است که در فضاهای پرازدحام و متجدد و پرچالش شهری وجود دارد و از همین رو اگر نیتی بر ساخت فیلم روستایی وجود دارد، اولین لازمهاش، تلاش برای خلق یک گره دراماتیک درست و درمان و گسترش در این بافت خلوت و خالی است که طبعا دشواریاش به مراتب بیش از انجام عمل مشابهش درباره فضاهای شهری است.
این نشان میدهد که قبل از اهمیت داشتن روستایی و شهری بودن یک فیلم، ساختار داستانی و روایی و سینمایی یک فیلم باید منطقی و منسجم و خلاق باشد؛ وگرنه متصف کردن یک فیلم به لوکیشنهایش، صرفا یک ویژگی عرضی است و دال بر هیچ امتیازی نمیتواند باشد. راستش نمیدانم برادرانی که معتقد بوده و هستند که روستاها آکنده از ظرفیتهای متنوع برای سینما هستند، الآن کدام یک از آنها را در این چند فیلم روستایی جشنواره ملاحظه کردهاند؛ اما خوب است که فارغ از شعارهای مد روز، کمی هم به اقتضاهای ذات سینما اندیشیده شود. نیک میدانیم دغدغه برادران عدالت جویی است و میخواهند تصویر تمام ایران به ویژه در مناطق محرومی همچون روستا روی پرده سینماها بارتاب پیدا کند، اما نگاه مکانیکی و شعاری به این ماجرا، نفس قضیه را بیشتر لوث میکند و همان دغدغههای غدالتی را هم کاریکاتوری جلوه میدهد.
***
نقد فیلم «آسمان زرد کم عمق» ساخته بهرام توکلی
خانهی خالیِ نمور
سعید قطبی زاده
بعضی فیلمها را اینقدر دوست دارید که میخواهید دوباره آن را ببینید و دوباره لذت ببرید. گاهی هم پیش میآید که از دیدن یک فیلم شوکه میشوید. ممکن است بعد از دیدن «تهران: روزهای آشنایی» مهرجویی یا «وقتی همه خوابیم» بیضایی، این احساس به سراغتان بیاید و از خودتان بپرسید واقعاً فیلم به همان بدی است که فکر میکنید؟ گاهی هم ممکن است یک فیلمِ اول از یک فیلمساز ناشناس مثل بهنام بهزادی، این شوک را جور دیگری نصیبتان کند. دیدنِ دوبارهی این فیلمها آدم را متضرر نمیکند.
فکر نکنید که آدم ملاحظهکاری هستم و با این مقدمهچینی میخواهم نظر واقعیام را دربارهی فیلم بهرام توکلی پنهان کنم. اتفاقاً برعکس. از دیدن بیتفاوتیِ خودم، بعد از اتمام فیلم «آسمان زرد کمعمق» خوشحال نبودم. چرا بعد از دیدن فیلمی از یک کارگردان خوب، آدم نباید هیچ احساسی داشته باشد؟ اینقدر میدانم که توکلی حداقل در این فیلمش ایدهای برای فاصله انداختن بین شخصیتهایش و تماشاگر نداشته. یعنی سردی حاکم بر فیلم و اینکه شخصیتها همدلیای ایجاد نمیکنند، نکتهای نبوده که از قبل بهش فکر شده باشد. اتفاقاً اشکال اصلی فیلم، ایدهپردازیاش است که حتا اگر کسی به فلسفهبافی هم متهمش کند، بیراه نگفته. این ایدهپردازی، چه در به هم ریختن منطق زمانی و چه در به هم ریختن منطق واقعیت و خیال، بیشتر از ظرفیت قصه است. زوجهای فیلم مثل همان ساختمان خالی و مخروبهاند. لایههایی برای کشف ندارند و حرفهایشان گیجکننده است. به معما و مسئلهای ریاضی شبیهند که باید حلشان کرد و از شرشان خلاص شد. درگیرکننده نیستند و جنسِ وهمشان دافعهبرانگیز است. انگار همه همقسم شدهاند خلوتیِ آن ساختمان را با حرفزدنهای بیوقفهشان جبران کنند.
در شخصیت غزل و بازی ترانه علیدوستی، چیزی از آن جنون موردِ ادعای فیلم دیده نمیشود و مهران هم بهرغم ادعایش، اصلاً نشانی از استیصال در رفتارش نیست. پارادوکس بامزهی فیلم همین جاست. موضوع فیلم غزل است به روایت مهران. و مهران درک دقیقی از رفتار زنش ندارد و در حاشیهی گفتههایش در فیلم، به این ضعف هم اشاره میکند. «آسمان زرد کمعمق» ترکیبی از عناصر رواییِ «تلالو» کوبریک و «پرسونا» اثر برگمان را در خود دارد اما به شکلی خامدستانه، صرفاً با این عناصر بازی شده. فیلم گاهی مرموز و وهمانگیز میشود و گاهی در سطح یک موقعیت ساده، عاجز از انتقال کوچکترین حسی است. بحث انحرافی و بیراهی است اگر قضیه را از این زاویه پیش ببریم که چرا همیشه راویان قصههای توکلی، آدمهایی هستند که بهاصطلاح یک چیزشان میشود، اما خیلی راحت میشود ادعا کرد که وضعیت ناگوارِ زوج اصلیِ این فیلم، در حد حرفهای کمتاثیری است که دائماً میخواهد به تماشاگر بغرنجیِ این وضعیت را یادآوری کند.
اولِ فیلم گفته میشود که آن خانه برای شخصیتهای اصلی مثل تلهای بود که به دامش افتادند. من فکر میکنم این جمله را میشود دربارهی توکلی و این فیلمش هم گفت. فیلم در دامی گرفتار است که خودش گسترانده. اینجا بر خلاف «اینجا بدون من» مضمون و معنا در بطن قصه و روایت نیست. از همان ابتدا با ایدههای گنگی روبهروییم که نمیگذارند وقایع و موقعیتها را بیواسطه ببینیم. اصلاً انگار این خانه وجود خارجی ندارد، از بس که روی وجه استعاریاش تاکید شده. با همهی اینها، برای رهایی از این منگی به جا مانده از فیلم، باید دوباره آن را دید. این بار با دقت بیشتر و با تمرکز روی وجوه پردامنهی نمادها و استعارههایش. شاید بعد از دوباره دیدن، صراحتاً بشود گفت که در پشتِ این ظاهرِ مرعوبکنندهی فیلم، چیزی هست یا نه.
***
نقد فیلم «آسمان زرد کم عمق» ساخته بهرام توکلی
در گیر و دارِ ذهن!
حسین ارومیه چی ها
اولین واکنش در برخورد با فیلم تازه بهرام توکلی غافلگیری است. فیلمی که با به کارگیری شخصی ترین مولفه های فیلمساز و با فاصله گرفتن از فضای فیلم تحسین شده قبلی و بازگشت به دنیای ذهنی و خاص «پرسه در مه»؛ سعی دارد بار دیگر با تراوشات ذهنیات شخصیت های فیلم آمیزه ای از جنون و واقعیت را پیش روی مخاطب قرار دهد.
«آسمان زرد کم عمق» بیش از هر چیز فیلم فرم است و با رفت و برگشت های زمانی سعی دارد به درک بیشتر مخاطب از وضعیت شخصیتهای فیلم کمک کند که از این جهت تا حد زیادی موفق هم عمل می کند. که بازی بسیار خوب ترانه علیدوستی و صابر ابر هم در این زمینه مزید بر علت است. مشکل اما از جایی آغاز می شود که درگیری بیش از حد توکلی در ذهنی جلوه دادن فیلم و کنکاش در افکار و درونیات آدمهای فیلم او را از روایت نه چندان فیلم دور و فیلم را عاری از هر گونه اتفاق یا ضربه ای می کند. اگر در «پرسه در مه» ما شاهد امینِ از همه چیز گذشته ای بودیم که در حال یک برون گرایی ذهنی است و با اتفاقات ریز و درشت زندگی او و پروسه به جنون رسیدنش روبه رو می شویم، در اینجا فقط این رفت و برگشت های زمانی و نریشن است که باید ما را با شخصیتهای فیلم همراه کند. یک روایت مقطع از خیلی قبل تر، کمی قبل تر و حالای دو شخصیت اصلی فیلم.
فیلمساز به شدت از قصه گفتن پرهیز می کند و سعی می کند با سکوت و دیالوگ و ایجاد فضایی جنون آمیز روایت شخصیتی را انجام دهد که در تقابل با عشق و همسرش دچار نوعی از هم گسستگی شدید شده و به دنیال یک راه نجات است. ولی نجات از چه چیزی؟ همسرش دچار نوعی ضربه روحی شده و رفتارهای غریبی دارد. مرد سعی کرده تا با او مثل خودش رفتار کند اما یک اتفاق زمینه ساز مشکلاتی تازه است.
فضای غریبی که توکلی خلق کرده نشان از وابستگی شدیدی است که به فرم پیدا کرده و اتفاقا از این مساله ضربه هم می خورد. فیلم به جز یک افت و خیز نسبی ریتم نسبتا کندی دارد و این مساله در نیمه پایانی فیلم شدت هم می یابد. شروع امیدوار کننده فیلم البته این نوید را می دهد که با فیلمی محکم و جزئی نگرانه طرف هستیم، ولی هر چه می گذرد بیشتر به دنیای شخصی سرد و بی روح فیلمساز نزدیک می شویم. می توانیم همراهش شویم ولی فیلم دائما با روایتی دست به عصا روی این مرز حرکت می کند که این فیلمی است شخصی می توانی دوستش داشته باشی یا دوستش نداشته باشی. در این قائله حد وسطی وجود ندارد. اگر این شیوه رفت و برگشت های زمانی در «پرسه در مه» جواب می دهد به این دلیل است که ما روایت را همراه با اتفاقات ریز و درشت قصه توامان می بینیم و همراه شخصیت می شویم. ولی اینجا همه چیز مثل خود فیلم سرد است. نوعی ترس کم رنگ وجود دارد و از نزدیک شدن بیشتر به شخصیت هم می هراسد. از یک جهت فیلم دچار نوعی بلاتکلیفی نیز هست با این توضیح که معتقدم توکلی در کارگردانی بسیار و پخته تر و رو به جلوتر عمل کرده و تسلط بسیاری بر فرم و سر و شکل فیلم پیدا کرده ولی در قسمتهایی به کلی عقب میکشد. مثل نمایش تصاویر کارت پستالی با روایت اول و شخص و استفاده از حربه ای برای پیش بردن قصه. بدون آنکه تاثیر در فیلم داشته باشد و کاری را از پیش ببرد. و حتی یک فصل تقریبا کشدار از دعوای دوست مرد با زنش که از یک جایی لزومی برای آن حس نمی شود. هر چند که با بازی خوب بازیگران به خوبی پرداخته شده ولی پرداختن تا این اندازه به آن ضرورتی ندارد.
شاید بتوان گفت این فیلم خود توکلی است و دنیای ذهنی خودش را بی کم و کاست به تصویر کشیده. ولی بدون شک در جایگاه پایین تری از فیلم های قبلی اش می ایستد. فیلمی که نه جامعیت «پرسه در مه» را دارد و نه کامل بودن «اینجا بدون من» را. یک فیلم ذهنی پیچیده ی کم عمق که در سینمای ایران کمتر دیده اید! (سینما نگار)
***
گزارش نشست پرسش و پاسخ برلین منفی هفت ساخته رامتین لوافی
هنرپیشههای ارزان آلمانی، هنرپیشههای گران ایرانی!
نشست پرسش و پاسخ فیلم سینمایی «برلین منفی ۷» شنبه شب با حضور رامتین لوافی کارگردان، سیامک پورشریف تهیهکننده، مصطفی زمانی و کارولین ایشوون بازیگران، فرشاد محمدی مدیر فیلمبرداری و علی مردانه دستیار کارگردان و برنامهریز در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار برگزار شد.
در ابتدای این نشست رامتین لوافی کارگردان با اشاره به تم اصلی فیلم که زندگی چند مهاجر با ملیتهای مختلف را روایت می کند، گفت: «دغدغه ساخت این فیلم جمعی بود نه فردی. فیلم با نگاه به آدمهایی که موقعیت جنگ را تجربه کردهاند ساخته شد و محور قصه تفاوت فرهنگهاست.»
در ادامه پورشریف گفت: من یک تهیه کننده فیلم هستم که در آلمان کار می کنم ولی دفتری هم در ایران دارم و قبلا هم کار تولید فیلم های ایرانی آلمانی را برعهده داشتم. قبلا فیلم چمدان اثر مانی حقیقی را نیز ساخته ام.
وی افزود: این فیلم در مورد عراق است نه ایران. دراین فیلم یک خانواده عراقی که مهاجرت می کنند و در این مهاجرت بلاهایی سرشان می آید مورد نظر فیلمساز است.
وی در مورد انتخاب بازیگران این فیلم توضیح داد: مشکل اصلی ما زبان بود. می خواستیم کسی بازی کند که با لهجه عراقی آشنا باشد. هاتف فلسطینی الاصل است و لهجه عربی عراقی ندارد ولی به آنچه که ما می خواستیم رسیدیم.
در ادامه این نشست مصطفی زمانی بازیگر این فیلم سینمایی ادامه داد: «فیلم ازر نگاه من داستان آدمهایی است که به دنبال امید می گردند.»
او ادامه داد: «دوست داشتم یک تجربه بینالمللی با بازیگران خارجی در کارنامهام داشته باشم. انگلیسی من خوب نیست. ابتدا قرار بود نقش من فارسی باشد، اما یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری زبان حرف زدن من در فیلم به انگلیسی تغییر کرد. از این تجربه راضی هستم و امیدوارم مخاطبان هم از دیدن آن لذت برده باشند.»
در ادامه این نشست پورشریف صحبتهای کارولین ایشوون بازیگر آلمانی این فیلم سینمایی را ترجمه کرد، اما قبل از آن گفت: «خانم ایشوون تئاتر خوانده است. او بعد از خواندن قصه از موضوع فیلم خوشش آمد و به جمع بازیگران فیلم اضافه شد.»
پورشریف ادامه داد: «او راضی نمی شد بدون دختر و همسرش به ایران بیاید. او با مساعدت دبیر جشنواره با خانوادهاش به ایران آمد و از دیدن کشورمان هنوز هم شوکه است.»
در ادامه نشست کارولین ایشوون گفت: «فیلمهای ایرانی را میبینم و آثار اصغر فرهادی را دوست دارم. پرداختن به مسائل انسانی اولین نکتهای بود که در فیلمنامه «برلین منفی ۷» با آن برخورد کردم و مرا جذب کرد.»
او ادامه داد: «برای اولین بار بود که با یک کارگردان ایرانی کار می کردم و برای بار اول آن را در جشنواره فیلم فجر دیدم. فیلم بسیار احساسی است و مرا به فکر وادار میکند»
تهیه کننده فیلم در پاسخ به پرسش در مورد هزینه ساخت این فیلم و شایعه اینکه این فیلم بیش از ۱۰ میلیار تومان هزیه برداشته است، گفت: این فیلم یک و نیم تا دو میلیار هزینه داشته است و فیلمی است دولتی و خصوصی. حتی باید بگویم که هزینه بازیگران ایرانی از بازیگران آلمانی بیشتر شده است.
این حرف پورشریف با حاشیه همراه بود زیرا مصطفی زمانی به این حرف اعتراض کرد و گفت که اگر این حرف شما ثابت شود من بازی در سینما را کنار خواهم گذاشت.
فرشاد محمدی فیلمبردار «برلین منفی ۷» نیز در ادامه گفت: «تا پیش از این تجربه کار در خارج از کشور را داشتهام. تمام امکانات فیلمبرداری در اختیار من گذاشته شد و با یک شرایط استاندارد فیلم در ۴۶ جلسه فیلمبرداری شد. در مجموع از کار خودم در این فیلم راضی هستم.»
زمانی در ادامه گفت: «تجربه لذتبخش برای من آرامش حاکم بر کار بود. کار با آلمانیها بسیار حرفهای بود .»
لوافی نیز در ادامه صحبتهای پورشریف گفت: «بودجه این فیلم از نصف بودجه یک تلهفیلم در آلمان کمتر بود.»
کارگردان فیلم سینمایی «برلین منفی ۷» در ادامه گفت: «روز اول که مصطفی کار را شروع کرد گفت اگر این فیلم را زیر ۷۰ جلسه تمام کردید من اسمم را عوض می کنم. این فیلم در ۴۶ جلسه تمام شد، اما او هنوز اسمش را عوض نکرده است.» زمانی نیز در پاسخ به لوافی گفت:«من شیوه کار رامتین را نمی شناختم و با نحوه دکوپاژش آشنا نبودم.»
در ادامه مصطفی زمانی در مورد دلیل حضورش در این فیلم توضیح داد: دوست داشتم که این داستان را بازی کنم. تیم حرفه ای و یک دست و قصه ای خوب همه بازیگران را جذب می کند. وی در مورد داستان فیلم گفت: از نگاه من فیلم داستان آدم هایی است که به دنبال امید می گردند. هرکسی در این فیلم داستان و قصه خود را دارد.