این مقاله را به اشتراک بگذارید
محرک اصلی تغییر سبک در هر دورهای، وقایع سیاسی – اجتماعی است. در ایران، انقلاب مشروطه در کنار تحولهایی که در سطح جامعه پدید آورد، در عرصه ادبیات نیز بیتاثیر نبود و با طرح مضامین اجتماعی، موجب تحول و تغییر سبک شاعران شد. رخدادهای حکومت پهلوی، گرایش به رمانتیک جامعهگرا و در نتیجه تغییر سبک را در اشعار و برخی آثار گستردهتر کرد. از این منظر رمانتیسم در واقع مکتبی ادبی است که به برتری احساس و تخیل بر استدلال و تعقل تاکید دارد.
این مکتب دارای دو شاخه فردی و احساسی (یعنی پرداختن به عوالم شخصی) اجتماعی (انعکاس وقایع جامعه و تلاش برای تغییر اجتماع) است. نصرت رحمانی که به تازگی سیزدهمین سالمرگ وی را در ۲۷ خرداد ماه پشت سر گذاشتیم؛ از پیشروان جریان شعری رمانتیک جامعهگرا در دوره معاصر و از روشنفکران سرخورده بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ بود که حوادث سیاسی – اجتماعی باعث شد به اجتماع و مردم روی آورد. در نتیجه این زمان به بعد است که رحمانی بیان و عواطف و احساسات انسانی را مهمتر از عواطف فردی و شخصی میداند.
از این منظر بر آنم تا در این یادداشت مختصر به بررسی اجمالی رمانتیک فردگرایانه و رمانتیک جامعهگرای شعر رحمانی بپردازم. با این دیدگاه باید نوشت در سه مجموعه «کوچ» «کویر» و «ترمه» که رحمانی در سالهای ۱۳۳۳، ۳۴ و ۳۶ انتشار میدهد، قالبهای نیمایی و چهارپاره در کنار هم قرار میگیرند. چهارپاره که از آخرین واکنشهای کلاسیکها در برابر تجدد و نوخواهی بود و پذیرفتهترین قالب در نزد شاعران رمانتیک. سهم بسیار بالایی در این دفترها دارد. این قالب شعری که چند سال پیشتر به وسیله «فریدون توللی» کاملا ورزیده و آماده شده بود شاعران بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داد از جمله نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، محمد زهری و خود رحمانی. او در دوره اول شعری خود چه از جهت تعداد و چه از جهت شوق به این قالب مشهور است.
با این همه در چهارپارههای رحمانی گهگاه تغییراتی شکل میگیرد که آنها را به هیات شعر نو و نیمایی در میآورد؛ اما اگر خوب در آن دقت شود، در این گونه اشعار رحمانی نیز ساخت و بافت چهارپارهگونه به شدت حفظ شده و آشکار است: «وقتی درختی خشک میگردی/ وقتی که میمیری/ موران و ماران سیر میگردند/ ساق گلی را بشکنی هرگاه/ نه گرم خواهی شد/ نه سیر گردد مور/ تنها خودت را کردهای محروم/از دیدن زیبایی یک گل/در ریگزار شوم/ در کشتگاه گور/ مه خیمه میبندد» به هر روی بیشتر اشعار نصرت رحمانی و معروفترین این اشعار در قالب چهارپاره سروده شده است. اگر چه در مواردی هم به قالب نیمایی نزدیک شده و توجه نشان داده است، ولی دید و نگرش و شیوه بیان او دگرگون نشده است و به چهارپاره گرایش دارد. در این میان یکی از ویژگیهای زبانی رحمانی که بسامد بالایی در اشعارش دارد، استفاده از واژههای زیبا، خوش آهنگ، نرم و لطیف است. این ویژگی که در خواندن اشعار بسیاری از شاعران رمانتیک جلب توجه میکند، چیزی است که شاعران رمانتیک در رعایت آن تعمد داشتهاند.
اما وجود این واژههای چشمگیر، گوشنواز با ترکیبهای زیبا در اشعار نصرت رحمانی و در قالب چهارپاره، یک آهنگ خیالانگیر و یک طنین هیجانانگیز را در مخاطب برمیانگیزد که خود یکی از عوامل مهم زیباییآفرینی اشعار و مورد توجه قرار گرفتن آن در نزد مخاطب است: «میخواستم که تار شوم سرکشم/ بازخمه روبهروی شدم پشت پردهها/ میخواستم که حلقه شوم دست دختری/ افسوس، طوق رنج شدم پای پردها». رحمانی علاوه بر به کارگیری واژهها و ترکیبهای زیبا و خوش آهنگ مضامین و تعابیر نو و جدیدی را میآفریند و به طرز هنرمندانهای استفاده میکند. او با توجه به بینش و نگاه خاص خود که به زندگی و اطراف دارد، دست به ترکیبسازی جدید میزند که بسیار زیبا و دلانگیز است؛ این مضامین که با توجه به محتوای شعر نصرت خودساخته و شخصی او هستند و بیان کننده خلاقیت و ابتکار شاعراند. رحمانی همچنین از جمله شاعرانی است که زبان مردم را خوب میشناسد و به آن آگاهی کامل دارد. او زبان کوچه و بازار را بهطور چشمگیری در آثارش به کاربرده و واژگان و اصطلاحات و افعال را وارد شعرش کرده؛ میتوان گفت نوآوری قابل توجه او در حوزه زبان شعری است که با مهارتی درخور، از قابلیتهای چندگانه تصویری، عاطفی و موسیقایی این گونه زبان نهایت استفاده را میبرد، اما با همه اینها باید اعتراف کرد که دید رحمانی در دوره اول شاعریاش بیش از اندازه کلی است. بنمایه بسیاری از شعرهای این دوره عشق برآمده از احساسات فردی است و آنچه نیست آن رشته آنات شگفتآور اجتماعی اوست. دوره دوم شاعری نصرت رحمانی که از مجموعه «میعاد در لجن. ۱۳۳۶» آغاز میشود.
حاصل تاثیرپذیری او از اجتماع و دگرگونیهای پیرامون خود است. در این دوره عاطفه و اندیشهاش در حال طی کردن دوره کمال است. او تحت تاثیر محیط و وقایع سیاسی – اجتماعی آن دوره به مضامین اجتماعی گرایش پیدا میکند و خود را از فردگرایی و تکگویی میرهاند و به جامعهگرایی و اجتماع روی میآورد. با همه اینها و با توجه به اینکه تحول اندیشه رحمانی از فردگرایی به جامعهگرایی نتیجه تحول محتوایی و فکری اوست، چندان تغییری در مختصات زبانی – ادبی اشعار دوره دوماش رخ نداده چرا که جریان رمانتیسم جامعهگرا نتیجه تحول محتوایی شعر رمانتیک عاشقانه است نه پیامد تغییر و تحول در مبانی ادبی و زیبا شناختی آن. از این دیدگاه اما از نظر تخیل، تصویر و عاطفه؛ در دوره دوم شعرهای رحمانی، صور خیال و عاطفه به خدمت اجتماع در آمده و هرچه جلوتر میآییم، جنبههای هنری شعر رحمانی کمتر شده و بدبینی و تیرهاندیشیاش بیشتر میشود.
سربازی که نجنگید اما شکست خورد/ حامد داراب
بهار ۱۳۹۲