این مقاله را به اشتراک بگذارید
مانی کسروی: اگر فیلمسازانی هم که نخستین آثارشان را ساخته اند، به نوعی جوان محسوب کنیم (!) روزهای نخست جشنواره امسال را کم و بیش باید زمان میدانداری جوانها دانست؛ به خصوص اینکه در جشنواره سی و یکم به جز داریوش مهرجویی و چند فیلمساز با تجربه متعلق به نسل های بعد از او (همانند پرویز شهبازی حتی فرامرز قریبیان و…)، تقریبا جای سینماگران با سابقه تاحد زیادی خالی ست و همین باعث شده حضور جوانان در کلیت جشنواره پر رنگ باشد. امیدواریم این مسئله با کشف چهره های مستعد نیز همراه باشد.
امروز لازم دیدم اشاره ای بکنم به این که یادداشت ها یا نقدهای کوتاهی را که در روزهای جشنواره نوشته میشوند نباید به عنوان حکم کلی و نظر نهایی نویسنده آن در نظر گرفت؛ چرا که با توجه به شرایط نوشته شدن آنها که در مجال اندک این روزها و لابهلای فیلمها نوشته میشوند؛ بازتاب نخستین واکنشهای عاطفی و ذهنی به این فیلمها آن هم بدون داشتن فرصت کافی برای تجزیه تحلیل کامل آنهاست به هیمن خاطر دور از انتظار نیست که تماشای مجدد برخی از این فیلمها در آینده به نتاجی گاه متفاوت هم ختم شود. با این حال از قدیم الایام همین یادداشتهای کوتاه به عنوان نخستین منبع برای ارزیابی کیفی فیلمها غنیمتی بوده. به خصوص در این روزها که از برکت فضای مجازی به سرعت نیز میتوان آن را منتشر کرد و در اختیار علاقمندان قرار داد. فراموش نمیکنم چند سال پیش زمانی که سینمای رسانههای گروهی در محل سینما صحرا قرار داشت. یکی از فیلمسازان جوان آن سالها در لابی سینما چشم انتظار بود تا یادداشت یکی از منتقدان را درباره فیلمش بخواند. او که از دور نویسنده نقد را زیر نظر داشت وقتی کار او تمام شد جلو رفته و اولین خواننده نقدی کوتاهی شد که درباره فیلمش نوشت شده بود! در ادامه نقدهای کوتاهی را میخوانید درباره فیلمهایی که در روزهای اخیر در سالن مخصوص رسانههای گروهی به نمایش در آمده است. به این امید که در آینده و هنگام نمایش عمومی آنها نقدهایی جامعتر دربارهی آنها منتشر کنیم.
***
نگاهی به گهوارهای برای مادر ساخته پناه برخدا رضایی
فیلم داستان دختریست که میان موقعیتهای فردی و اجتماعی و همچنین موفقیت در آینده از یک سو و دلبستگیهای عاطفی به مادر پیرش، از سوی دیگر، یکی را انتخاب کند. رفتن به سراغ چنین مضمونی در زمانهای که این چنین روابط و پیوستگیهای عاطفی در بین مردم رو به سستی گذارده، هم می تواند فیلم را دچار الگوهای از پیش استفاده شده و کلیشه ای سازد، و هم به دلیل زمینه ذهنی اغلب مخاطبان می تواند بستری هم برای خلق موقعیتهایی تاثیر گذار باشد. فیلمساز تا اندازهای از این ظرفیتها بهره برده، اما با این حال نه در حد و اندازهای که آن را به عنوان نمونه ای تازه و بکر برجسته و متمایز کند. در گهوارهای برای مادر رضایی نتوانسته از خرده داستانهایی که برای جذابیت فیلم به محور اصلی داستان پیوند زده در راستای خلق اثری منسجم و برخوردار از خط و ربط قوی استفاده کند. با این حال نگاه انسانی فیلمساز به هنجارها و ناهنجاریهای زندگی انسان امروز ستودنیست.
.
***
نگاهی به روز روشن ساخته حسین شهابی
فیلم حسین شهابی یه طرح اولیه جالب و تا اندازهای نو دارد، این مسئله میتواند برای هر فیلمی یک امتیاز اساسی باشد اگر با نوآوری و خلاقیت به فیلمنامه بدل شده و سپس به فیلم در آید. اما این دو بخش آخر (فیلمنامه و پرداخت سینمایی) آن چنان قابل توجه از کار درنیامده. با این حال در شرایط فعلی نیز روز روشن کار امیدوار کنندهایست، فیلمی اجتماعی که کارگردان کوشیده در خلال روایت داستان گوشه چشمی هم به لالههای درونیتر زندگی و مناسبات شهری داشته باشد. برای این منظور هم رویکری واقعگرایانه را در پیش گرفته، رویکردی که در دیگر وجوه فیلم به خصوص جنس بازی پانتهآ بهرام و مهران احمدی قابل مشاهده است. شاید اگر حسین شهابی در رعایت پارهای جزییات دقت بیشتری به کار میگرفت، دیالوگ های فیلم راه هم به یک فیلمنامه نویس قابل برای بازنویسی میداد، نتیجه زحماتش بیشتر از این جلوه میکرد با همهی اینها روز روشن فیلم شریفی ست که میتوان بدون اذیت شدن به تماشای آن نشست و این توفیقیست که خیلی از فیلمسازان ایرانی در کسب آن ناموفق هستند!
***
نگاهی به آقای الف ساخته علی عطشانی
علی عطشانی با آقای الف نام حود را به عنوان اولین کارگردان فیلمهای بلند سینمایی سه بعدی در تاریخ سینمای ایران ثبت کرد. اواین بودن خوب است به خصوص اینکه این مسئله به لحاظ فنی یا هنری راه را برای تجربههای بعد از خود هموار و آماده میسازد. تا اینجای کار باید به عطشانی تبریک گفت؛ اما صرف نظر ا این اولین بدن آقای الف اعتبار دیگری را نصیب سازنده خود نمیکند. همیشه وقتی با فیلمی روبه رو شدهام که سه بعدی بود و یا در گذشته مثلا هفتاد میلی متری بوده و از این دست، از خود پرسیدهام کدام ضرورت باعث شده که کارگردان این زحمت و البته هزینه را به خود متحمل کند؟ در مورد آقای الف انتظار این بود که فیلم از فیلمنامهای پرو پیمان به لحاظ ظرفیت اجرای بصری برخوردار باشد که متاسفانه آقای الف فاقد چنین ویژگیهاییست. بنابراین در مجموع باید گفت، ای کاش حالا که قرار بود عطشانی به لحاظ فنی کاری نو در سینمای ایران انجام دهد- مخصوصا که فیلم به لحاظ فنی، خوب هم از کار در آمده- لااقل فیلمنامه بهتری را دستمایه کارش می کرد تا حاصل زحمتهایش جلوه بیشتری پیدا کند.
***
نگاهی به برلین ۷- (براین منفی هفت) ساخته رامتین لوافیپور
من نمیدانم ساختن فیلم توسط عوامل ایرانی که نشان دهنده ی مصائب و معضلات مهاجرت خانوادهای عراقی باشد چه ضرورتی برای ما میتواند باشد؟! آن هم در شرایطی که شخصیتهای عراقی اصل و ستاره ایرانی حاضر در فیلم در نقش بهروز فرع ماجرا و در نقش یک شخصیت کاملا تحمیلی که با دشواری نه چندان زیادی می شد آن را حذف کرد، حاضر شدهاند. مگر اینکه معتقد باشیم فیلمساز نمیتوانسته قصه خود را دربارهی خانواده ای ایرانی بسازد بنابراین شخصیتهای عراقی را جایگزین آنها در داستان کرده.
ساختن فیلم در آنسوی مرزها آن هم از نوع اروپاییاش میتواند برای هر فیلمسازی در استفاده از لوکیشنهایی زیبا و خلق تصاویری چشم نواز وسوسه کننده باشد؛ خب این ایرادی ندارد، اما وقتی میتوان به عنوان عاملی بصری روی این مسئله متمرکز شد، چرا باید گرهی اصلی داستان که به لحاظ روانی کارکرد مهمی هم در فیلم دارد، از طریق دیالوگ و با بیان مستقیم، باز می شود. گیریم نمایش چنین صحنههایی با عرف رایج در سینمای ایران مغایرت دارد، اما لااقل میشد همانند دیگر فیلمسازان به شیوه ای عمل کرد که مخاطب متوجه ماجرا شده و دیگر نیازی به تعریف این ماجرا از زبان دختر عرب نباشیم. قصه و فیلم ظرفیتهای گوناگونی داشته که به نظر میرسد کارگردان (به چه دلیل؟) از کنار آن به سادگی گذشته. در نهایت اینکه با وجود برخی موقعیتها و شخصیتهای کلیشهای در فیلم کارگردان پایانی غیر کلیشه ای برای فیلمش در نظر گرفته و همین پایان تا حد زیادی آن را نجات داده است.
***
ضمیمه یک:
درباره «چه خوبه برگشتی» ساخته داریوش مهرجویی
در حالی که اغلب فیلمهای به نمایش در آمده در جشنواره فیلم فجر نتوانستهاند نظر منتقدان را جلب کنند، چشم امید بسیاری به فیلم چه خوبه که برگشتی ساخته داریوش مهرجوییست. مهرجویی از نسل فیلمسازانی ست که فیلمهایشان می تواند حال و هوای جشنواره تا اندازه زیادی عوض کرده و بر شور و نشاط جشنواره بیفزاید؛ به خصوص مسعود کیمیایی که هر فیلم تازهاش اتفاق برای سینمای ایران محسوب میشود. نوشته زیر درباره چه خوبه که برگشتی، میتواند مقدمهای باشد برای معرفی فیلمی که علاقمندان زیادی منتظر آن نشسته اند.
“چه خوبه برگشتی” تازه ترین ساخته داریوش مهرجویی است که با مضمونی طنز در بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ)حضور دارد.این فیلم دارای حال و هوایی نزدیک به اجاره نشین ها و مهمان مهمان،دیگر آثار طنز این کارگردان دارد و روایتگر داستان فرزاد،جراح دندانپزشکی است که پس از سالها به ایران می آید تا دور از مسایل آشفته زندگی اش نفسی تازه کند.ولی ورود او همزمان است با پدیدار شدن یک شی ء مرموز شبه فضایی و خانم دکتر یاسمین و سنگ های جادویی اش که رقابت فرزاد و کامبیز را که سالهاست در کنار هم و در کنار دریا زندگی می کنند به جدالی بیهوده می کشاند.
«چه خوبه که برگشتی» همچون ساختههای قبلی این کارگردان «میهمان مامان» و «اجاره نشینها» از مضمونی کمدی برخوردار است و نسخه اولیه آن دوم دی به دفتر جشنواره ارائه شده است.
فیلمبرداری «چه خوبه که برگشتی» ۲۰ آبان در تهران آغاز و پس از سی و یک جلسه فیلمبرداری ۲۴ آذر در محمودآباد شمال به پایان رسید.
بازیگران فیلم «چه خوبه که برگشتی» عبارتند از: حامد بهداد، مهناز افشار، رضا عطاران، همایون ارشادی، علیرضا جعفری، علی اصغر طبسی، راضیه فرجی، محمد کارت، محسن بشیر، عرشیا توفیقی ،اکبر نیری، محمد ثانی ، قربان خدادوست و… با حضور رویاتیموریان و حسن پورشیرازی
عوامل تولید این فیلم بدین قرارند:
کارگردان: داریوش مهرجویی نویسندگان فیلمنامه: داریوش مهرجویی، وحیده محمدیفر بر اساس طرحی از گلی ترقی برگرفته از داستانی از نیکلای گوگول مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی تدوین: هایده صفی یاری، طراحی و ترکیب صدا: محمد رضا دلپاک، صدابردار: نظام الدین کیایی طراح چهرهپردازی: فریور معیری، مدیر هنری: داریوش مهرجویی، طراح صحنه: امیرحسین قدسی، طراح لباس: وحیده محمدی فر، جلوههای بصری: امیرسحرخیز، مدیرتولید: مهدی بدرلو، فیلم بردار: منصور ظهوری، تهیه کننده: داریوش مهرجویی، پخش: فیلمیران محصول: کانون ایران نوین.
***
ضمیمه دو:
چه خوبه که برگشتی
سعید مروتی
محمدخزاعی سال گذشته دبیر جشنواره شد و بنا را بر شکوه و عظمت و بالابردن تعداد فیلمهای شرکتکننده و ممیزی حداقلی گذاشت و امسال نوبت به محمدرضا عباسیان رسیده تا روشی مخالف پارسال را اتخاذ کند و از همان ابتدا بگوید که دنبال برگزاری جشنوارهای با تعداد آثار استاندارد و کنترلشده است. سینمای ایران شرایط دشواری را در سال۹۱ پشتسر گذاشت و بخش خصوصی در بدترین وضعیت ممکن کوشید تا با جذب سرمایه، فیلم بسازد. سختگیری در صدور پروانه ساخت هم مزید بر علت شد تا بحرانهای سینما، تولیدات را تحت تاثیر قرار دهد؛ جشنوارهای که فارابی در آن ۹ فیلم، موسسه رسانههای تصویری سه فیلم و حوزه هنری سه فیلم دارند و اگر صداوسیما و بقیه نهادها را هم حساب کنیم میبینیم درصد قابلتوجهی از فیلمهای جشنواره امسال را آثاری تشکیل میدهند که کل سرمایه تولیدش را دولت تامین کرده یا در آن مشارکت مالی داشته است. اینکه خروجی این میزان تصدیگری نهادهای دولتی در حوزه سینما چیست را باید پس از برگزاری جشنواره تجربه کرد؛ جشنوارهای که پرامیدترین فیلمهایش برای جذب مخاطب در سال آینده «رسوایی» دهنمکی و «چه خوبه که برگشتی» تنها نماینده کارگردانان بزرگ نسل اول، داریوش مهرجویی است.
در غیبت بخش خصوصی و فترتی که دامنگیر سینما شده و با وجود تمام ایرادها و ضعفها،جشنواره فیلم فجر همچنان میتواند امیدبخش باشد. در پایان یک سال ناامیدکننده برای سینمای ایران، شاید همین جشنواره بتواند شور و امید را به دلها بازگرداند؛ بهخصوص اینکه جشنواره امسال در غیبت نامهای بزرگ جولانگاه فیلمسازان جوان شده است؛ جوانهایی که آینده این سینما را خواهند ساخت؛ هرچند نمیتوان از غیبت تأسفبرانگیز اغلب سینماگران نسل اول و نسل میانی نگران نبود. مروری به دورههای گذشته جشنواره نشان میدهد که تقریبا هیچ دورهای بدون حضور بزرگان، به توفیق نرسیده است. یکی از ویژگیهای جشنواره امسال حضور فیلمهای فاخر و پرهزینه است؛ فیلمهایی چندمیلیاردی که در یکی از بدترین سالهای سینما بهلحاظ گیشه، ساخته شدهاند. کیفیت فیلمهای فاخر حاضر در جشنواره احتمالا به سؤالات زیادی پاسخ خواهد داد.
با بیم و امید به استقبال سیویکمین جشنواره فیلم فجر میرویم. (همشهری آنلاین)
1 Comment
رضا پورواحد
من در نقد آثار سینمایی خیلی وارد نیستم. ولی وقتی در سینما بسیاری را میبینم که به ساعت خود نگاه می کنند تا ببینند چقدر زمان تا اتمام فیلم باقی مانده به این نتیجه میرسم که جدا از مسائل تکنیکی و فنی، فیلم آقای الف یک فیلم بی محتوی و بدون کشش بوده که حوصله مخاطب خود را از سوژه کلیشه ای، و سناریو آبکی خود سر می آورد به طوری که مخاطب پس از پایان فیلم از اینکه کارگردان با اضافه نمودن آب بیشتر زمان فیلم را به ۱۲۰ دقیقه نرسانده و به همان ۶۵ دقیقه اکتفا نموده است خوشحال می شود. نا آشنایی کارگردان با تکنیکهای فیلم سه بعدی باعث شده به جای استفاده از لوکیشنهای جذاب، در بسیاری از قسمتهای فیلم تنها دوربین را به بالای سر بازیگر برده و به این طریق احساس سه بعدی بودن را به مخاطب القا نماید. در نهایت شاید شما هم پس از دیدن فیلم از اینکه زمان با ارزش خود را برای دیدن این فیلم تلف نموده اید با من هم عقیده باشید.