وصال روحانی: برناردو برتولوچی ۷۳ ساله شده و بعد از آسیب شدیدی که به کمر وی وارد شد، مدتی است که به زندگی روی صندلی چرخدار محکوم شده است.
او از این بیم داشت که هرگز قادر به فیلمسازی مجدد نباشد اما او اینک با کاری تازه به صحنه بازگشته است. با فیلمی که نخستین کار وی در ۱۰ سال اخیر به حساب میآید وی در بهار ۲۰۱۳ میگوید: این که دوباره توانسته ام فیلمی بسازم برایم بسیار مهم و شادی بخش و نوعی حس رهایی است . این امر به خودم و سایرین ثابت کرده است که هنوز از عهده این حرفه دشوار و کارهای آن بر میآیم . همین دو سه سال پیش به این نتیجه رسیده بودم که این کار دیگر برایم غیر ممکن است و دوربینها و وسایلم گوشه ای افتاده بود و خاک میخورد، حالا همه دوباره به کار افتاده اند.
آخرین کار قبلی برتولوچی فیلم Dreamers بود که در ۲۰۰۳ اکران شد و تجلیلی از بپاخیزیهای خیابانی سال ۱۹۶۸ در پاریس بود که توسط دانشجویان پایه گذاری و اجرا شد و کارنامه او را که پیشتر هم از رنگ و بوی سیاست آکنده بود، سیاسی تر کرد. دلیل اصلی کم کاری وی در حرفه فیلمسازی از آن زمان تا بحال همان طور که قبلاً هم گفتیم مشکلات فیزیکی و مسایلی بود که وی را به روی یک صندلی چرخدار فرستاد. او روزی در شهر رم طی حادثه ای به روی زمین سقوط کرد و از ناحیه کمر آسیب دید و دچار درد مستمر عصبی و نخاعی شد و عمل جراحی ای هم که برای رفع این عارضه روی او انجام پذیرفت، ثمری نداد و شرایط وی همان قدر بد ماند که بود و شاید بدتر شد.
باوری که صحت نداشت
با این اوصاف جای تعجبی ندارد که در چند کشور و جای مختلف به تجلیل از این هنرمند معروف ایتالیایی پرداخته و جوایزی ویژه مانند جایزه خدمات تمام عمر را به او اعطا کرده اند . فستیوال کن فرانسه که عمده ترین جشنواره سینمای دنیاست سال پیش اولین جایزه عمر او را در این زمینه داد و آکادمی فیلم اروپا نیز که قریب به ۳۰ سال است جوایزی سالانه برای تقدیر از بهترینهای سینمای قاره دارد، چنین کرد و جایزه اندک عمر فعالیتهای هنری را به او بخشید . سازمانهای موسوم به موما و بافتا (انستیتوی فیلم بریتانیا) نیز هر دو سال گذشته یک سری کارهای برتولوچی را در برنامه ای تجلیل گونه از وی از نو به نمایش در آوردند و همه اینها با این باور بود که او لابد به خاطر بالا رفتن سن و بیماری اش و شرایط کلی سخت زمانه دیگر فیلم نخواهد ساخت. فیلم جدید برتولوچی که شانزدهمین کار بلند اوست و «من و تو» نام دارد، خلاف این را نشان میدهد و ثابت میکند که هنوز زندگی و میل به کار در وجود او هست و زیاد هم هست.
او تنها نمیماند
Me and You بر اساس رمانی از نیکولو آمانیتی ساخته شده و پیرامون پسری ۱۴ ساله است که دوست دارد یک هفته را به تنهایی در اتاق اش واقع در شیروانی خانه بگذراند و کسی مزاحمش نشود اما پیدا شدن سر و کله خواهر خوانده ناآرام و پردردسر وی در خانه برنامههای او را به هم میزند و آرامش وی را میگیرد و شرایط خاصی را به وجود میآورد و ترسیم این فضا در فیلم جدید برتولوچی تاییدی بر این باور است که او بینش و جامعه شناسی و خط کاری اش را گم نکرده و لااقل به لحاظ تفکر و برنامه ریزی همان برتولوچی سابق است . این فیلم سرشار از همان تمهای آشنا و محبوب برتولوچی است و مهمترین آنها حضور یک کاراکتر اول تنها در بطن قصه بار سنگین توقعات فامیلی روی دوش او و رد شدن بنیادهای ماتریالیسم از جانب وی و زندگی در فضایی پرتضاد از این دست است.
نشانههای گذشته
و مانند سایر کارهای برتولوچی، او معترف است که این فیلم نیز میتواند ردها و نشانههایی از گذشته خود وی و آن چه در زندگی وی واقعاً روی داده، در برداشته و نوعی کار اتوبیوگرافی وار باشد. شاید در نگاه نخست این که کاراکتر اول فیلم جدید حدود ۶۰ سال از او جوان تر است . باور فوق را محو و تشبیه و ارتباط مورد بحث را منتفی کند، اما برتولوچی این دوریها یا نزدیکیهای سنی و چیزهایی از این قبیل را تنها شرط و فاکتور تشخیص و تفکیک کارهایش از محصولات سایرین نمیداند و معتقد است که تفاوتهایی از این دست پیام رسانی را مختل نمیکند و اصل قضیه و تشابههای احتمالی و قطعی مشخص و پابرجاست. وی میگوید: «فیلم جدیدم درباره رویکردهای انزواطلب خودم یا آدمی مثل من فارغ از دغدغه دوری و یا نزدیکی سنها و این جور چیزهاست از این میگوید که فردی – مثلاً خودم- به یک غار و بهتر بگویم فضایی غارگونه پناه آورده و از همه دنیا زده شده و علاقه و اشتیاقی ندارد ولی بعد از مدتی تغییر عقیده میدهد و دوباره سر بر میآورد و به سمت نوری میآید که در ته ظلمات هست، میآید و همه چیز برای او از نو طلوع میکند. پایان قصه ما تابیدن مجدد نور در فضایی است که پیشتر به خاطر رویکردهای منفی یک نفر و اصرار شخصی خود او تیره شده بود.»
ستیز با ماتریالیسم
هر چه هست زندگی اجتماعی و شغلی برتولوچی در حال حاضر اینک بسیار آرامتر از سالهای نخست کار او و دورانی است که وی تازه مشهور شده بود و آن، اوایل دهه ۱۹۷۰ است. او از آن زمان به بعد با بزرگان متعددی روی فیلم هایش کار کرده که حتی مارلون براندو و رابرت دنیرو و ژرار دپاردیو را نیز شامل میشود و از آنها به نیکی یاد میکند اما اگر بخواهیم به نقاط اولیه تر سفر کنیم، باید بگوییم کارنامه هنری برتولوچی از سال ۱۹۶۲ شروع شد که وی ۲۲ سال بیشتر نداشت و فیلم The grim Reaper را ساخت که یک داستان اسرار آمیز جنایی را داشت. مادر او نینهتا، معلم بود و پدرش اتیلیو برتولوچی یک شاعر و منتقد فیلم. برناردو دو سال بعد از آن تاریخ یعنی در ۱۹۶۴ با فیلم «قبل از انقلاب» مشهورتر شد و این فیلمی است که قهرمان آن ظاهراً یک کمونیست است اما با ماتریالیسم در ستیز است و مرگ بهترین دوستش او را بیش از پیش ناامید میکند و عمه اش که وی تکیه زیادی به او دارد، نیز برای وی دردسر به ارمغان میآورد . سرگشتگی برخاسته از کمونیسم و نبرد نه چندان پرثمری با فاشیسمی که از قبل از شروع جنگ جهانی دوم ایتالیا را در برگرفته بود و شکلها و صور مختلفی از آن در ۷۰ سال بعدی نیز بر ایتالیا سایه انداخته، تم و زیربنای بسیاری از فیلمهای برتولوچی بوده است و یکی از بزرگترین مصادیق آن «۱۹۰۰» اپیک ۵ ساعته و هنوز ناشناخته و به اندازه کافی ارج گذاشته نشده سال ۱۹۷۶ برتولوچی است که امثال رابرت دنیرو در ابتدای ستاره شدنش در این حرفه و ژرار دپاردیو در اوایل راه حضور طولانی اش در سینمای فرانسه از بازیگران آن بودند.
مانیفستی در دنیای اقتصادی
«شریک» عنوان فیلمی بود که برتولوچی در سال ۱۹۶۸ ساخت و برخاسته از موج نوی سینمای فرانسه و در عین حال مانیفستی بر علیه برندها و نوع بازاریابی در دنیای کنونی و مناسبات اقتصادی بود و برتولوچی در آن کوشیده است دنیای گسترده تبلیغات را به تمسخر بگیرد. برتولوچی همه اینها را مدیون و محصول فضای ویژه دهه ۱۹۶۰ میداند. او اکنون که قریب به ۵۰ سال از آن تاریخ میگذرد، میگوید: «من چیزی مثل فضای دهه ۱۹۶۰ و بخصوص سال ۱۹۶۸ را که پاریس بر اثر تظاهرات دانشجویی و پراگ با اولین بپاخیزی جدی مخالفان کمونیسم به هم ریختند، در هیچ عصر دیگری ندیده ام. در آن دوره فیلمهای گودار را داشتیم و مقالات رولاند بارتز را و اینها باعث میشد آرمانشهر و جوامع موعود بنظرمان حقیقی بیاید و رویایی غیر قابل اکتساب در دوردست نشان ندهد . برخی مظاهر زندگی و رویکردهای جوانانه در آن دوران پزهای سیاسی روشنفکرانه ای بنظر میرسیدند اما امروز چنین نیست و تا به بحث سیاسی با جوانان امروز بپردازید، متوجه میشوید که چیزی از آن سر در نمیآورند و آرمان خاصی در این زمینه ندارند و با اینترنت خوش اند و دائماً با گوشیهای موبایل خود بازی میکنند.
کار با جوانان
این تعاریف در مورد دو کاراکتر اصلی فیلم جدید او یعنی «من و تو» هم صدق میکند. آنها جاکوپو آنتینوری و تئا فالکو هستند که اولی شبیه به جوانیهای خود او لااقل به لحاظ اندیشهها و نوع جهان بینی است و دومی یک مدل جوان که برتولوچی را به یاد مارلین دیتریش ستاره سالهای پیش سینمای آلمان میاندازد که به هالیوود هم رفت و در تعداد زیادی از کارهای کلاسیک سینمای جهان از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اوایل دهه ۱۹۴۰ بازی کرد. هر چه هست برتولوچی در اکثر موارد کوشیده است با بازیگران جوان کار کند و خودش در این خصوص میگوید: «عده ای میگویند گذر عمر در من متوقف مانده و تصور میکنم که هنوز جوانم و بر رشد اجباری و گریز ناپذیر خود قید و بندی زده ام . با این حال آنها نمیدانند که این جوانان چندان هم با من اخت نیستند و اکثر شان فیلمهای پرشمار قبلی من را اصلاً ندیده اند.» آن چه برتولوچی میگوید شامل تریلرهایی مثل The Con Formist و The Spider Stratagem هم میشود و همین طور «آخرین امپراتور» هالیوودیترین کار برتولوچی که در سال ۱۹۸۷ اکران شد و بینندگان را به اوایل و اواسط قرن گذشته در چین و به درون شهر ممنوعه برد و ۱۱ جایزه اسکار آن سال را درو کرد و پاسخ دندان شکنی به کسانی بود که پیوسته میگفتند برتولوچی بیشتر یک مدرن ساز است و اصول و پایههای آثار بزرگ را نمیشناسد و نمیتواند اپیک بسازد و با فاکتورهای ساختن فیلمهای پرهزینه بیگانه است.
به کلی متفاوت
در عین حال باید متذکر شد که خود برتولوچی هم معمولاً فیلمهای قبلی خود را نمیبینند و هر چند دلایل او برای این امر به کلی متفاوت با سببهای دوری جستن جوانها از فیلمهای قدیمی او است. اما رویکرد وی و دلایل آن را هم نمیتوان نادیده گرفت. خودش میگوید: «اگر آنها را مجدداً نمیبینم میچند دلیل دارد. یکی این که میترسم بر خلاف گذشته آنها را دیگر نپسندم یا این که خوشم بیاید و در نوستالژی ایام از دست رفته پر ارزشی که دیگر تکرار نمیشود، به شدت اشک بریزم و این چیزی است که اصلاً مایل نیستم رخ بدهد.»
آنها نمیفهمند
به تصویر کشیدن ارتباطهای خطرناک و بی سرانجام در فیلمهای برتولوچی یک عادت و روندی مکرر بوده و این را میتوان به وضوح در فیلمهای «در ورای انقلاب»، «لالونا» و «رویاییها» دید. با این حال زمانه عوض شده و اینک مناسبات تازه ای در سینما مورد نیاز است و نمیتوان فقط با خلق آدمهای غیر متعارف و ترسیم سوق یافتن آنها به سوی یکدیگر در پس زمینههای سیاسی و اجتماعی تیره به مقصود رسید و جوانترهایی که در غرب چشم و عقل دیدن این مناسبات را ندارند و شعورشان به فضای مجازی و سایتهای اینترنتی مختص برقراری آشناییها و مراودات زودگذر منحصر و محدود میشود و نسل سینماگران بسیار عمیق تر دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ و پیروان آنها در دهههای بعدی را نمیشناسند به فیلمهایی سبک تر و خفیف تر و رویدادهایی سطحی تر دل بسته اند و بسیاری شان اصلاً نمیدانند نئورئالیستهای ارشد سینما که از سرزمین برتولوچی میآیند یا موجنوییهای فرانسه کیستند و چه میگویند. برتولوچی در بهار ۲۰۱۳ میگوید: «در گذشته و حتی تا دهه ۱۹۸۰ بهتر میشد به جوانها آگاهی داد و آنها را به سمت و سوی مسایل اجتماعی با ارزش کشید و حرفی را برایشان زد که ارزش شنیدن را داشته باشد . در آن زمان دنیا از امروز قدری معنوی تر و معنا گراتر بود ولی امروز همه چیز را در کامپیوترها و در سیم پیچ وسایل الکترونیک جستجو میکنند و اینها جای روابط انسانی را گرفته اند و آدمها کمتر و کمتر شده و رویکردهای ماشینی بیشتر شده است. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ یعنی جوانیها و شروع میانسالی من شما باید جری و مهاجم و انقلابی و افشاگر میبودید و اگر امروز این چنین باشید تک و تنها میافتید. بچهها در رایانههایشان چیزهای دیگری را میجویند. چیزهایی به کلی متفاوت.»
مثل دنیای سوفیا کاپولا
سخت ترین دوران کاری برتولوچی آن طور که خودش میگوید در اوایل دهه ۱۹۸۰ بود که برای ساختن فیلمی از روی رمان گانگستری و اپیک «محصول سرخ» نوشته داشیل همت به آمریکا رفت. خودش اظهار میدارد: «مثل این میماند که به شاتو مارمون رفته باشم و حالت فیلم «جایی» ساخته سونیا کاپولا را پیدا کرده بودم و حتی در آپارتمانی مستقر شده بودم که در این فیلم نیز مشاهده میشود. برای شروع مقدمات تهیه فیلم مجبور به صبر و فراهم آمدن شرایط بودم و این امر زمان زیادی برد. دائماً صبر میکردم و اتفاقی نمیافتاد. مجبور بودم بنشینم و فیلم ببینم و اخبار را گوش کنم.»
زندگی در دو کشور
سفر به شمال آفریقا برای ساختن «آسمان محافظ» در سال ۱۹۹۰ نیز بسیار سخت بود و به تصویر کشیدن این رمان تلخ واقع گرا با بازی دبرا وینگر و جان مالکوویچ در رلهای اصلی انرژی زیادی را از برتولوچی گرفت اما آن کار بسیار آسان تر و سریعتر از Red Harvest سپری شد. فزون تر از ۲۰ سال بعد از آن ایام و در دل بهار ۲۰۱۳ برتولوچی وقتش را بین رم و محله ناتینگهیل لندن تقسیم و در هر دو کشور ایتالیا و انگلیس زندگی میکند و همسر او که کلر پیلو فیلمساز بریتانیایی است دلیل اصلی استقرار همزمان او در این دو کشور است عوض شدن سلایق و ایجاد زمانه ای تازه مبتنی بر خفیف ترین ارزشها و فوران سطحی نگریها و البته کاستیهای فیزیکی خود برتولوچی و محدودیتها و دشواریهای زندگی روی صندلی چرخدار سبب شده که برتولوچی حتی با کمک پپلو برای تماشای فیلمهای روز به بیرون نرود و کارهای دلخواهش را در خانه ببیند و شرایط فیلمسازان کنونی را بررسی کند. او حاضر نیست راجع به آنها و رقبای جوان ترش حرف بزند اما بسیار عجیب و غیر قابل باور خواهد بود که وی به عنوان یکی از غیر متعارف ترین و رادیکال ترین سینماگران ظهور کرده بعد از نسل دوم نئورئالیستها و همراه نسبی و تقریبی آنها در آثار روز چیزهای با ارزش و ماندنی زیادی را پیدا کند و قابل گرامیداشت ببیند .
کارهای کوچک بعدی
خودش چه؟ آیا بعد از Me and you فیلم دیگری را در دستور کارش دارد و آیا از انبان او اثر تازه ای بیرون میآید؟ خودش میگوید: «هر چه باشد، در حد و اندازههای همین فیلم آخرم خواهد بود. چیزی در مایههای «من و تو» با قصههایی نه چندان پیچیده و در محیطی کوچک و بین آدمهایی کم شمار و در لوکیشنهایی اندک، مگر Dreamers هم چیزی جز این بود؟ فیلم بعدی من حتی اگر این چنین نباشد، هر چیزی خواهد بود جز کارهای انقلابی و جستجوگرانه و توأم با پرخاشگری گذشته، اصولا عصر انقلابی بودن در سینما به پایان رسیده است و دوره، دوره دیدن چیزهایی زودگذر است که بجز هنرمندان و متخصصها، آدمهای بی صبر هم آنها را میبینند. این یک عنصر ناآرام و خطرناک و کم محتوا است و مجالی برای اندیشیدن وجود ندارد. لااقل برای دیگران وجود ندارد!