این مقاله را به اشتراک بگذارید
کتاب” نوشتن با دوربین” فحش نامه ابراهیم گلستان به اهالی سینما و ادبیات نیست اما متاسفانه به قول گلستان ” ما غرقه در عادت، غریبه به سنجش، به رسم ها تسلیم ” هستیم . در این کتاب همه به تیغ نقد گلستان مثله نشدند.یکی از کسانی که گلستان او را می ستاید هوشنگ کاووسی است، که گلستان درباره او می گوید:” کاووسی حق بزرگی به گردن سینمای ایران دارد.اصطلاح فیلمفارسی اش هم کاملا درست بود. کاووسی علاقه عجیبی به سینما داشت و دیوانه فیلم ساختن بود. اما نمی توانست فیلم درست کند.”
با کاووسی درباره حرف های گلستان حرف می زنیم. هرچند که نظرات هیچکدام از آنها طی این همه سال تغییر نکرده باشد.
* آقای کاووسی!با ابراهیم گلستان چگونه آشنا شدید ؟
از همان روزهای اول، ایشان مقالات مرا خواندند و بعد با من تماس گرفتند. خوششان آمد. دید آدمی هستم که سینما را می شناسم به قول عده ای شارلاتانی نیستم که چهار شب تو کاباره های پاریس گشته باشد و چهار لیوان آب رودخانه سن خورده باشد. این حرفی بود که در مورد من می زدند. دو سال پیش آقای پزشک برای من دیپلم افتخار فرستاد به خاطر پنجاه سال زحمت.
*به روایت آقای گلستان شما فیلم “خانه کنار دریا “را در استودیو گلستان و با سرمایه این استودیو ساختید ؟
نه ، فیلم را با سرمایه خودم و برادرم ساختیم. کیسه ای برای این فیلم ندوخته بودم که مثل قیصر و گنج قارون باشد .
* آقای گلستان گفته اند شما این فیلم را با امکانات استودیو گلستان ساخته اید ؟
آن فیلم، فیلم دیگری بود. مرحوم سرهنگ شب پره پدر همین شب پره، از من خواست یک فیلم بسازم. سوژه ای داشتم که از رمان کارمن برداشته بودم. از رمان کارمن فیلم زیاد ساخته اند. همه کشورها از روی آن فیلم ساخته اند. ماجرای آن هم دلبستن یک ژاندارم به دختر کولی است. نام آن هم “وقتی که آفتاب غروب می کند” است. گفتند که این فیلم باید رنگی باشد آن زمان هم لابراتوار رنگی در ایران وجود نداشت. ماجرا مال سال سی و هفت است. ما قرار دادی با گبرت بستیم و از آنها فیلم گرفتیم. بعد هم قرار شد نگاتیو را به مونیخ بفرستم و آنها هم راش را بدهند تا ما مونتاژ کنیم. ولی مرحوم شب پره آدمی جدی نبود. از بد شانسی ما هم وسط فیلم ایشان با ارتش گرفتاری پیدا کرد. او را گرفتند و به زندان انداختند. بدین ترتیب نگاتیو ها در مونیخ ماند و مقداری از راش ها هم دست ما بود . اداره سانسور گفته بود که این نباید ژاندارم باشد ما هم ژاندارم را به بهدار تغییر دادیم. اتفاقا قرار بود که آقای شاهرخ گلستان این فیلم را فیلمبرداری کند. ایشان هم با برادرش کار داشت و نتوانست و خلاصه آقای ساسان ویسی را به جای او آوردند. ایشان هم در پاریس تحصیل کرده بود. البته در مدرسه فیلم سازی تحصیل نکرده بود. در مدرسه فیلم برداری تحصیل کرده بود .این فیلم را در استودیو گلستان مونتاژ می کردیم.
*خانه کنار دریا ؟
نه، وقتی که آفتاب غروب می کند. وقتی که این فیلم را مونتاژ می کردم خدا بیامرزد مرحوم …
( هوشنگ کاووسی در مکث کوتاه خود کمی فکر کرد و باز ادامه داد )
اسم ها را به خاطر نمی آورم. ولی هم گلستان و هم فروغ که آنجا کار می کرد، از این فیلم خیلی خوششان آمد. در این فیلم که رنگی بود از رنگ استفاده رنگی نکردم،استفاده دراماتیک کردم.
*پس ماجرای خانه ای کنار دریا چه بود ؟
(منظور از “ماجرا “حرف ابراهیم گلستان بود که کاووسی در پاسخ قصه فیلم را گفت)
این یک داستان عشقی بود که نیمی از آن در شمال و وقت ماهی گیری می گذشت و نیم دیگر آن هم در جنوب و در محیط قاچاق. نوار آن را دارم. آقای رنه کلر که آمد ایران ، او دوست عزیز من است. خدا بیامرزدش. او وقتی که مرد یک یادبود از او در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه گذاشتم، ایشان فیلم لوله گاز را دید. سال بعد وایلدر آمد ایران که فیلم خانه ای کنار دریا را به او نشان دادم. آن زمان که با تهیه کننده ها حرف می زدی، فورا می پرسیدند فیلم شما چند تا رقص آواز دارد؟ چند تا کتک کاری دارد؟ چند تا قهوه خانه به هم ریختن دارد؟
* آقای گلستان می گوید که تنها اختلاف نظری که با شما داشت درباره فیلم قیصر بود که …
ببینید سه نفر درباره این فیلم حرف زدند که من جواب هر سه نفر را دادم. ولی دوستی ما به هم نخورد. مثل آقای نجف بندری که خانه او در همین کوچه است و به دیدن من هم می آید. اینها سال ها بعد احساس کردند که من درست می گویم. من با وجود رقص در فیلم مخالف نبودم. رقص وقیح قیصر یادتان هست، مردم به خاطر آن می رفتند. این فیلم چیزی نداشت. مثلا این شخصیت که او را می خواست و چون نشد رفت و خودکشی کرد. دو ماه رابطه خوبی داشتند و بعد گفته که بیا من را بگیر، او هم گفته نمی گیرم ، او هم می رود و خودکشی می کند.اصلا اتفاقی در کار نبوده است.بعد چطور این دختر را خاک کرده اند؟ امروز بدون اجازه پزشک نمی شود کسی را خاک کرد. بعد می گویند که وقتی او را خاک می کردند نوشته را پیدا کردند. خوب من هم این ها را نوشتم. گلستان و نجف بعد از مدت ها به این فکر کردند که حرف من راست بود. آن موقع تب قیصر همه را فرا گرفته بود. ولی من رابطه ام را با مسعود کیمیایی به هم نزدم. وقتی هم که بیمارستان بودم دیدن من هم آمد. عکسی با هم داریم که در بزرگداشتی که برای من گرفته بودند من و کیمیایی یکدیگر را بوسیدیم. من از فیلم عروس به افخمی هم بد گفتم. گفتم این چیه ساختی ؟ چرت و مزخرف. به هر حال یک عده بعدا احساس کردند که من راست می گویم. برای من که فیلم سازی بلد بودم کاری نداشت که با این ها فیلم بسازم و پول در بیاورم. این خانه ای که می بینید مال مادر خانم من است. در زندگی هیچ چیز ندارم به جز یک مشت کتاب و یک مشت لباس. این ها تمام دارایی من است. به دنبال پول نرفتم. می شود با سینما نان خورد ولی اینها باید بدانند که سینما یک حرفه هنری است.
*آقای گلستان در گفتگوی خود به این نکته اشاره می کند که میناسیان نسبت به ساخته شدن فیلم خانه ای کنار دریا نظر مساعدی نداشته و به اصرار گلستان کار کردن را می پذیرد؟
*برعکس گلستان و فروغ فرخزاد از این فیلم بسیار خوششان آمد. میناسیان هم فیلم را مونتاژ می کرد. مثل اینکه زمانه چیزهایی را از ذهن می برد. چنین نیست. این فیلم بسیار پر توانی شد. بسیاری از صحنه های آن را در جنگل های گرگان گرفتیم.
* خانه ای کنار دریا؟!
نه، وقتی که آفتاب غروب می کند.
*من درباره خانه ای کنار دریا پرسیدم.
ربطی به آقای گلستان نداشت چون در استودیو گلستان کار نشده بود.من از مدرسه ای در آمدم که آلن رنه و لویی مال خدابیامرز و خیلی های دیگر از آنجا در آمده اند. چند سال پیش پنجاهمین سال تاسیس آن بود.می دانید که من از دولت فرانسه مدال دارم.این مدال را به پیشنهاد آندره مالرو وزیر فرهنگ دوگل به من دادند.
*الان کدام فیلم داستانی گلستان را می پسندید؟
البته، فراموش نکنید که گلستان اولین قدم هایش را در سینمای مستند برداشت. از اسرار گنج دره جنی بیشتر خوشم آمد تا خشت و آینه. دیدم که در این فیلم می خواهد حرفی بزد. باید در سینما حرف زد من هم در فیلم های “خانه ای کنار دریا” و” هفده روز به اعدام” درباره اشتباه قضایی حرف زدم. در فیلم دیگرم پیام فاتالیته داشتم. یعنی اینکه فرض بفرمایید امروز بنده می خواهم به دیدار شخصیت مهمی بروم و دم در می افتم و پایم می شکند. این یعنی فاتالیته.
*با آقای گلستان ارتباط ندارید؟
نه، آقای احمدرضا احمدی با او تماس دارد. من با برادر او شاهرخ گلستان دوست هستم. با این حال در این کتاب روی هم رفته از من تعریف کرده است.
*بله، از شما تعریف کرده است.
گلستانی که با هیچ کسی خوب نیست. با نجف دریابندری که اصلا رفیق بودند.ولی مثل اینکه درباره او هم خوب ننوشته است.
*نه اصلا !
دیگر از چه کسانی تعریف کرده ؟
*این آدم ها در کتاب بسیار کم هستند مثلا میناسیان…
میناسیان که کارمند او بود.دو برادر هردو آنجا بودند البته بعدا جدا شدند و خودشان استودیو در ست کردند. هر دو تکنسین های قابلی بودند.
*شما هم به استودیو گلستان می رفتید؟
خیلی زیاد، جمعه ها که همه در خانه گلستان جمع می شدیم و صحبت می کردیم.
*چه کسانی آنجا بودند؟
خیلی ها، مثلا جلال مقدم مرحوم بود.
*راستی از جلال مقدم هم تعریف می کند.
جلال مقدم هم پسر خوبی بود. یعنی سینما را خوب می شناخت.
*شما هم سال ها پیش، از گلستان دفاع کرده اید.
من دو بار از گلستان در مجله دفاع کردم ایشان مستندی ساخته بود که در آن یک دهاتی با لباس پاره بود. سانسور به این ایراد گرفته بود. من هم به شدیدا سانسور حمله کردم. گلستان هم جواب داد البته ما از قبل باهم دوست بودیم. رابطه من و گلستان رابطه بسیار خوبی است. من ایشان را ستایش می کنم. برای اینکه بهترین مستند های ایران را ساخته است. روی دو فیلم نمی توان قضاوت کرد اما بعضی از فیلم های کوتاه او واقعا شاهکار است. آقای گلستان تنها یک فیلم ساز نیست، یک ادیب است. برای اینکه ترجمه های ایشان یک نثر شخصی و درخشان دارد. ترجمه ایشان از همینگوی را آدم با لذت می خواند. ولی این آدمی که با او مصاحبه کرده آدم بی سوادی است.
*او برای گفتگو درباره موج نو در سینمای ایران به سراغ گلستان رفته است که البته شما هم مثل آقای گلستان آن را قبول ندارید؟
بله چون ما موج کهنه ای نداشتیم که حالا بخواهیم موج نو درست کنیم. موج نو قیصر است ؟! این با چیزی که تروفو و دوستانش درست کردند فرق دارد. نباید سنجید. قسمت اعظم سینمای ما معیشتی است. یعنی فیلم می سازند که پول در بیاورند. مستند را نمی توان به عنوان موج نو گذاشت. ما امروز مستند می سازیم که شاهکار است. ازمستند های خانم مهوش شیخ الااسلامی که شاگرد من بود و آقای اسکویی بسیار خوشم آمد. خوشبختانه در خارج از ایران هم جایزه گرفتند. در بین فیلم هایی هم که اینجا دیدم از عروسی خوبان آقای مخملباف خوشم آمد. چون فیلمی ضد جنگ بود.ناصرالدین شاه هم یک کمدی سینمایی بود.بقیه فیلم های او هم به دلم نشست. عروسی خوبان پیام قشنگی دارد. مقاله ای هم برای این فیلم نوشتم. یک روزنامه هم پرید به من و فحش داد اما جوابی به آن ندادم.
علی قلی پور