این مقاله را به اشتراک بگذارید
«ادبیات معاصر ایتالیا»، مجموعهای است که به تازگی با ترجمه «م. طاهر نوکنده» توسط نشر «آوانوشت» منتشر شده است. بیشتر داستانهای این مجموعه از نویسندگان متفاوتی انتخاب شده که در ایران کمتر شناخته شده و ترجمه شدهاند. جدای از این انتخاب متفاوتِ ادبیات معاصر ایتالیا، در بیشتر کتابهای مجموعه نقد-مقالهای نیز درباره نویسنده و جهان داستانیاش آمده است.
۱ «زنستیزی» دربردارنده تمام داستانهای چهزاره پاوهزه در این مجموعه به ترتیب تاریخ آنها آمده است: داستانهایی که به نوشته مترجم در مقدمه، نویسنده در زمان حیاتاش در مجموعه «تعطیلات آگوست» در یک جلد، قبلا منتشر کرده بود؛ و آنهایی که پس از مرگاش در یک جلد با نام «شب جشن» انتشار پیدا کردند و همچنین داستانهای منتشرنشده بیشماری است که در میان کاغذهایش – دستنوشتهها و یادداشتها – برای نخستین بار در یک جلد در ۱۹۶۰ منتشر شدهاند. «چهزاره پاوهزه» بعد از «جووانی ورگا» نخستین نویسنده مدرن سده نوزدهم ایتالیاست که یکی از بنیانگذاران ادبیات جهانشمول معاصر ایتالیاست. در کار داستاننویسی او از جیمز جویس، گرترود استاین، سینکر لوییس و جان اشتینبک بیشتریت تاثیر را پذیرفته است. داستانهای پاوهزه شیوه بدیعی از داستاننویسی در ایتالیاست که در برابر تداوم ادبیات سنتی ایتالیا شکل گرفت. نگاه او اغلب برای ثبت وقایع نو با زاویهای پیشتاز چون دوربین فیلمبرداری به حرکت درمیآید. داستان پایانی مجموعه با نام «سالها» اینگونه آغاز میشود: «از آنچه در آن زمان بودم دیگر هیچی باقی نمانده است: تازه مرد شده بودم؛ هنوز نوجوانی بیش نبودم. مدتی میشد این را میدانستم، اما همه ماجرا در آخر زمستان اتفاق افتاد. آن شبریال سیلویا به من گفت که من باید بروم؛ یا او میرفت. صبح فرا رسید، همانگونه که همیشه از راه میرسد و هوا خیلی سرد بود… در سایه – روشن من لحظههای زمان را میپاییدم که میگذشت؛ میدانستم که میگذرد و شتابان میگریزد و اینکه در بیرون مه بود. تمام مدتی را که در اتاق گذرانده بودم، تنها مثل یک روز و یک شب بود؛ که اکنون با صبح پایان گرفت. آنگاه دانستم که دیگر هیچگاه با من در خنکای مِه بیرون نخواهد رفت.» مقاله خواندنی ناتالیا گینزبورگ درباره نویسنده این کتاب؛ «تکچهره یک دوست» نیز ابتدای مجموعه آمده است.
۲ «یک محاکمه» داستانهایی از جووانی وِرگا از دیگر آثار مجموعه «ادبیات معاصر ایتالیا»ست که با ترجمه محمدطاهر نوکنده منتشر شده است. ورگا، پرچمدار مکتب وریسم (رئالیسم-ناتورالیسم) ایتالیاست. رمان «ارباب – والامقام جزُوالدو» نوشته او نخستین رمان مدرن ایتالیاییست که در مرثیه ازخودبیگانگی سرمایهداری مدرن نوشته شده است. «یک محاکمه» با مقاله نسبتا بلندی از دی. اچ. لارنس درباره داستاننویسی ورگا آغاز میشود: «ورگا در داستان کوتاه استاد بزرگیست، کتاب «داستانهای روستایی» و کتابی که عنوانش «دلاوری روستایی»ست دارای بعضی از بهترین داستانهای کوتاه او است که تاکنون در کل جهان نوشته شدهاند.
۲ «یک محاکمه» داستانهایی از جووانی وِرگا از دیگر آثار مجموعه «ادبیات معاصر ایتالیا»ست که با ترجمه محمدطاهر نوکنده منتشر شده است. ورگا، پرچمدار مکتب وریسم (رئالیسم-ناتورالیسم) ایتالیاست. رمان «ارباب – والامقام جزُوالدو» نوشته او نخستین رمان مدرن ایتالیاییست که در مرثیه ازخودبیگانگی سرمایهداری مدرن نوشته شده است. «یک محاکمه» با مقاله نسبتا بلندی از دی. اچ. لارنس درباره داستاننویسی ورگا آغاز میشود: «ورگا در داستان کوتاه استاد بزرگیست، کتاب «داستانهای روستایی» و کتابی که عنوانش «دلاوری روستایی»ست دارای بعضی از بهترین داستانهای کوتاه او است که تاکنون در کل جهان نوشته شدهاند.
در میان آنها داستانهای کوتاه و پرکششی هست مانند داستانهای چخوف. من، برعکس، آنها را به داستانهای چخوف ترجیح میدهم. بدبیاری وِریسم – و ورگا یک وریسم بود – این است که نویسنده، وقتی که ربط پیدا میکند به یک نویسنده واقعا استثنایی، مانند ورگا یا مثل فلوبر، تقلا میکند حس تراژدی واقعی خودش را در آفریدههای کوچکتر از خودش ببیند…» «یک محاکمه»، «اشک اشیاء» و «دلاوری روستایی»، سه داستان این کتاباند. داستانِ «یک محاکمه» تکاندهنده آغاز میشود: «در آسیزه دعوی مهمی سر زبانها بود. درباره باربری که به خاطر حسادت، رقیب خود را، جوانی سربهراه و پدر خانواده، به قتل رسانده بود. جمعیت درندهخو میخواست درجا قاتل را، پریدهرنگ و لت و پار از کشمکش، که ژاندارم در زندان کتکاش میزدند، به کیفر برساند.»
۳ مجموعه داستان «کشف جویس» منتخبی است از داستانهای کوتاه کارلو کاسولا، نویسنده ایتالیایی که مانند بیشتر نویسندگان این مجموعه برای مخاطب فارسیزبان چندان شناختهشده نیست. چهار داستان کوتاه؛ «کشف جویس»، «در ایستگاه راهآهن»، «مرد و سگ» و «سرجوخه مولر» داستانهای این مجموعهاند. مترجم، در مقدمه کتاب مینویسد که داستانهای این مجموعه منتخبی است از اولین داستانهای کوتاه کاسولا، به نام «دیدار». ابتدای کتاب پس از مقدمه مترجم نوشتهای با عنوان «به خوانندگانم» آمده که از مقدمه کتاب «برش دورهای جنگل» نوشته کارسولا انتخاب شده است. در این مقدمه، کاسولا تصویری از خود، دوران کودکی، نوجوانی و خاستگاههای فرهنگیاش ارایه داده است. پیش از داستانها در این کتاب، مقاله دیگری از کارسولا با عنوان «یک فیلم ناممکن» آمده – که به گفته مترجم، پیشگفتار مجموعه دیدار بوده است. در این مقاله کارسولا نگرش خود به ادبیات و «داستانگویی» را تبیین میکند: «خوب بیندیشید: زندگی همه چیز است. داستانگویی در این میان بلندپایهترین شکل هنر است. شعر مسالهای است «آنی»؛ برای دوباره به دست آوردن زمان باید در داستانگویی سرازیر شد. یادتان باشد آخرین الگویی که پیشرو دارید صفحه سفید کاغذ است، کتابی که هنوز تورق نشده، یا اینکه آن را در فهرست-نگارهای دیدهایم.»
۴ «اتوره سر کار میرود» نوشته بپه فنولیو مجموعه داستانی دیگری است که م. طاهر نوکنده از ادبیات معاصر ایتالیا انتخاب و ترجمه کرده است. دو داستانِ « اتوره سر کار میرود» و «بلیسترِ پیر» به نوشته مترجم از کتابِ «بیست و سه روز از شهرآلبا»ی او انتخاب و برگردانده شده است. ماریا کورتی، سرپرست تنظیم و تدوین آثارش، چند سال پس از مرگ او، دربارهاش چنین گفته است: «اکنون با فاصله یک دهه از مرگ او، چهره این انسان، پارتیزان، نویسنده در برابر ما ابعاد تازهای از خود نشان میدهد. آثارش نه تنها پایدار خواهد ماند بلکه با گذشت زمان، مانند نویسنده درجه یکی، بالندگیاش را همچنان تحمیل خواهد کرد.» برای فنولیو شغل مشقتبار نویسندهای که در جستوجوی راهکارهای حرفه خود است، بیدرنگ پس از تجربه جنگ پارتیزانی دوره فاشیسم آغاز شده، آن هم با نقل و حکایت وقایع تاریخی- خودنگارانهای که نویسنده از تجربههای خود به نگارش درآورده است. آغاز داستان خواندنی «بلیستر پیر» چنین است: «وقتی بلیستر پیر اشاره کرد تا حرف بزند پارتیزانهای کوسانو فریاد زدند «تو دیگه خفه شو که همه ما را به لجن کشیدی. این دزد را ساکتش کن، موریس.» بلیستر پیر نشسته بود پای دیوار، روی یک چهارپایه و ردیف پارتیزانهای معصوم و رنجیدهخاطر، روبهرویش بود؛ ولی بیش و کم تمام فضای اتاق بزرگ بین او و آنها فاصله انداخته بود.»
۳ مجموعه داستان «کشف جویس» منتخبی است از داستانهای کوتاه کارلو کاسولا، نویسنده ایتالیایی که مانند بیشتر نویسندگان این مجموعه برای مخاطب فارسیزبان چندان شناختهشده نیست. چهار داستان کوتاه؛ «کشف جویس»، «در ایستگاه راهآهن»، «مرد و سگ» و «سرجوخه مولر» داستانهای این مجموعهاند. مترجم، در مقدمه کتاب مینویسد که داستانهای این مجموعه منتخبی است از اولین داستانهای کوتاه کاسولا، به نام «دیدار». ابتدای کتاب پس از مقدمه مترجم نوشتهای با عنوان «به خوانندگانم» آمده که از مقدمه کتاب «برش دورهای جنگل» نوشته کارسولا انتخاب شده است. در این مقدمه، کاسولا تصویری از خود، دوران کودکی، نوجوانی و خاستگاههای فرهنگیاش ارایه داده است. پیش از داستانها در این کتاب، مقاله دیگری از کارسولا با عنوان «یک فیلم ناممکن» آمده – که به گفته مترجم، پیشگفتار مجموعه دیدار بوده است. در این مقاله کارسولا نگرش خود به ادبیات و «داستانگویی» را تبیین میکند: «خوب بیندیشید: زندگی همه چیز است. داستانگویی در این میان بلندپایهترین شکل هنر است. شعر مسالهای است «آنی»؛ برای دوباره به دست آوردن زمان باید در داستانگویی سرازیر شد. یادتان باشد آخرین الگویی که پیشرو دارید صفحه سفید کاغذ است، کتابی که هنوز تورق نشده، یا اینکه آن را در فهرست-نگارهای دیدهایم.»
۴ «اتوره سر کار میرود» نوشته بپه فنولیو مجموعه داستانی دیگری است که م. طاهر نوکنده از ادبیات معاصر ایتالیا انتخاب و ترجمه کرده است. دو داستانِ « اتوره سر کار میرود» و «بلیسترِ پیر» به نوشته مترجم از کتابِ «بیست و سه روز از شهرآلبا»ی او انتخاب و برگردانده شده است. ماریا کورتی، سرپرست تنظیم و تدوین آثارش، چند سال پس از مرگ او، دربارهاش چنین گفته است: «اکنون با فاصله یک دهه از مرگ او، چهره این انسان، پارتیزان، نویسنده در برابر ما ابعاد تازهای از خود نشان میدهد. آثارش نه تنها پایدار خواهد ماند بلکه با گذشت زمان، مانند نویسنده درجه یکی، بالندگیاش را همچنان تحمیل خواهد کرد.» برای فنولیو شغل مشقتبار نویسندهای که در جستوجوی راهکارهای حرفه خود است، بیدرنگ پس از تجربه جنگ پارتیزانی دوره فاشیسم آغاز شده، آن هم با نقل و حکایت وقایع تاریخی- خودنگارانهای که نویسنده از تجربههای خود به نگارش درآورده است. آغاز داستان خواندنی «بلیستر پیر» چنین است: «وقتی بلیستر پیر اشاره کرد تا حرف بزند پارتیزانهای کوسانو فریاد زدند «تو دیگه خفه شو که همه ما را به لجن کشیدی. این دزد را ساکتش کن، موریس.» بلیستر پیر نشسته بود پای دیوار، روی یک چهارپایه و ردیف پارتیزانهای معصوم و رنجیدهخاطر، روبهرویش بود؛ ولی بیش و کم تمام فضای اتاق بزرگ بین او و آنها فاصله انداخته بود.»