این مقاله را به اشتراک بگذارید
استیون سودربرگ که اولین بار نیست شنیده میشود گفته است از فیلمسازی خسته شده و میخواهد بازنشسته شود، دوره کاری و حرفهای نامعمولی داشته است. اصرار او بر خستگی مداوم باعث شده است گاه به کارهایی کوچک با موضوعاتی تاریک مثل «جنون مالیخولیایی» (Schizo polis) و «آسمان خوب» دست بزند که بیشتر برای خود او معنا و مفهوم داشتهاند تا اینکه بخواهند نظر مخاطبان را جلب کنند.
اما همان طور که برخی کارهای موفق او مثل «ارین براکوویچ» یا «خارج از دید» (Out of Sight) و همچنین فیلم جدید او «عوارض جانبی» (Side Effects) نشان میدهند، «سودربرگ» هر گاه که میخواهد در نقطه توجه باشد، بسیار خوب است و قادر است هوش و استعداد و ذوق خود را درست وارد اثر خود کند.
«عوارض جانبی» همان طور که عنوان آن نیز نشان میدهد، از وقایعی میگوید که ممکن است حین درمانهای دارویی رخ دهد. در این بین فیلم به عوارضی که داروهای ضد افسردگی در بر دارند و ممکن است فرد را در مسیری قرار دهند که آرزو کند، ای کاش هرگز در مسیر آنها قرار نگرفته بود، اشاره میشود. همان طور که هر کسی انتظار دارد، تهدیدات زیادی در جعبه داروها نهفته است و همین قرصهای کوچک میتوانند تأثیراتی مخوف داشته باشند. پس شاید بهتر باشد در فرهنگ دارویی مردم تغییراتی داده شود. فیلمنامه «عوارض جانبی» را «اسکات.ز. برنز» نوشته است که رگ و ریشه فیلمنامه خود را از فیلمهایی مثل «غرامت مضاعف» و همچنین «Body Heat» گرفته است.
از برخی جهات، گفته میشود «عوارض جانبی» بهتر است و طرحی پیچیده دارد که اگر با تجربه و اطلاعات کامل به آن نگاه شود، بهتر نیز خواهد بود. فیلم از بازیگران خوب و معروفی چون «جادلاو»، «رونی مارا»، «کاترین زتاجونز» و «چنینگ تاتوم» بهره میبرد و به خوبی توانسته از این جمع هوشمند و مهارتهای سینمایی آنان بهره ببرد.
«برنز» که پیش از این نیز در برخی فیلمهای سودربرگ همچون «واگیر» (Con tagion) بازی کرده است، به خوبی «پل گرینگراس» در «اولتیماتوم بورن» هوشمند عمل میکند و از پس متن نئونواری داستانی برآید که بدون توقف پیش میرود ولی آنقدر زمان دارد که تک جملاتی مثل این را بگوید که: «تصور کن آن چیزی که همیشه میخواستی ناگهان جلو بیاید و خود را زندگی تو بنامد.»
سودربرگ که به خاطر این اثر خود به راستی مستحق ستایش است، نه تنها در کار کارگردانی خود بدون توقف زحمت کشیده و کار کرده که همچنین بیشترین بهرهها را از دوربین «پیتر اندروز» و تدوین ماری آن برنارد برده است. سایر عوامل فیلم هم به او کمک کردهاند تا داستان خود را از دنیایی بیرحم و پریشان خیالی پایانناپذیر بازگو کند.
در مرکز این داستان امیلی تیلور قرار دارد که نقش او را رونی مارا در یکی از تحسین برانگیزترین کارهایش، بازی میکند. او در این کاراکتر نیز همان رسوخناپذیری که در کاراکتر خود در فیلم «دختری با خالکوبی اژدها» ارائه داده بود را پیش چشم میکشد. اولین بار امیلی را در حالی میبینیم که در انتظار بازگشت همسرش، مارتین (تاتوم) به خانه است، مارتین زمانی یکی از افراد ثروتمند وال استریت بوده که به دلیل جرایم مالی سالها پشت میلههای زندان بوده است و حال قرار است آزاد شود. حبس متارتین تقریباً بدون مشکل خاصی در حال پایان است، اما همین مدت غیبت او از آپارتمانشان باعث شده است یک نوع زندگی جدید بر این خانه و ساکن آن که امیلی باشد، حکفرما شود. در این مدت امیلی دچار افسردگی شدید میشود. طوری که یک روز افسردگی او تا حدی پیش میرود که با اتومبیل خود به دیوار خانه میکوبد و به شدت مجروح میشود. جراحتهای او کشنده نیستند اما قواعد و قوانین حاکم بر بیمارستان او را مجبور میکند تا به یک پزشک روانشناس مراجعه کند و به این ترتیب میشود که او به سراغ دکتر جاناتان بنکس (با بازی جادلاو) میرود.
جاناتان دچار نگرانیهایی در خصوص وضعیت امیلی میشود و او را تبدیل به یکی از بیماران دائم خود میکند. از آنجا که او یک پزشک است، راه درمان امیلی را تنها در داروها میجوید. داروهایی که او به امیلی میدهد، چیزهایی شبیه داروهایی است که به همسر خودش هم میدهد. همسرش دیردره (ونسا شاو) معتقد است داروها به او بسیار کمک میکنند و به راحتی به او نشان میدهند کیست.
اما برای امیلی همه چیز به این راحتی پیش نمیرود. جاناتان که میخواهد به هر ترتیبی شده امیلی را درمان کند. به سراغ پزشک قبلی او دکتر ویکتوریا سیبرت (کاترین زتاجونز) میرود و با او نیز مشورت میکند، اما در نهایت داروهای خود را تجویز میکند، اما وقتی داروها جواب نمیدهند، او نوع دارو را تغییر میدهد. داروهای جدید میل امیلی به خودکشی را کاهش میدهند اما باعث بروز مشکلاتی جدید و جدی برای او میشوند. او تحت تأثیر این داروهای جدید و پازلها و مشکلات برخاسته از آن وارد دنیایی از اوهام میشود که بیشتر شبیه به جهنم است. جهنمی که فقط سودربرگ قادر به خلق آن است.
منبع: Los Angeles Times
بانی فیلم – مد و مه – بهار ۱۳۹۲
2 نظر
منا.ر
یه طوری نقد کردید که انگار اصلا فیلمو ندیدید، آخر فیلم ثابت میشه که نه امیلی واقعا خودکشی کرده و نه مشکلات از عوارض جانبی قرصها ناشی میشده!
عرفان
مجموعه فیلم های روانشناختی برتر جهان
/http://www.psychologytest.ir
همراه با نقد و معرفی و تصحیح مجدد