این مقاله را به اشتراک بگذارید
روایت است وقتی نواب صفوی عزم خود را جزم می کند که کار کسروی را یکسره کند و به شبهه افکنی های دینی او پایان دهد، در حالی که فتوای قتل او را در دست و پول خرید اسلحه رادر جیب دارد خود را به تهران می رساند. نواب آماده انجام ماموریت است که روحانی جوانی از او می خواهد که دست نگه دارد و اگر می تواند ماجرای کسروی را با گفتگو فیصله دهد.
این روحانی جوان کسی نبود جز سید محمود طالقانی، مردی که بعدها به چهره شماره دو انقلاب ایران بدل می شود. این از اولین نشانه های حضور طالقانی در عرصه اتفاقات تاریخی روزگار خود است.
اما در سوی دیگر ماجرا روحانی سابق، قاضی پاکدست دادگستری نوین (کسی که در یکی از پرونده های زمین خواری رضا خان حکم علیه او و به نفع مردم داده) قرار دارد، متاسفانه سید احمد کسروی که لقب یکی از نخستین تاریخ نویسان علمی و مهمترین زبان شناسان زمانه خود را یدک می کشد، چند سالی است که کارهای علمی خود را زمین گذاشته و پروژه دین سازی را کلید زده، کسروی اما خویی تند دارد تنها به تبلیغ پاکدینی اش بسنده نمی کند بلکه علم مبارزه با باورهای شیعی مردمی را برمی دارد که شیعه بودن ازافتخارات تاریخی آنهاست. این جنین است که کسروی اعتبار علمی خود را در تاریخ نویسی، زبان شناسی و دیگر حوزه ها فدای کاری عبث می کند که دست آخر با وجود توصیه آن روحانی جوان برای حل کردن ماجرا با گفتگو، کارش با نواب به مناقشه و دعوا می رسد و سرانجام کسروی جانش را پای این ماجرا می گذارد.
چندسال بعد از قتل کسروی در دادگستری توسط توسط فداییان اسلام، هنگامه ملی شدن صنعت نفت است و ایام سالاری دکتر مصدق؛ سید محمود طالقانی که حالا در ایام میان سالیست به جریان ملی مذهبی ها پیوسته و جرگه یاران مصدق در می آید. دولت ملی مصدق به دست بیگانگان و اوباش داخلی سرنگون می شود با کودتایی که زخمی التیام ناپذیر در قلب روح ماست. بعد از جریان کودتا سید محمود به همراه یاران دیروز مرحوم بازرگان مرحوم سحابی و دیگران دوباره خط مبارزه را پی می گیرد و مدام طعم زندان و سخت ترین شکنجه ها را می چشد. از این سبب انقلاب که به پیروزی می رسد از جمله محبوبترین روحانیان روزگار است. با چهره ای دردمند اما مصمم و صدایی گرفته و گرم که به عنوان اولین امام جمعه تهران به مردم نوید آزادی و اسلامیت در دوران جدید را می دهد. از نزدیک ترین یاران مورد وثوق رهبر انقلاب است و در عین حال تاز ارادتمندان مصدق و از جمله ملی مذهبی هایی که هنوزدرون نظام قرار دارند.
منش و روش او و اعتقاد عمیقش به اسلام و در عین حال آزادی به گونه ایست که همه جریانها سیاسی موجود در آن روزگار که هنوز درگیری های شان شکل علنی به خود نگرفته به او ارادت ویژه دارند و ستایشش می کنند. اما مردی که سالها از عمر خود رادر راه مبازره با رژیم پهلوی گذرانده و مصائب بسیاری را متحمل شده بود درکمال ناباوری مردمی که سخت دوستش می داشتند، تنها هفت ماه از انقلابی را که آنقدر برایش مبارزه کرده بود تجربه می کند و درمی گذرد. خبر مرگ ناگهانی آیت الله سید محمود طالقانی در آن ایام خوشحالی مردم، داغداراشان میکند و همه گروه های سیاسی در این سوگ شریک می شوند.
حالا سی و چند سال از مرگ این روحانی محبوب می گذرد و هربار که نامش شنیده می شود این حسرت دیرینه تداعی می شود که اگر او مانده بود، می توانست به عنوان وزنه ای در مهار تند روی برخی گروهها بر غنای حرکت انقلاب روزگار خود و حتی پس از آن بیفزاید. هرچند که از سوی مقابل برخی نیز بر این باورند که چه خوب شد او زود رفت پیش از آنکه برخی از گروه های منحرف که خود را انقلابی جازده بود از منش و روش او بیش از آن نتوانستند سوء استفاده کرده و با پناه گرفتن در زیر سایه ی گسترده ی او بدنامش نساختند! در همان عمر کوتاه نه تنها امام خمینی رهبر انقلاب که آن زمان هنوز درقم به سرمی برد، وظایف بسیاری برعهده سید محمود طالقانی گذاشته بود، رأی بالای مردم تهران به او نشان از جایگاه برجسته اش در قلب روح مردم داشت.
در روزگاری که شعار میانه روی اعتدال توسط دولت سرداده می شود، چهره مردی که شمایل اعتدال و میانه روی و اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی بود بیش از هرزمان دیگری پیش روی چشم آدم قرار می گیرد، مردی که در گرماگرم شهریور ماه ۱۳۵۸ ما را تنها گذاشت.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد
مد و مه ۲۰ شهریور ۱۳۹۲