این مقاله را به اشتراک بگذارید
«زنی خانهدار، ۵۱ ساله، جمعه شب با خوردن بیش از حد قرصهای خواب خودکشی کرد.»
کتاب «از غم بال درآوردن» با این آگهی کوتاه فوت روزنامه شروع میشود. زنی خودکشی کرده است. یک زن معمولی میانسال با خوردن قرصهای خواب به زندگیاش خاتمه داده. از اخبار محلی تنها این اطلاعات مختصر را میفهمیم. تمام زندگی زنی در یک جمله روزنامه خلاصه شدهاست.
در اوایل دهه ۷۰ مادر پیتر هانتکه به همان شکلی که در آگهی فوت روزنامه آمده خودکشی میکند. هانتکه در کتابش شرح میدهد، پس از هفت هفته فرورفتن در «ورطه بیکلامی»، در مواجهه با دهشت مرگ مادر، نوشتن از او را آغاز کردهاست. داستان او به جای آنکه به شیوه خطابههای پای گور، روایتی تسلیبخش و نوستالژیک از زندگی مادرِ در گذشته باشد، وحشت را در شکلی ساده و برهنه به خوانندهاش نشان میدهد. اینگونه است که فضای پرهول داستان هانتکه در تقابل آشکار با فضای کرختی است که بیگانه کامو پس از مرگ مادر در آن به سر میبرد. خواندن این داستان ۶۰ صفحهای وقت چندانی نمیگیرد، ولی «از غم بال درآوردن» با پرداختی ظریفنگر از زندگی زنی آلمانی در قرن گذشته، مثل هر اثر ادبی درخشانی همراه خواننده باقی میماند.
پیتر هانتکه، نویسنده، نمایشنامهنویس و شاعر آلمانی به گرفتن مواضع غیرمتعارف و مناقشهبرانگیز شهرت دارد. زمانی که ۲۴ سال داشت، با اجرای تئاتر «آزار دادن مخاطب» باعث شد تماشاچیهایش خشمگین به صحنه نمایش حمله کنند. یک سال بعد در دانشگاه پرینستون درباره هانریش بل و گونترگراس گفت: تنها توانستهاند به توصیف پدیدههای اجتماعی بپردازند. اما تا امروز پرحاشیهترین اظهارنظر هانتکه دفاع او از صربها در خلال جنگ بالکان بوده است، او عقیده دارد رسانههای غربی تصویری شیطانی از صربها ساختهاند و در سال ۲۰۰۶ در مراسم خاکسپاری میلوشوویچ به زبان صربی در حمایت از او سخن گفت.
«از غم بال درآوردن» که در سال ۱۹۷۲ و در دو ماه نوشته شده، مثل بعضی دیگر از آثار هانتکه از اتفاقی در زندگی شخصی او مایه میگیرد. هانتکه در اوایل دهه ۳۰ زندگیاش، برای دست یافتن به خاطره مادرش، داستان او را روایت میکند. اما چطور میتوان زندگی زنی معمولی را که مثل ابری گذشته، بیآنکه حتی در فضا حفرهای باقی بگذارد بازگفت؟ با «از غم بال درآوردن»، هانتکه به مسیر بیشکل زندگی مادرش فرمی داستانی میدهد و در این شکل روایتی از گل و بته زدن به خاطرات میپرهیزد. ابایی ندارد به یاد آورد مادرش عادت داشته گوش و بینی بچهها را با آب دهانش پاک کند یا اینکه بعد از اتمام غذا به خوردن تهمانده غذای دیگر اعضای خانواده اکتفا میکرده است. والتر بنیامین در تزهای تاریخ مینویسد: «فقط برای نوع بشر رستگار شده است که گذشته با همه لحظات و دقایقش امری نقلکردنی میشود.» تصویری هم که هانتکه از مادرش در اواخر عمر نشان میدهد، در تلاش برای وفاداری به گذشته، سخت عریان و به دور از رنگ و لعابهای نوستالژیک است: «بیهوش و هواس شد، نه چیزی یادش میماند نه حتی دمدستیترین اشیا را تشخیص میداد… تجسمی از فلاکت حیوان، انگار که در باغوحش. همه جایش از جادررفته، ازهمپاشیده، شل و ول، ورمکرده، تودهای درهمگوریده از دل و روده.»
باری هانتکه داستان مادرش را از زادگاهش آغاز میکند: «بیش از ۵۰ سال پیش مادرم در روستایی متولد شد که همان جا هم مرد.» روستایی که کفبینهایش فقط برای کف دست مردان جوان اهمیت قائل بودند، آینده یک دختر شوخی بود. هانتکه مینویسد چیزی که مادرش را از کلیشه تکراری زنان روستا متفاوت میکرد، سرزندگی و هوشش بود. پدر او از معدود رعیتهایی بوده که مالک خانهای میشود و بعد از آن پسانداز کردنهای طولانی و خستبارش را آغاز میکند: نخستینبار در تورم ۱۹۲۰و بار دیگر در رکود اقتصادی۱۹۳۰ همه را از دست میدهد. تصور زندگیای که چیزی بیش از خانهداری مادامالعمر باشد، مادر هانتکه را به شهر و تجربههای ساده کاری میکشاند. برای او جنگ دوم جهانی بیش از آنکه تجربهای کابوسوار باشد، تماس با جهانی افسانهای میشود که تا آن زمان تنها در بروشورهای مسافرتی شناخته بودش. در شهر بچهدار میشود، با سرباز دائمالخمری که چندان به او علاقه ندارد ازدواج میکند و بعد فرزندی دیگر، بازگشت به روستا و سقط جنینی دیگر…
رویدادهایی که در داستان هانتکه در هیات خاطرات متبلور میشوند، توالی روایی خود را از دست دادهاند، خاطرات به صورت تکهپاره و به مدد نامهها، یادداشتها، عکسهای خانوادگی و برشهای تاریخی روزنامهها و اعلانهای جنگی یا حتی بویی در قدیم، از گذشته سر بر میکشند و خود را عیان میکنند. همانطور که در «در جستوجوی زمان از دست رفته» اشیای معمولی به واسطه رسوب خاطرات، برای مارسل پروست اهمیتی ویژه مییابند، برای هانتکه هم تکههای گذشته به واسطه این اشیا، به طرزی برقآسا به هیات خاطرهای، درخشان میشود: لباس رقصی در خیابانی وسط آوازها یا سبوس جویی در قاشق چایخوری، خلطی خاکستری در تفدانی حلبی یا حتی میلی بافتنی که با آن سقط جنین شده است…
زندگی مادر هانتکه نمونهای از زندگی زنهایی است که احتمالا هر روز در خیابانها میگذرند. زنی که در زندگی هیچ نقش عمومی به جز اهدای سالانه خون ندارد و بیهیچ سرگرمی شخصیای. زندگیای که ویرجینیا وولف آن را «زندگی بیاتاقی از آن خود» مینامد: زنی از تودهای همسان بودن که هیچگاه فرصت یافتن فردیت یا پرداختن به ماجرای شخصی خود را نداشته است. به همین دلیل است که مادر در داستان هانتکه تا به انتها بینام میماند. آنطور که هانتکه در داستان مینویسد در روستا اگر زنی خود شرح احوال یا عواطفش را به دست میگرفت، خیرهسری بود و با نگاهی ساکت میشد و رفته رفته چنان عواطفش را مهار میکرد که تنها در لغزشهای زبانی بروز مییافتند و اینطور میشود یک زندگی را از روزها به سالها و حتی دههها کشاند و زن ناکام بود.
تلاشهای ناچیزش به قصد اینکه خودش را بیان کند، زمزمههایی به هدر رفته بودند: «هقهقهایی مسخره در توالت، فینکردن، چشمهایی ملتهب، او بود، او شد، او نیست شد.» در سالهای آخر، پیتر هانتکه علاقه مادرش به مطالعه را نقطه تغییری در زندگی یکنواختش میداند: «در قصهها به دنبال یافتن شرح زندگی خودش بود… رفته رفته وسواسش برای اینکه هرچیز همواره در جای قبلی خودش باشد را کنار گذاشت و عادت پیدا کرد به پیادهرویهای طولانی برود، تا روستاهای اطراف و تا هرچه دورتر که میتوانست و در بازگشت روی نیمکتی پشت در خانه مینشست.» اینگونه، زن رفتهرفته برای خود ماجراهایی فردی مییابد و از خانهای که همواره به آن پرچ شده بود، فاصله میگیرد. مادر هانتکه تجربه یافتن فردیت را تا انتهای مرزهای تراژیکش طی میکند. در واقع خودکشی زن، سویه دیگر میل افراطی او به زندگی و تن ندادن به زندگی میانمایه تودهوار است. تنها اینجاست که او از زندگی کلیشهای مقدرشده برای زنان روستا که صاف و ساده نشستهاند و در عکسهای خانوادگی تکرار میشوند، فراتر میرود و ماجرای شخصی خودش را روایت میکند و به همین دلیل هانتکه در ابتدای داستان میگوید: «از غرور اینکه خودکشی کرده بود سر از پا نمیشناختم.» پیترهانتکه در داستانش تلاش میکند زمانهای از دست رفته و خاطرات گمشده زندگی مادرش را با کلمات دوباره به دست آورد اما در انتها به این نتیجه میرسد که زن از مجزا شدن سر باز میزند و دستنیافتنی باقی میماند. شک به زبان و تصرف واقعیت با روایت کردن، در اغلب داستانهای هانتکه همراه نویسنده هست. او پیشاپیش میداند چارچوبی که برای روایت میشناسد، تخریبکننده هم خواهد بود، کلمات تنها در ادعا میتوانند بیطرف باشند. همین تلاش هانتکه برای وفاداری به سویه آشوبناک واقعیت است که گاه زبان داستانی او را دچار لکنت میکند: «جملات کتاب در تاریکی میشکنند و متلاشی شده بر کاغذ باقی میمانند.» و پیتر هانتکه در انتهای داستان با اندکی سرخوردگی، دست یافتن به تمامیت زندگی مادرش را به آینده واگذار میکند: «روزی دوباره همه اینها را با جزییات بیشتری خواهم نوشت.»
از روزنامه بهار
***
پیوست برای معرفی کتاب
توضیحاتی از مترجم درباره این کتاب:
شخصیت اول کتاب «از غم بال در آوردن» در سراسر داستان از مادرش سخن میگوید؛ مادری که در سال ۱۹۷۴ میلادی به زندگی خود پایان داد و حالا پسرش با مرور خاطراتش میکوشد هر آنچه را از مادرش به یاد دارد ثبت کند.
پویا رفویی، مترجم کتاب «از غم، بال درآوردن»، این داستان را اثری مختصر دانست که نویسنده تا حد ممکن عنصر تخیل را در آن تقلیل داده و داستان بر اساس واقعیت شکل میگیرد. وی افزود: چارچوب روایی داستان را ماجرای خودکشی یک پیرزن و واکنش پسرش به این موضوع شکل میدهد اما در داستان این مادر به نماد سرزمین و میهن تبدیل میشود و نشانهای است از آلمان فروپاشیده.
وی افزود: در سیر روایت با سه نسل روبهرو میشویم و طی آن تاریخ آلمان روایت میشود. در واقع آنجا که مادر به فروپاشی عصبی دچار میشود و به زندگی خود پایان میدهد میتوان فروپاشی آلمان را حس کرد. از سوی دیگر میبینیم که گرچه نویسنده در این داستان زندگی مادری را بر اساس دانستههای پسر وی روایت میکند اما هانتکه تمام تلاش خود را به کار بسته تا کتاب، مشابه اثری در قالب یک زندگینامه نوشته نشود.
در بخشی از این کتاب آمده: «حالا همدردی میتوانست بدترین چیزی باشد که در کلامی یا نگاهی ابراز میشد. همدردها را یا پس میزدم یا دور میزدم. آخر نیاز داشتم حس کنم آنچه از سر میگذرانم فهمناپذیر و ارتباط ناپذیر است. از این رو فقط وحشت معنیدار و اقعی به نظر میرسید. کسی اگر با من حرف میزد دلتنگیام عود میکرد، همه چیز دوباره غیرواقعی میشد…»
«ترس دروازهبان از ضربه پنالتی»، «داستان کودکان»، «بر فراز دهکدهها»، «پیمودن دریاچه کنستانس»، «نامه کوتاه» و «زن چپدست» برخی آثار این نویسنده اتریشی هستند که با نگارش آثاری واقعگرایانه در ادبیات آلمان، به شخصیتی مطرح تبدیل شد.
این کتاب بر اساس ترجمه نسخه انگلیسی کتاب با عنوان «A Sorrow Beyond Dreams» به فارسی برگردانده شده است.
«از غم بال درآوردن» اثر پتر هانتکه با ترجمه رفویی در ۶۴ صفحه و به بهای سه هزار تومان از سوی نشر رخداد نو منتشر شده است.
خرداد ۱۳۹۲