این مقاله را به اشتراک بگذارید
یکی از مسائل و معضلات اجتماعی کشورهای اروپایی، مسئله مهاجران کشورهای توسعهنیافته است. این مهاجران که اغلب از کشورهای افریقایی و با آرزوی دستیابی به زندگی بهتر به طرق مختلف وارد کشورهای اروپایی میشوند نه تنها به زندگی رویایی و ایدهآل خود دست نمییابند بلکه باعث قانونشکنیها و مشکلات دیگر برای کشور میزبان نیز میشوند.
کبوتر انگلیسی، رمانی است با همین مضمون که به قلم استفن کلمان نوشته شده و محمد جوادی آن را ترجمه کرده و بهتازگی از سوی نشر افق منتشر شده است. با اینکه این اثر اولین رمان نویسندهاش است اما به سرعت مورد استقبال خوانندگان و منتقدان قرار گرفت تا جایی که برای کسب چندین جایزه مهم ادبی نامزد شد.
کلمان داستان این اثر را از ماجرایی واقعی و تکاندهنده برداشت کرده که سال ۲۰۰۰ در جنوب لندن رخ داده. هسته اصلی این داستان حول زندگی عدهای از مهاجران غیرقانونی ساکن انگلیس شکل گرفته و راوی آن کودک ۱۱ساله غنایی است که در جستوجوی یک زندگی بهتر با مادر و خواهر خود به انگلیس آمدهاند و قرار است در آیندهای نزدیک پدر و خواهر کوچکترش نیز به آنها بپیوندند. داستان بیش از هرچیز درباره خشونتهایی است که کودکان مهاجر را تهدید میکند. این کودکان به تدریج یاد میگیرند که هیچ تکیهگاه و پشتوانهای در جامعه ندارند و تنها چاره آنها برای بقا روی آوردن به خشونت است. آنها با هر پشتوانه فرهنگی که از کشور خودشان به همراه آورده باشند، از زمانی که پا به سنین نوجوانی میگذارند درمییابند که تنها راه مقابله با خشونتهای تهدیدکننده، استفاده از همان جنس از خشونتهاست.
از همان اولین صفحه کتاب، این خشونت حضور خود را تثبیت میکند و تا آخرین صفحه آن باقی میماند. رمان با تصویر یک پسر مهاجر کشتهشده، شروع میشود. این صحنه خونآلود و دردناک در تمام طول رمان همراه راوی است و ذهن او را به خود مشغول میکند تا سرانجام در پایان رمان با صحنهای مشابه داستان خاتمه مییابد. برخلاف بعضی از آثار با همین مضمون، مشکل عمده مهاجران غیرقانونی در این اثر، مایحتاج اولیه زندگی مانند لباس و غذا نیست. در کتاب کبوتر انگلیسی اگرچه مهاجران فقیر هستند اما تاکید چندانی بر این فقر نمیشود چون به هرشکل آنها میتوانند ضروریات نخستین زندگی خود را با کار زیاد تامین کنند و از طرفی چنین مشکلاتی اغلب گریبانگیر پدر و مادرهاست در حالیکه راوی نوجوانی است که مادرش با کار شرافتمندانه برای او لباسهای دست دوم مناسب و غذای کافی تهیه میکند.
تاکید عمده استفن کلمان، بر مسائل فرهنگی و هویتی است. جامعهای که قرار است راوی کوچک رمان، هری در آن زندگی کند جامعهای درهمتنیده از انواع و اقسام افرادی است که با فرهنگهای متفاوت و با تجربیات گوناگون و اغلب تلخ و با قومیتهای متفاوت گرد هم آمدهاند و اولین اصل زندگیشان، تلاش برای بقا به هر قیمتی است. در چنین جامعهای کودکی مثل هری، هرچقدر هم که تربیت خانوادگیاش قوی باشد و هرچقدر هم پایه و اساس فرهنگ شخصیاش بر مدارا و دوستی باشد باز هم به تدریج به سوی خشونت کشیده میشود ولی از آنجا که ضعیف و آسیبپذیر است، نمیتواند به خوبی از خود دفاع کند. کبوتر، مهمترین عنصر مورد استفاده در این اثر کلمان است. کبوتر که نماد صلح و دوستی است در سراسر رمان حضور دارد و اگرچه هری بسیار به آن علاقه نشان میدهد اما برای او دستنیافتنی است. هری فقط یکبار کبوتر را از نزدیک لمس میکند و پس از آن هرچقدر هم دانه برایش میپاشد، نمیتواند آن را دوباره به دست بیاورد. گویی کبوتر بیشتر از آنکه به این دنیای خاکی مربوط باشد، به عالم پس از مرگ متعلق است تا جایی که نمادی از روح پسری میشود که در ابتدای کتاب کشته شده است و هری در عالم خیال با او حرف میزند. همذاتپنداری هری با این کبوتر آنچنان قوی میشود که بخشی از روایت به کبوتر داده میشود و در ابتدای بعضی از فصول میبینیم که به جای هری، کبوتر است که سخن میگوید. این صحبتها اغلب شعرگونه و تا حدودی شبیه رویاست. انگار که هری در خواب این حرفها را میشنود یا به عبارت بهتر روح هری خوابیده است که به شکل یک کبوتر حرف میزند. این حرفها که چندان به جریان اصلی داستان مربوط نمیشود بیمقدمه شروع میشوند و بعد از یک یا دو بند تمام میشوند و ناگهان راوی اول شخص، داستان خودش را از سر میگیرد. این بخشهای کوتاه تا حدودی یادآور براعت استهلال در آثار تراژیک است. یکی از ویژگیهای آثار تراژیک مثل رستم و سهراب، هملت و مکبث وجود بخشی است که در ابتدای آن میآید و خبر از پایان ناگوار اثر میدهد. این بخش در اصطلاح براعت استهلال نامیده میشود و آوردن آن در پیشانی تراژدیهای کلاسیک یک سنت دیرینه بوده که کلمان با ظرافت از آن در رمان خود استفاده کرده و از همان اولین جملات آن، خواننده درمییابد که با اثری تراژیک روبهرو است: «طلوع خورشید رو نگاه کردم و دیدم پسری به مدرسه رفت. هر روزم رو با رویای اون پسر شروع میکنم. رویاهای تو. از این بالا خیلی معصوم به نظر میرسی، خیلی مشتاق. [… ] این منم که برات احساس تاسف میکنم، که زندگیات خیلی کوتاهه و هیچ چیزی منصفانه نیست.» (ص ۳۶) استفاده از این شیوه تراژدینویسی کلاسیک باعث شده تا علاوه بر جذاب شدن فرم داستانی، خواننده خودش را برای ضربه غمانگیز پایان رمان آماده کند. در اینجا هم، همچون آثار تراژیک، انگار خود این واقعه غمانگیز نیست که مهم است بلکه جریاناتی که داستان را به آن منتهی میکند، اهمیت دارد. البته باید گفت که اشاره به پایان داستان در آثار فراداستان نیز بسیاری به چشم میخورد و این مسئله از شگردهای پسامدرن است و از این جهت میتوان اثر کلمان را نیز رمانی پسامدرن دانست. اما نکتهای که در اثر کلمان یادآور تراژدیهای کهن است، استفاده از روایتی خارج از روایت کلی اثر (همچون یک جمله معترضه) و برای آگاهی دادن درباره پایان رمان است. حرفهای کبوتر در ابتدای بعضی فصلها همانقدر خارج از روایت کل اثر است که اشعار گروه همسرایان در ابتدای نمایشنامه هملت. اگرچه «کبوتر انگلیسی» داستانی تلخ و غمانگیز دارد اما زبان آن تا حدودی طنزآلود است و دلیل آن بیشتر از هرچیز نگاه کودکانه راوی به جهان تلخ اطرافش است. سادهلوحی و کودکانگی تصمیمات هری در قبال خشونت بیرحم جامعه اطرافش نوعی کمدی خاص به اثر داده و مخصوصا اعمال کارآگاهی او و دوستش اگرچه خطرناک هستند اما خواننده را به خنده میاندازند. این طنز نه تنها در روایت که در گفتوگوهای هری با دوستانش نیز دیده میشود. گفتوگوهای کوتاه و طنزآلود که در این رمان به وفور به چشم میخورد، باعث تلطیف خشونت و تلخی آن شده تا برای خواننده آزاردهنده نباشد و شاید همین یکی از دلایل مهم موفقیت این رمان است.
بهار- مد و مه- مرداد ۱۳۹۲