این مقاله را به اشتراک بگذارید
پیکر کتاب همچون میدان نبرد
هشت سالی که گذشت هیچ هم سرعت برق و باد نداشت، به خیلیها سخت گذشت. جدای از همه آن کاستیها و غباری که روی زندگی آدمها نشست، جدای از سفرههایی که کوچک شد و زندگیهایی که سبک و سیاقشان دستخوش تغییر و توفان شد، حالا پیکر نیمهجان بسیاری از فضاهای آسیبدیده در انتظار دمی است تا شاید جانی دوباره بگیرد. دولت یازدهم هنوز چند ماهی مانده تا کارش را آغاز کند، اما چشمهای امیدوار و نگران، به صندلی وزارتخانهها دوخته شده است تا شاید این دم دمیده شود و در فضاها و بخشهای حساسی همچون عرصه فرهنگ حضور یک وزیر کارآمد بتواند تنها التیامی باشد بر زخمهایی که بر پیکر فرهنگ وارد شده است؛ اصنافی که کارکرد سابقشان را ندارند و بسیاریشان اینروزها تنها شبحی بیش نیستند و تواناییهایشان در این هشت سال چنان درهم فشرده و تخریب شده است که در آستانه محو شدن قرار گرفتهاند. حالا در این میان چشم امید اهل فرهنگ به یک تغییر است؛ تغییری از سر تدبیر که امید را در دلها زنده کند. در این میان یکی از قربانیان اصلی عرصه فرهنگ بخش نشر و کتاب بود.
عرصه نشر در هشت سال گذشته بارها دچار سونامی شد. بیسروته شدن قواره سانسور و گرانی کاغذ و تعلیق ناشران بزرگ در حوزه علوم انسانی و ادبیات تنها گوشهای از ماجراهایی است که ناشران و اهل قلم در این هشتسال پشت سر گذاشتهاند. آرای عمومی معتقد است که کتابخانههای عمومی، مدارس و دانشگاهها نیز به دنبال آن دستخوش چنین سیاستی شده و در طرح پاکسازی از کتابخانهها، کتابهایی که به زعم مسئولان عرصه فرهنگ در این هشت سال «مسئلهدار» بودند هم جمعآوری شدهاند.
مجوز پیش از نشر قانون نانوشتهای است که باید سپیدخوانی شود؛ مسئلهای که به خاطر تکرار حالا دیگر به عنوان یکی از اصلیترین و مهمترین مراحل پروسه چاپ و نشر در ایران پذیرفته شده است، آنقدر که خیلی وقت است نویسنده، ناشر، مترجم، طراح جلد و… همگی برای رسیدن یک کتاب به پشت ویترین، خود را با این مرحله هماهنگ میکنند، حتی گاهی وقتها آنقدر که نویسنده و مترجم پیش از اینکه در اداره کتاب بخشهایی از اثر غیرقابل چاپ اعلام شود، خود این بخشها را حذف میکنند و به اصطلاح کتاب را شسته و رفته تحویل اداره ممیزی میدهند. مجوز پیش از نشر یکی از قوانینی است که در مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی تلویحا به آن اشاره شده است اما حالا از هر قانون نوشتهشده و مدونی با اصرار بیشتری اجرایی میشود. با وجود همه این بحثها که تا امروز درباره ماهیت وجودی این قانون مطرح میشد، از چندی پیش طولانیشدن این پروسه نگرانیهای بسیاری را برانگیخته بود و باعث شده بود که بسیاری از ناشران به این روند طولانی اعتراض کنند؛ در ابتدای کار بسیاری با نگاه خوشبینانه این معطلیها را حاکی از تغییر و تحولاتی که در وزارت فرهنگ و ارشاد رخ داده بود، میدانستند و معتقد بودند بهزودی همهچیز به روال همیشگی اداره کتاب برمیگردد و با حذف و تعدیل بخشی از کتابها، مجوزها اعطا میشود. اما این اتفاق رخ نداد. و در عوض ناشران به خوبها و بدها تقسیم شدند و به میزان ممیزی که درباره کتابهایشان اعمال میشد تنبیه میشدند و نمره منفی دریافت میکردند.
با اینحال «منوچهر حسنزاده» مدیر انتشارات مروارید معتقد است خواسته ناشران از وزیر فرهنگ و ارشاد جدید مسئله پیچیدهای نیست. او میگوید: «حتی ناشران در انتظار تغییر بنیادین هم نیستند، بازگشت به شرایط دولت قبلی و کمی نظم و سامان میتواند مسئله را حل کند. متاسفانه در این چند سال قواره ممیزی بسیار به تن نشر نحیف ایران گشاد شده بود. در واقع یک معیار و پارامتر مشخصی برای ممیزی وجود ندارد و همین مسئله سبب میشود که کار پیچیدهتر شود، بههرحال مشکل اینجا بررسی کتاب نیست، مسئله
مشخص نبودن مرزهاست.»
حسنزاده مثالی میزند و معتقد است مشخص نبودن مرزها سبب میشود ممیز درک نکند که وقتی داستانی خارج از ایران میگذرد قطعا ضوابط و عادتهای آن جامعه در داستان بازخورد دارد و طبیعی است که در داستان هم خودش را نشان بدهد، اما این مسئله در ایران بدون در نظر گرفتن فضا تقبیح میشود. حسنزاده میگوید: «اداره ممیزی میگوید نام تمام نوشیدنیهای الکلی باید از داستان ترجمه حذف شود و به جای آن نوشابه و نوشیدنی بگذارید؛ چند صفحه بعد همان شخصیت در اثر نوشیدن یک نوشابه اقدامی غیرعقلانی و غیرقانونی انجام میدهد، بههرحال بخشی از خوانش ادبیات با هدف روشنی به آسیبهای اجتماعی یا هر چیز دیگری میپردازد و ما نمیتوانیم در داستانها بخواهیم همه دنیا پاک و پاکیزه بشوند. همه اینهاست که میگویم این بیسروسامانیها بیشترین آسیب را به کار ما رسانده است. از آن سو بخشی از کار ممیزی هم کاملا مکانیکی انجام میشود. چندی پیش داستانی را برای دریافت مجوز فرستاده بودیم که در یکی از صحنههای داستان پسر از پلهها پایین میآید و پیشانی مادرش را میبوسد، اما همان سیستم مکانیکی ممیزی گفته بود باید این صحنه بوسه حذف شود، بههرحال این ضعفها تنها با یک بینش آگاه و کارآمد و استفاده از مدیرانی که در سالهای گذشته به این سازمان عریض و طویل سامان داده بودند خواسته بزرگی نیست.»
«تمایلات سودابه به سیاوش باید تعدیل شود، زیرا سودابه صرفا زن پدر سیاوش است.» این متن اصلاحیهای است که اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به تقاضای دریافت مجوز اثر کهن «رستمنامه» به یکی از ناشران تهرانی تحویل داده است. اخلاق حرفهای و تعهد نسبت به عدم تحریف ادبیات کهن سبب شد که ناشر از صرافت چاپ این اثر بیفتد. هرچند این روزها کتابهای چاپ اولی بسیاری در فهرست انتظار بررسان کتاب هستند، اما وزیر ارشاد دولت احمدینژاد بر سختگیری بر کتابهایی که در دولتهای قبلی هم مجوز گرفتهاند تاکید دارد. محمد حسینی چندی پیش در گفتوگو با ایسنا گفته بود: «ما درباره کتاب خوب، ممیزی نداریم. اما باید مراقب باشیم که همهچیز منتشر نشود؛ بعضی کتابها برای جامعه ضرر دارند یا کتابهای سیاسی هستند در چهره زیبای فرهنگ و بعضی دنبال اهداف دیگری هستند و با بحث نظام مشکل دارند.» این در حالی است که اگر ضابطه و قانون مشخصی درباره نحوه ممیزی وجود داشته باشد با رفتن و آمدن مسئولان شرایط باثباتتری بر عرصه ممیزی به عنوان بخش لاینفک نشر در ایران حاکم میشود که احتمالا قابل تحملتر است.
امیر حسینزادگان مدیر نشر ققنوس درباره این عدم ضابطهمندی میگوید: «امیدوارم دولت جدید تنها قانون را رعایت کند. این مهمترین خواسته ناشران ایرانی است. ما با ممیزی کنار آمدهایم و سعی میکنیم نیمه پر لیوان را نگاه کنیم، اما کف مطالبات ما رعایت قانون است. متاسفانه در دولت نهم و دهم به دلیل اعمالنظرهای شخصی و با رفتن و آمدن هر وزیر و معاونی شرایط برای ما به شدت سختتر میشد و ما با تغییرات لحظهای روبهرو بودیم. برای نمونه چیزی حدود ۵۰ اثر ما در این مدت غیرقابل چاپ اعلام شدند و در عینحال از تجدید چاپشان نزدیک به ۵۰ کتابی که در دولتهای قبلی مجوز انتشار دریافت کرده بودند جلوگیری شد و همین مسئله کار را برای ما دشوار کرد. اینها اغلب کتابهایی بودند که به چاپهای پانزدهم و شانزدهم رسیده بودند و بخش اعظمی از سرمایه حیاتی نشر ما را تامین میکردند. کتابهایی همچون همه آثار عباس معروفی و رمانهای مارکز و رمان ناتور دشت به عنوان نمونه از این دست بودند. کتابهایی که بازارشان را پیدا کردهاند سبب میشوند ناشر بتواند از درآمد حاصل از فروش آنها برای انتشار کتابهای جدید اقدام کند، اما متاسفانه در این چند سال همه اینها به حالت تعلیق درآمده بود. من اطمینان دارم که اگر این روند ادامه پیدا میکرد صنعت نشر ایران حتما و بدون شک با ورشکستگی جبرانناپذیری زمین میخورد.»
محمدجعفر محمدزاده، معاون وزیر ارشاد چندی پیش به صراحت گفته بود: «گفته میشود دانستن حق مردم است، ولی گاهی مواقع ندانستن حق مردم است.» شاید همین رویکرد است که سبب میشد مسئولان وزارت ارشاد دولت احمدینژاد در بسیاری از مواقع در خارج از ضوابط و قانونها تصمیمگیری کنند.
بحثهایی همچون چاپ کتاب بدون استفاده از تسهیلات، لغو مجوز دائم، اعطای مجوز تنها برای یک چاپ، دریافت و ضبط مجوز دائم برای ارائه اعلام وصول و… همگی از مواردی هستند که این روزها میان چرخدندههای اقتصاد نشر قرار میگیرند و پروسه بازگشت سرمایه را جدا از زیانهای فرهنگی کند و کندتر میکنند. «محمد واشویی» مدیر نشر ماهی درباره راهکارهای برونرفت از این شرایط میگوید: «متاسفانه در تمام این سالها ضوابط روشنی بر فضای اعطای مجوز بر کتابها حاکم نبود، بههرحال ما ناشران در این سالها همگی با سازوکار داخلی اداره کتاب آشنا هستیم و میدانیم که پروسه اعطای مجوز چه بوروکراسیای دارد و در این زمینه ناشران با مسئله زمانبر بودن این پروسه کنار آمدهاند، اما ای کاش اداره کتاب در دولت جدید مرامنامهای تدوین کند یا دفترچهای که به روزرسانی شود و ناشران بدانند که خطوط ممیزی کجاست و باید چه حد و مرزهایی رعایت شود، نه مثل حالا که یکباره مسئلهای که تا چندی پیش میتوانست به آسانی مجوز دریافت کند حالا برای ناشر دردسرساز بشود. در جریان گذاشتن ناشران از مصوبات و استانداردهای حاکم سبب میشود که سرمایه ناشر هم هدر نرود.»
اینها در حالی است که اغلب نویسندگان و اهل قلم با توجه به نحوه برخورد با کتابهای جدید فعلا دست نگه داشتهاند تا این شرایط تغییر کند؛ تغییری که شاید دوباره روزهای طلایی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیدمحمد خاتمی را یاد اهل قلم بیاورد.
بهار / مد و مه / ۲۹ خرداد ۱۳۹۲
1 Comment
uytutyu
نمیدونم باید چی گفت.
فقط از ته دل آه میکشم و افسوس…