فرزانه ابراهیمزاده: یاران موافق همه از دست شدند/ در پای اجل یکان یکان مست شدند… وقتی نای نی «محمد موسوی» با نوای حنجره «محمدرضا شجریان» بالای پیکر استاد «جلیل شهناز» پیچید؛ بغض بسیاری در محوطه تالار وحدت بیصدا شکست. موسیقی ایران یکی دیگر از یاران موافق خود را از جایی که با صدای تار جاودانهاش آشنا بود تا خانه ابدی بدرقه کرد. جلیل شهناز از آخرین حلقههای زنجیر اتصال مکتب میرزا عبدالله و عارف و شیدا به موسیقی سنتی ایران روز پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲ از مقابل تالار وحدت در میان تشییع با شکوه اهل موسیقی و علاقهمندان به نوای تار جادوییاش به قطعه هنرمندان رفت. هرچند قرار بود پیکر این استاد بزرگ مکتب موسیقی اصفهان در جمع دلشده یاران قدیمیاش تاج اصفهانی و حسن کسایی، به تخت فولاد اصفهان منتقل شود؛ ولی به دلیل برخی موانع این اتفاق نیفتاد و شهناز شهنواز در تهران ماند. مراسم تشییع از مقابل تالار وحدت در میان نوای همنوازی تار شهناز و نی کسایی آغاز شد. با آنکه مراسم ساعت ۹ صبح پنجشنبه گرم تابستانی برگزار شد؛ جمع قابل توجهی از علاقهمندان به موسیقی در این مراسم شرکت کرده بودند. مردمی که سالها با نوای تار استاد زندگی کردند و در آخرین وداع نیز او را تنها نگذاشتند. در محوطه مقابل تالار وحدت جمعیت موج میزد. عدهای عکسهای شهناز را در دست داشتند. کسانی هم آمده بودند تا استادانی را ببینند که در مراسم شرکت داشتند. یکی از این بزرگان البته حسین علیزاده بود که در رثای استاد تار ایران گفت: «امروز اینجا جمع شدیم تا جاودانگی استاد شهناز را یادآور شویم و او کسی نیست که از یادها برود.» «علیزاده» از بیمهری به اهالی موسیقی گفت: «در کشور ما زندگی کسانی که طی این چند دهه از موسیقی ایرانی خاطره دارند با نوای تار استاد شهناز گره خورده است.
ما همه ایرانی هستیم و هنرمندان این کشور را دوست داریم و شهناز ازجمله افرادی بود که در زمینه موسیقی سنتی ما زحمتهای فراوانی کشید.» علیزاده از شادیهایی که هفته قبل خلق شد گفت و یادآور شد در کنار اینها باید به بزرگانی چون شهناز نیز افتخار کرد: «استاد جلیل شهناز کسی نیست که بتوانیم به این سادگی از کنار او عبور کنیم. همانطور که وقتی گل میزنیم موجب افتخار و توجه میشود. من از مسوولان انتظار واکنش بیشتری داشتم و شاید بد نبود در حوزه موسیقی هم این التفات از سوی مسوولان وجود داشت، ما با نغمههای شهناز زندهایم و یاد او همیشه در میان ما ماندگار است.» «فرهاد فخرالدینی» آهنگساز و رهبر ارکستر، هنرمند دیگری بود که از کسانی نام برد که سوختند و ساختند تا هنر کشور را شعلهور نگهدارند: «بدون شک استاد شهناز یکی از چهرههای درخشان موسیقی کشور ما محسوب میشود. او گنجینهای گرانبها از ردیف موسیقی ایران را در دل داشت که مانند خود هنرمند همواره با ظلم و ستیز مواجه بوده است. بیدلیل نیست که نوای موسیقی ایرانی همواره غمگین است، چون هنرمندان موسیقی برای پابرجا ماندن این هنر سختیها و درشتیهای زیادی را تحمل کردهاند.» فخرالدینی به بزرگانی که از سالهای دور هنر موسیقی ایران را حفظ کردند اشاره کرد و گفت: «موسیقی در کشور ما همانند شعر و ادبیات پشتوانهای مانند فردوسی و حافظ و نظامی نداشته که اثری از آنها برای ما به یادگار بماند. ما اصلا از گذشته این هنر در ایران اطلاع نداریم، بلکه هرچه به جای مانده در دل هنرمندان واقعی این مملکت است که عاشقانه دنبال این هنر بودهاند و نسل به نسل از علیاکبر فراهانی و فرزندانش، از صباها، کساییها و شهنازها برای ما به یادگار مانده است و شما را امروز در این محل جمع کرده است.» شهناز از نگاه فخرالدینی یکی از این گنجینههاست که «مضراب او بر هریک از ردیفهای موسیقی ایرانی تاثیر بسزایی برای حفظ آن داشته و بیدلیل نیست که ساز شهناز بر دل شما مینشیند، چون از دل این هنرمند بیرون آمده است.»
فخرالدینی هم مانند علیزاده با ابراز تاسف از ندیدهشدن همت هنرمندان موسیقی گفت: «متاسفانه طی این سالها در نشاندادن چهرههای تابناک موسیقی ایران مضایقه شده و به همین دلیل است که عدهای از مردم چهره استاد شهناز را نمیشناسند، امیدوارم توجه بیشتری به مفاخر کشور وجود داشته باشد.» «علیاصغر شاهزیدی» که به نمایندگی از مکتب موسیقی اصفهان به این مراسم آمده بود هم از کم توجهی به بزرگان موسیقی گله کرد: «متاسفانه طی چندسال آخر عدهای نسبت به استاد شهناز کمتوجهی کردند. همان افرادی که روزی افتخار میکردند و برای گرفتن عکس یادگاری با او تلاش داشتند در سالهای پایانی عمر او یک سراغ از این هنرمند نگرفتند که جای تاسف دارد. این درست نیست که وقتی افراد برای خود شخصیتی هستند و جایگاه دارند به آنها توجه نشان دهیم و هنگامی که به زمین میافتند یا دیگر مسوولیتی ندارند نسبت به آنها بیتوجهی کنیم، باید وقتی افتاد دست او را میگرفتیم.»
«کیومرث شهناز» فرزند استاد از مردمی که زیر آفتاب سوزان و هوای گرم برای تشییع آمده بودند سپاسگزاری کرد و گفت: «مردم همواره به هنرمندان خود توجه نشان دادهاند و از آنها جز این حضور انتظار نمیرفت. راز ماندگاری این ملت و مملکت همین پیوستگی در حفظ و نگهداری از ملیت و قومیت است.» اما حضور محمدرضا شجریان برای صحبت درباره جلیل شهناز شاید یکی از مهمترین بخشهای مراسم تشییع بود. شجریان که پیشتر گفته بود افتخار میکند به عنوان یک خواننده همراه استاد شهناز بوده و در مراسم تقدیر دست او را بوسیده بود؛ از حضور مردم سپاسگزاری کرد: «از شما که در این ساعت و هوای گرم به این محل آمدید تا پیکر استاد شهناز را بدرقه کنید، تشکر میکنم. اینها نشان میدهد مردم همواره برای هنرمندان خود اهمیت و ارزش قایلاند. از تمام افرادی که متوجه جایگاه جلیل شهناز در موسیقی ایران شدند و به ارزش او پی بردند نیز تشکر و سپاسگزاری میکنم.» استاد آواز ایران با بیان اینکه به دلایلی نمیتواند تا بهشت زهرا در کنار پیکر استاد باشد؛ گفت: این هنرمندان هستند که آنچه در اجتماع میگذرد را با دل خود بیان میکنند. هنرمندان همواره زبان حال شما بودند و امیدوارم همواره بیانکننده مسایل زمان خود باشند.
اما شاید نقطه عطف حضور شجریان آنجا بود که با همراهی نی محمد موسوی چهار بیت خواند و از زبان حافظ و خیام جان کلام را گفت؛ آنجا که خواند: «ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است/چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم/حافظ این حالِ عجب با که توان گفت /که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم.» بعد از آن بود که پیکر استاد شهناز روی دست علاقهمندان به سمت آمبولانس رفت. در این مراسم چهرههایی چون احمد مسجدجامعی، محمد سریر، نصرالله وحدت، مرتضی کاظمی، علی ترابی، داوود گنجهای، کیوان ساکت، فاضل جمشیدی، حسین خواجهامیری (ایرج)، بابک رضایی، عباس سجادی، حسن ریاحی، ایمانی خوشخو، عبدالحسین مختاباد، شهرام شکوهی، حمید شاهآبادی، معاون هنری وزیر ارشاد و… نیز حضور داشتند.