این مقاله را به اشتراک بگذارید
دنیایی دیگر وجود دارد، اما در همین دنیا
نام کتاب: خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پارهوقت
نویسنده: شرمن الکسی
مترجم: رضی هیرمندی
ناشر: افق
چاپ اول، ۱۳۹۲
یک نویســـنده سرخپوست. یک رمان سرخپوستی: شرمن الکسی، نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس، کارگردان و کمدین امریکایی، متولد ۱۹۶۶ در ایالت واشنگتن. اینها در وهله نخست، به ظاهر جذاب به نظر میآیند، اما شرمن الکسی تنها از زاویه قومی و نژادیاش نیست که به عنوان یک نویسنده حرفهیی مطرح شده، بل ویژگیهای خاص و منحصر به فرد او در نوع روایتپردازی، اجرای بیانی و زبانی و شگردهای خاص او در روایت قصه است که او را به عنوان پدیده تازهیی در ادبیات امریکا و ادبیات جهان معرفی کرده، به طوریکه طی سالهای اخیر بسیاری از جوایز ملی امریکا را از آن خود کرده است. از جمله: جایزه کتاب ملی امریکا برای کتاب «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت»، جایزه پن فاکنر برای «رقصهای جنگ» و… جونیور، کاریکاتوریست نوجوان در اقامتگاه سرخپوستان زندگی میکند. او با گرفتاریهای جور واجور جسمی به دنیا آمده. اطرافیانش – جز دوست یکدل و یکرنگ او- مرتب آزارش میدهند. جونیور به قصد آموزش بهتر، اقامتگاهش را ترک میکند و به مدرسهیی تمامسفیدپوست در شهرک مجاور میرود. قوم و قبیلهاش به او که نخواسته همرنگ جماعت باشد، لقب خائن میدهند و دردسری تازه شروع میشود: «وقتی به دنیا آمدم، توی مغزم آب بود. دقیقترش را بخواهید، نه، آب نبود. راستش به دنیا که آمدم مایع نخاعی داخل جمجمهام بیش از اندازه بود. اما مایع نخاعی مغز اصطلاح شیک دکترها برای روغن داخل مغز است. روغن مغز توی لوبها همان کاری را میکند که روغن ماشین توی موتور. یعنی باعث میشود قطعهها نرم و روان کار کنند. اما وضع من وارونه بود…» این آغاز رمان خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت است. از همین آغاز، شرمن الکسی ما را با دنیای متفاوتی از روایت و قصه و زبان روبهرو میکند. بهطوری که او زندگی واقعیاش را در این رمان دستمایه قرار داده و جهانی شگفت و تاملبرانگیز آفریده که با طنزی یگانه، خوانندگان سنین مختلف را به گریه و خنده میاندازد. هیچکس در رمان او از شوخیها و نیش و کنایه او دور نمیماند: نه خودش، نه قوم و قبیلهاش و نه… راوی اول شخص قصهاش.
***
رازهایی به سوی ناامیدی
نام کتاب: هنر ناپیدایی
نویسنده: آنیتا دسای
مترجم: شیرین معتمدی
ناشر: مروارید
چاپ اول، ۱۳۹۲
گاهـــی وقتها مســتعمرهبودن هم مزایایی دارد؛ هند و ادبیات مدرنش و زبان انگلیسی وامدار همین مستعمره بودن هستند؛ هرچند هند و ادبیاتش از دیرباز غنی بوده؛ از سوی دیگر سینمای هند هیچ گاه به اندازه ادبیاتش پیش نرفت و جایگاهی درخور نیافت، برعکس ادبیاتی که تاکنون یک جایزه نوبل، چهار جایزه بوکر و یک جایزه پولیتزر را برای هند و ادبیات و نویسندگانش به ارمغان آورده است. آنیتا دسای یکی از نویسندگان موفق هندی است که بیش از ۵۰ سال است که مینویسد. تاکنون سه بار نامزد جایزه بوکر شده، هرچند این جایزه را هنوز دریافت نکرده، اما دخترش کران دسای در سال ۲۰۰۷ این جایزه را برای کتاب «میراث از دست رفته» از آن خود کرد. آنیتا دسای با کتاب «آتش در کوهستان» به عنوان نویسندهیی حرفهیی در جهان انگلیسیزبان و سپس در دیگر زبانها و به ویژه در ایران شناخته شد. دسای متولد ۱۹۳۷ در هند است. از زمان انتشار نخستین کتابش همواره سعی کرده تا تصویری از بورژوازی روستایی انگلیسیمآب یا زمینداران روستایی ارائه دهد که سعی دارند تمایز میان واقعیت و خیال را بازشناسند. کتاب حاضر مجموعهیی است از سه داستان ناب مینیاتوری که در آن خواننده، داستانی را از زبان نویسندهیی جهانی تجربه میکند که به طرز لطیفی فریبنده، کمی سوررئال و عمیقا روشنگر است. هر سه داستان در دنیای پویای فرهنگ هند ریشه دارد، دوپاره میان قرنها سنت و نیروهای نوین سرمایهداری. داستانها در نقطه تلاقی مدرنیته و جوامع روستایی رخ میدهد و دستمایه اصلیشان زوال، ناامیدی؛ انزوا و افسوس است. در این داستانها که مشخصهشان اندوه و سوداست، شادی زودگذر و ناپایدار است؛ به گونهیی که هر سه داستان دنبالکردن یک «راز» است که سرانجام به ناامیدی میرسد. این داستانهای برانگیزنده درباره هنر و فرهنگ، عمیقا در بافت فرسوده هند مدرن امروز نفوذ کردهاند و دسای با قلمی شیوا فضای داستانها را توصیف میکند و با مشاهده رابطهیی نزدیک با شخصیتهای منزوی خود برقرار میکند و ماهرانه مانع از سیر قهقهرایی داستانها میشود. داستان اول «موزه واپسین سفر» روایت کارمند جوان بیتجربهیی است که نخستین تجربه اجراییاش را در منطقهیی روستایی میگذراند. داستان دوم «مترجم ترجمان»، داستانی مدرن و پیچیده از زندگی معلمی ناامید به نام پرماست که به طور اتفاقی با همکلاسی محبوب دوران دبیرستانش برخورد میکند که حالا صاحب انتشاراتی فمینیستی است. داستان سوم «هنر ناپیدایی» نام دارد که در زادگاه نویسنده، ایالت ماسوری در ارتفاعات هیمالیا میگذرد. قهرمان داستان گریزان از انسانها است که فقط در میان طبیعت احساس آرامش میکند. با ورود یک گروه مستندساز به محل سکونت او، داستان مسیر دیگری را میپیماید.
اعتماد / مد و مه خرداد ۱۳۹۲