این مقاله را به اشتراک بگذارید
ر. اعتمادی با اشاره به آغازگر بودن فهیمه رحیمی در سبک آثار پرفروش بعد از انقلاب، معتقد است اطلاق عنوان عامهپسند به این سبک توهین است و اگر فهیمه رحیمی عامهپسند باشد، حافظ هم عامهپسند است.
این نویسنده دربارهی جایگاه فهیمه رحیمی در میان نویسندگان بعد از انقلاب، عنوان کرد: من هیچوقت از نزدیک فهیمه رحیمی را ندیدم، اما او این بخت را داشت که در دورهای که شدیدا رمان از نظرها افتاده بودند – در دورهی آقای میرسلیم که به رمان اجازهی چاپ نمیدادند – آثارش پرفروش شود و اجازهی چاپ بگیرد.
او افزود: رحیمی دنبالهرو سبک رماننویسی قبل از انقلاب بود و چون جای این نوع رمانها بعد از انقلاب خالی بود، رمانهایش مورد استقبال قرار گرفتند و این استقبال تا مدتها ادامه یافت.
او افزود: من اعتقادم بر این است وقتی کار یک نویسندهای از جانب طبقات گستردهی مردم مورد استقبال قرار میگیرد، مطمئنا کاری ماندگار است و ایشان موفق شدند گروه خوانندگان خاص خودشان را داشته باشند و بعد از انقلاب راهی را برای این سبک از داستاننویسی باز کرد.
اعتمادی همچنین عنوان کرد: در مجلهی جوانان برای یادگیری خبرنگاری، کلاسهایی برگزار میشد که ایشان هم به این کلاسها میآمد و تحت تاثیر آثار آن دوره قرار داشت.
این نویسنده همچنین دربارهی دلیل ناشناخته بودن فهیمه رحیمی و اینکه چرا با افراد مختلف دیدار نمیکرد، گفت: از نظر من این یک سلیقهی شخصی است و او مخاطبان خود را پیدا کرده بود. آنها را میشناخت و برای آنها مینوشت. اما شاید فرصت این را پیدا نکرده بود که رودرو با آنها آشنا شود.
اعتمادی همچنین دربارهی اینکه چرا نویسندگان این سبک بیش از سایر نویسندگان ناشناخته به نظر میرسند و گاه از اسمهای مستعار استفاده میکنند، گفت: این موضوع تنها به نویسندگان این سبک برنمیگردد، اگر به رمانهای دنیای غرب هم نگاه کنید، اغلب نویسندگان اسمهای خودشان را کوچک میکنند تا راحتتر شناخته شوند، چه نویسندگان روس و چه نویسندگان آمریکایی از این موضوع استفاده کردند.
این نویسنده همچنین دربارهی اطلاق عنوان عامهپسند به آثار پرمخاطب گفت: عامهپسند عنوان غلطی است که به رماننویسی اطلاق شده است، رمان، رمان است. هر کسی میتواند مطابق ذوق خود آن را انتخاب کند، من این تقسیمبندی را که در مملکت ما باب شده نمیپسندم. هر کسی میتواند کاری را به وجود بیاورد و اگر جامعه آن را پسندید، ارزشمند است. اگر قرار است انتخاب مردم از یک نویسنده، مانند فهیمه رحیمی، عامهپسند عنوان بگیرد، پس حافظ هم عامهپسند است. چون دیوانش در هر خانهای هست و این عنوان نوعی توهین به ذوق و سلیقهی گروهی است که به این آثار علاقه نشان میدهند. از نظر من تنها یک تقسیمبندی بین نویسندگان هست و آن تقسیمبندی حرفهیی و غیرحرفهیی بودن است.
فهیمه رحیمی از نویسندگان سبک موسوم به عامهپسند صبح امروز در سن ۶۱ سالگی در بیمارستان مهر تهران به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.
……………………….
حسن میرعابدینی با اشاره به دلایل استقبال از ادبیات عامهپسند، از علت پرتیراژ شدن کتابهای فهیمه رحیمی، نویسنده تازه درگذشته، میگوید.
حسن میرعابدینی، منتقد ادبی، درباره فهیمه رحیمی، نویسنده سبک موسوم به عامهپسند، مینویسد: «منتقدان تاکنون پاورقینویس پرتیراژی چون فهیمه رحیمی (متولد ۱۳۳۱) را جدی نگرفتهاند، اما واقعیت این است که او در میان جوانان خوانندگان بسیار دارد و آثارش مشغلههای ذهنی خاصی را بازتاب میدهد، پس راه حل در نادیده گرفتن یا نفی پاورقیها نیست، بلکه باید کوشید به قول گلدمن، پیوند میان «ساختهای ذهنی پارهای از گروههای اجتماعی و ساختهای اثر هنری» را کشف کرد. موفقیت این نوع نوشتهها در حدی است که آنها را به رویدادی جامعهشناختی بدل کرده و توجه به کیفیت ادبی آنها را در مرتبه بعدی قرار میدهد.
***بیان مسائل، ترسها و آرزوهای زنانه
زنان که در جریان انقلاب و پیآمدهای سیاسی – اجتماعی آن به شکلی گسترده حضور داشتند، میخواهند از مسائل، ترسها، خواستهها و آرزوهای خود سخن بگویند. از همینروست که در سالهای پس از انقلاب، شاهد شکوفایی ادبیات زنانهایم. بخش عمدهای از خوانندگان رمان را هم زنانی تشکیل میدهند که وقت بیشتری را در خانه میگذرانند و فراغت بیشتری دارند.
نکته دیگر اینکه اکثر نویسندگان ما، با اینکه به قول دولتآبادی «از تاریکخانه صادق هدایت» بیرون آمدهاند، اما برخلاف او در ساخت و پرداخت شخصیتهای متنوع از طبقات گوناگون اجتماعی توفیق نیافتهاند. این ضعف همراه با کمبود تجربه و دانش اجتماعی، سبب میشود که همواره زندگی و مسائل خاص روشنفکران مسائل خودشان را تکرار کنند که میتواند مسأله عمده عامه مردم در جامعهای چون جامعه ما نباشد. اما پاورقینویسان به مسائل و مفاهیمی میپردازند که مایههای زندگی عادی را تشکیل میدهند، از اینرو خوانندگان بیشتری هم دارند.
***جدایی و پیوستن
رحیمی مایههای تکراری پاورقینویسان پیشین را تکرار میکند، بیآنکه از نظر شیوایی نثر یا ایجاد تعلیقهای داستانی به پای آنها برسد. در اغلب داستانهایش به مضمونی واحد میپردازد: اساس روایت ماجرای عشق زن و مردی است که هر یک همسری دیگر میگزینند، اما دست برقضا همسرانشان میمیرند، آنها از قید تعهد رها میشوند تا دوباره به وصال هم برسند: جدایی و پیوستن. زنان رمانهای او به راحتی از خواستههای غریزی خود سخن میگویند و در راه رسیدن به آنها میکوشند.
این آثار «بیش از اینکه بنمایاند خوانندگان چه چیزی را حقیقت میپندارند، نشان میدهد آنان آرزو دارند که چه چیزی حقیقت میداشت»: زنی که در عالم واقع نمیتواند به معشوق برسد، با آرزوی مرگ همسر خود و همسر او، در فضایی خیالی به خواستهاش میرسد. به اینسان، بیآنکه قراردادهای اجتماعی و اخلاقیات متعارف آسیبی ببیند، قید و بندها از سر راه برداشته میشود. زنان عاشقپیشه – و البته عفیف – از ماجراهای عاطفی و احساسی خطرناک میگذرند، رنج و صبوری پیشه میکنند، نقشی را بازی میکنند که جامعه برای آنان تعیین کرده است و عاقبت به مقصود میرسند؛ بیآنکه نقشی تعیینکننده در جامعه توصیفشده در داستان بیابند.
***دست گذاشتن بر احساسات و رؤیاهای دختران جوان
رحیمی با داست گذاشتن بر احساسات و رؤیاهای دختران جوان برای یک زندگی عاطفی پرشمارگان میشود. دختران جسور داستانهایش پنجره عشق را به روی مردان اخمو و جدی میگشایند و احساسات خفته آنان را بیدار میکنند. در جامعه اخلاقگرا، آثاری که به مسائل عشقی – البته پوشیده در لفافه اخلاق – میپردازند، خواستار فراوان دارند. رحیمی با نمایش روابط آزاد زن و مرد نوعی انبساط روحی برای خوانندگان خود پدید میآورد، از اینرو داستانهای «گستاخانه»اش در دل خوانندگان جوان جا باز میکرد و آنان از این آثار برای خود الگوهای رفتاری برمیگیرند، یعنی این داستانها ضمن اینکه گرایش فرهنگی قشرهایی از جامعه را مینمایانند، سازنده سلیقه برای آنان و رشددهنده چنین گرایشهایی هم هستند: نوعی رابطه متقابل در کار است. خوانندهای که امکان عشق و تجمل ندارد، در این نوع رمانها گریزگاهی مییابد؛ رمانهایی که گویی با این حساب و نقشه ساخته شدهاند که «آتش پندار را در آدمی دامن بزنند، و نه آنکه نیروی داوری انسان را به دانش مجهز کنند.»
رحیمی در داستان «پنجره» با شرح موضوعهای آشنای خانه و دبیرستان، موضوعهایی که خواننده آنها را موضوع خود میداند، او را به درون جهان داستانی خود میکشد، آنگاه با شرح سردرگمی و پوچی رمانتیک دختران جوان، به حرمانهای جنسی میپردازد و وسوسه نیرومند دختری جوان برای چیره شدن بر موانع اجتماعی و اخلاقی ابراز عشق را به مضمون اصلی داستان مبدل میکند.
***سالهای بعد از جنگ و اقبال از ادبیات عامهپسند
احتمالا برای رسیدن به نوعی آسودگی خیال است که بسیاری به سراغ رمانهای عامهپسند میروند. آیا در سالهای پس از جنگ و بحرانهای اجتماعی، آدمهایی که مرگ را نزدیک به خود دیدهاند، به آثار نویسندگانی اقبال نشان میدهند که لذتجویی – ولو خیالی – از زندگی را برایشان فراهم میکنند؟ زیرا به قول فلوبر، «مردم آثاری میخواند که توهماتشان را تشویق کند.» تلاش برای کسب موفقیت فردی و رسیدن به «پایان خوش» – که جانمایه پاورقیهاست – آیا نشانگر آرزوی رسیدن به موفقیت و پایان خوش در دورانی دشوار نیست؟ و به این ترتیب نوعی اضطراب و حس ناایمنی را بازتاب نمیدهد؟
*** رمان عامهپسند؛ پدیده ادبی بیخطر
رمان عامه پسند با وجود برخی «گستاخیها» – مثال تلاش زن برای به دست آوردن دل مرد، و سخنگویی از غرایز زنانه در جامعه مردسالار – پدیده ادبی بیخطری است؛ زیرا پاورقینویس رخدادها را بدیهی میداند و میپذیرد، اما ادبیات پیشرو، بیآنکه پاسخهای سادهانگارانه ایدئولوژیک را برتابد، با ایجاد تردید در آنچه بدیهی انگاشته شده است، پرسشهایی به وجود میآورد: زیرا بازتابدهنده ابهام وضعیت تاریخی است، هم از اینروست که رولان بارت میگوید: «پرسش، اساس ادبیات را تشکیل میدهد.» ادبیاتی پیشروست که پذیرای پاسخهای قراردادی مألوف نباشد، به جستوجوی معنای جهان و زندگی برآید، گیریم به پاسخی هم دست نیابد.»
فهیمه رحیمی صبح امروز در سن ۶۱ سالگی در بیمارستان مهر تهران به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.
پینوشت: مطلب بالا از جلد چهارم کتاب «صدسال داستاننویسی» حسن میرعابدینی، نشر چشمه، سال ۱۳۸۷ برگرفته شده است.
ایسنا/ مد و مه / ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
1 Comment
محمد
این چه حرفیست که اگر فهیمه رحیمی عامه پسند است، حافظ هم هست؟
معلوم است که حافط هم عامه پسند است. اما عامه پسند بودن به معنی تک لایه بودن یه اثر هنری نیست.
آیا آنطور که متخصصان از حافط برداشت می کنندف مردم عادی هم همان تحلیل را دارند؟
اما در آثار فهیمه رحیمی، یه غیر آن لایه ی رویی داستان، چیز دیگری برای ارایه به مخاطب حرفه ای ندارد.
شاهکار ناطور دشت هم عامه پسند است. رمان کوری هم عامه پسند است. اما واقعا می توان با آثار رحیمی مقایسه شان کرد؟
عامه پسند بودن می تواند به علت زبان ساده و فرم شفاف یک اثر هنری عالی هم تلقی شود. اما فراتر از آن در محتوا چیزی دیگر برای عرضه دارد.