این مقاله را به اشتراک بگذارید
از یک آدم شرور تا ابرقهرمان محبوب
هومن داودی | ترجمهها: رضا حسینی
شخصیت سوپرمن که امسال همزمان با نمایش جدیدترین فیلمش مرد پولادین ۷۵ ساله شد، یکی از شخصیتهای ممتاز و متمایز در میان ابرقهرمانها است. او بر خلاف دیگر ابرقهرمانهای کمیکبوکی وجههای انسانی کمتری دارد و با ضعفها و تردیدهای بسیار کمتری دستوپنجه نرم میکند؛ و شاید به همین دلیل است که در سینما مانند همتایانش به موفقیتهای بزرگی نرسیده است. کریستوفر نولان پس از سهگانهی درخشان بتمنیاش به عنوان همکار تهیهکننده و فیلمنامهنویس به پروژهی ۲۲۵ میلیون دلاری مرد پولادین ابراز علاقه کرد و امیدهای زیادی را برانگیخت که پس از شکست فیلم قبلی سوپرمن یعنی سوپرمن بازمیگردد (برایان سینگر، ۲۰۰۶) حیاتی تازه به رگهای محبوبترین ابرقهرمان همهی دورانها دمیده شود. با به نمایش درآمدن مرد پولادین مشخص شد که انتظارها چندان نابهجا نبوده و فیلم در مجموع توانست نظر مثبت منتقدان و سینماروها را جلب کند؛ آن چنان که بلافاصله تولید قسمتهای بعدی در دستور کار قرار گرفت. امتیاز این فیلم در حال حاضر در سایت آیامدیبی ۷.۴ از ۱۰، در سایت متاکریتیک ۵۵ از ۱۰۰ و مجموع فروشش در کل دنیا ۶۶۳ میلیون دلار است. در این مجموعه، سعی کردهایم از ریشههای شکلگیری پدیدهی سوپرمن شروع کنیم و کمکم جلو بیاییم تا به آخرین نسخههای سینمایی مبتنی این ابرقهرمان فرازمینی برسیم. به همین دلیل حجم این پرونده بسیار بیشتر از آن چیزی شد که از یک سایت اینترنتی انتظار میرود. بنابراین بر آن شدیم تا با توجه به حوصلهی کمتر و طبیعی خوانندگان مجازی، این پرونده را به چند بخش تقسیم کنیم و به شکل تکهتکه منتشرش کنیم. اولین بخش این پرونده پیش رویتان است.
تاریخچهی سوپرمن
۱. خلق و شکلگیری سوپرمن
شخصیت سوپرمن توسط جری سیگل و جو شاستر خلق شد. شخصیتی که آنها ابتدا خلق کردند نهتنها یک قهرمان نبود بلکه یک آدم شرور و بد بود. داستان کوتاه این دو نویسنده «سلطۀ سوپرمن» نام داشت و حکایت آدمبد کلهطاسی را نقل میکرد که قصد داشت فرمانروای زمین شود. داستان فروش نکرد و خالقان سوپرمن مجبور به تغییر مقام و موقعیت او شدند. از این رو سوپرمن به جانب قانون پیوست. در سال ۱۹۳۵ داستان سوپرمن دوباره مورد بیتوجهی قرار گرفت و حتی از سوی اتحادیۀ روزنامهنگاران متهم به الهام گرفتن از شخصیت هوگو دانر شد. دانر شخصیت اصلی نوول گلادیاتور است که فیلیپ وایلی آن را در سال ۱۹۳۰ به رشتهی تحریر درآورد. به هر حال بعد از مدتی شرکت انتشاراتی تازهکار «دیسی کامیکز» تصمیم گرفت شانس خود را با سوپرمن بیازماید.
۲. سالهای اولیه
سوپرمن دوباره دستخوش تغییراتی شد و سرانجام در ماه ژوئن ۱۹۳۸ با مجموعۀ «داستانهای مصور اکشن» روانهی بازار شد. سیگل و شاستر در ازای ۱۳۰ دلار حقوق سوپرمن را به شرکت دیسی فروختند و قراردادی برای داستانهای بعدی امضا کردند. طبق گزارش «ساتردی ایونینگ پست» سیگل و شاستر در سال ۱۹۴۱ هر یک سالانه ۷۵ هزار دلار بهعلاوهی درصدی از سود دیسی را به عنوان دستمزد دریافت میکردند. در ۱۹۴۶ وقتی سیگل و شاستر درخواست پول بیشتری کردند، شرکت دیسی آنها را اخراج کرد. پیکار قانونی دو طرف در سال ۱۹۴۸ تمام شد و سیگل و شاستر در ازای ۲۰۰ هزار دلار پذیرفتند که دیگر ادعایی نسبت به سوپرمن یا هر شخصیت الهام گرفتهشده از آن نداشته باشند. در پی موفقیت مالی چشمگیر فیلم سوپرمن (ریچارد دانر، ۱۹۷۸) و گزارشهای خبری از زندگی فقیرانهی سیگل و شاستر، بخش ارتباطات شرکت برادران وارنر اعلام کرد که تا آخر عمر سالانه ۳۵ هزار دلار به عنوان حقوق بازنشستگی بهعلاوهی بیمهی درمانی به خالقان این شخصیت پرداخت خواهد کرد؛ در ضمن هر تولید رسانهای که به نحوی از شخصیت سوپرمن استفاده میکند باید از جری سیگل و جو شاستر در مقام خالقان سوپرمن یاد کند.
شرکت دیسی در طول اولین دههی زندگی سوپرمن از چند ناشر رقیب شکایت کرد و آنها را متهم به معرفی ابرقهرمانهایی با قدرتهای مشابه سوپرمن کرد. شرکت «فاکس فیچر سندیکا» به خاطر شخصیت «مرد شگفتانگیز» و شرکت فاسِت کامیکز به خاطر شخصیت «مرد حکمران» از متهمان این پرونده بودند. دیسی در ۱۹۴۱ نیز علیه فاسِت پروندهای را روانهی دادگاه کرد و ادعا نمود که شخصیت «کاپیتان مارول» (که پرفروشترین شخصیت آن دوره بود) به نوعی شبیهسازی سوپرمن است. کاپیتان مارول در اواسط دهۀ ۱۹۴۰ از سوپرمن و دیگر ابرقهرمانها پیشی گرفت و پرفروشترین شخصیت کتابهای مصور شد. سرانجام در ۱۹۵۳ بعد از ۱۲ سال دادخواهی پرونده به سود دیسی مختومه شد و شرکت فاسِت انتشار کتابهای مصور کاپیتان مارول را متوقف کرد و محکوم به پرداخت جریمه به دیسی شد. دیسی دهۀ ۱۹۷۰ به حقوق شخصیت کاپیتان مارول دست یافت.
۳. عصر طلایی
وقتی آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد، دوران شکوفایی سوپرمن در صنعت کتابهای مصور فرا رسید و حتی باعث شکلگیری گونۀ جدیدی از ابرقهرمانها شد (البته همچنان این بحث وجود دارد که آیا سوپرمن میتواند به عنوان اولین ابرقهرمان تلقی شود یا نه). این ابرقهرمانها عبارت بودند از: بتمن، نامور ملوان زیردریایی، کاپیتان مارول، رابین، فلش، گرین لنترن، وندر وومن و کاپیتان آمریکا. در همین دوران پای سوپرمن به دیگر رسانهها باز شد. در ۱۹۳۹ «ماجراهای سوپرمن» در روزنامهها منتشر شد؛ البته این داستانها معمولاً چاپ مجددی از کتابهای مصور گذشته بودند. برنامهی رادیویی «ماجراهای سوپرمن» نیز میلیونها شنونده داشت. در این میان کاپیتان مارول از سوپرمن پیشی گرفت و با ماجراهای کاپیتان مارول به سینما راه یافت (البته در ابتدا قرار بود این مجموعه به سوپرمن اختصاص یابد). ماجراهای کاپیتان مارول مجموعهای از انیمیشنهای پرخرج بود که توسط مکس فلیشر تولید شد و به موفقیت چشمگیری دست یافت که تا امروز همچنان ادامه دارد.
بعد از جنگ بهتدریج بیشتر شخصیتهای همدورهی سوپرمن به فراموشی سپرده شدند. سوپرمن در اواخر دهۀ ۱۹۴۰ و طی دهۀ ۱۹۵۰ از رقبایش فاصلهی زیادی گرفت و به محبوبترین شخصیت دنیای کتابهای مصور تبدیل شد. در اواسط دهۀ ۱۹۵۰ رقبای جدید سوپرمن از راه رسیدند. در طول این دوران بود که قدرتهای سوپرمن به طور روزافزونی بیشتر و بیشتر شد. البته دشمنان سوپرمن هم قویتر و شگفتانگیزتر شدند.
مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم رسماً اعلام شد که شخصیت سوپرمن سالها پیش با نام سوپربوی و در شهر اسمالویل خلق شده است. سوپرمن روی پردهی نقرهای هم به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. مجموعۀ تلویزیونی ماجراهای سوپرمن با حضور جرج ریوز، بخشی جداییناپذیر از عصر طلایی تلویزیون به شمار میرود.
۴. عصر نقرهای
مورخان کتابهای مصور روی تاریخ آغاز «عصر نقرهای کتابهای مصور» اتفاق نظر ندارند اما به احتمال قوی حوالی سال ۱۹۵۵ بوده است؛ زمانی که شخصیتهای «موجود مریخی»، «شکارچی انسان» یا «بری آلن» معرفی شدند. شخصیت بری آلن گرایش جدیدی را برای شرکت دیسی به همراه آورد. این گرایش در عرضهی گونههای جدیدی از قهرمانهای قدیمی خلاصه میشد.
در طول دهۀ ۱۹۵۰ و اوایل دهۀ ۱۹۶۰ افسانههای شخصیت سوپرمن به طور قابلتوجهی گسترش یافت. دشمنان بهیادماندنی او در آن دوران برینیاک و بیزارو بودند. البته سوپرگرل دخترعموی سوپرمن نیز در این دوران به او پیوست و «لیگ عدالت آمریکا» تشکیل شد. علیرغم این تحولات، دهۀ ۱۹۶۰ دورهای سوتوکور برای سوپرمن بود. سایۀ شوم این دهه از سال ۱۹۵۹ بر پیکر سوپرمن افتاد. در این سال جرج ریوز، بازیگر نقش «مرد پولادین» (لقب سوپرمن) در ماجراهای سوپرمن خودکشی کرد (صحنۀ مرگ ریوز در ظاهر گویای خودکشی بود و مدرکی دال بر قتل پیدا نشد). در این دوران آثاری چون ماجراهای سوپرپاپ (۱۹۵۸) و ماجراهای سوپربوی (۱۹۶۱) شکست خوردند. در ۱۹۶۶ نمایش پرخرجی در برادوی با عنوان یک پرنده… یک هواپیما… نه، سوپرمن اجرا شد که بازیگری به نام باب هالیدی نقش اصلی آن را بازی کرد. علیرغم موفقیت این نمایش، طرحهای مجموعۀ جدید سوپرمن با بازی هالیدی راه به جایی نبرد. همان سال مجموعهی انیمیشن ماجراهای جدید سوپرمن تا حدی به موفقیت رسید. ناکامیهای سوپرمن طی دهۀ ۱۹۶۰ در حالی بود که در اواسط این دهه تلاش برای جذب مخاطب به بالاترین حد خود و بیش از هر وقت دیگر رسیده بود. در این دوران بتمن در کانون توجه قرار گرفت و فرصتی برای سلطه به دست آورد. این شکوفایی تا حدی مدیون مجموعۀ تلویزیونی بتمن بود که ارزشهای تولیدش به مراتب بالاتر از ماجراهای سوپرمن بود. در این زمان شرکت «مارول کامیکز» شخصیتهای جدید بسیار زیاد و متنوعی از جمله «هالک افسانهای»، «چهار شگفتانگیز» و «مرد عنکبوتی» را روانهی بازار کرد. پیچیدگی شخصیتی این قهرمانها بستر داستانپردازی جذابتری را برایشان مهیا ساخت. سوپرمن محبوب و موفق بود ولی دیگر تنها نبود.
۵. عصر برنزی
علیرغم تحولات بازار کتابهای مصور، فروش داستانهای سوپرمن همچنان مشابه گذشته بود تا اینکه در دهۀ ۱۹۷۰ نیاز مرد پولادین به برخی اصلاحات کاملاً آشکار شد. سوپرمن در این دوره تحت نظر هنرمند مشهور، جک کربی، وارد عصر برنزی خود شد. از تغییرات قابلتوجه این دوره میتوان به شخصیت دارکسید اشاره کرد که یک موجود فضایی جنگسالار با قدرتی بسیار مخرب بود و تهدیدی جدی برای سوپرمن به شمار میرفت. همان سال مورت ویسینگر ویراستار، گروه هنری سوپرمن را ترک کرد و جولیوس شوارتز جایگزین وی شد. از یک سو استعدادهای خوشآتیهای چون نیل آدامز، دنی اونیل، الیوت اس. ماگین و راس اندرو ابعاد جدیدی را در نویسندگی و کار هنری به شخصیت سوپرمن افزودند و از سوی دیگر ذوق و ابتکار هنرمند کهنهکاری چون کرت سوان باعث شد تا سوپرمن از کانون فانتزیهای گذشته بیرون آید و در قالب تصویری امروزیتری جای بگیرد. در ۱۹۷۸ فیلم سوپرمن با حضور ستارگانی چون مارلون براندو و جین هکمن و با جلوههای ویژهی چشمگیر و دیدنی به نمایش درآمد. کریستوفر ریو تازهکار، نقش سوپرمن را تحت هدایت ریچارد دانر بازی کرد. این فیلم علاوه بر موفقیت در گیشه، مورد توجه منتقدان هم قرار گرفت. طی دهۀ ۱۹۸۰ سه دنبالهی دیگر بر این فیلم ساخته شد. در این میان فروش کتابهای مصور ادامه یافت تا اینکه در سال ۱۹۸۶ شرکت دیسی سوپرمن را مورد بازبینی جدی قرار داد.
۶. عصر کنونی
تجدید نظر سال ۱۹۸۶، تغییرات اساسی و چشمگیری را برای سوپرمن به همراه داشت و باعث شد این ابرقهرمان یک بار دیگر به عنوان شخصیت یکی از پرفروشترین کتابهای مصور مطرح شود. در داستانهای بیرن، سوپرمن اهل سیارهای سرد و بایر به نام کریپتن بود. روی زمین مارتا و جاناتان او را به فرزندی میگیرند و وانمود میکنند که فرزند خودشان است. در نسخهی جدید قدرتهای کلارک بهتدریج گسترش یافت و او هرگز زیر بار هویت سوپربوی نرفت. بر خلاف بیشتر نسخههای قبل، والدین زمینی او زنده ماندند و تا امروز نقشهای مکمل مهمی را در مجموعه کتابهای مصور سوپرمن ایفا کردهاند. در این زمان قدرتهای سوپرمن نیز مورد تجدید نظر قرار گرفت و چند توانایی خارقالعاده و البته باورنکردنی به فراموشی سپرده شد تا بر جذابیت داستانها افزوده شود. قدرت و سرعت سوپرمن همچنان متمایز و برتر بود ولی احساس میشد که محدودتر از قبل است. او در کلانشهرها نیز با جنایتکاران و مجرمین جدیدی روبهرو شد. به عنوان مثال لکس لوثر جدید، یک میلیاردر شیطانصفت بود. برخی از طرفداران سوپرمن معتقد بودند که دامنۀ تغییرات باید وسیعتر میشد و بعضی از عناصر تاریخی داستانهای بیرن که بیش از حد کلیشهای شده بود، از پسزمینه حذف میشد. بیرن بعد از چند سال فعالیت در دیسی دست از کار کشید چون احساس میکرد شرکت از تغییرات داستانی او حمایت نمیکند. اما تغییراتی که بیرن در این شخصیت ایجاد کرد بدل به الگوی بنیادی و شخصیتی سوپرمن شد و قریب به دو دهه او را همراهی کرد. یکی از این تغییرات چشمگیر تحول لکس لوثر از یک آدمبد طالب علم به یک تاجر بود.
در ۱۹۹۲ داستان «مرگ سوپرمن» سروصدایی به پا کرد. در این داستان سوپرمن ظاهراً در دستان «دومزدِی» سوپربدمن داستان میمیرد. بعد از این اتفاق مخاطبان در یکی از طولانیترین و پیشبینیشدهترین قوسهای تاریخ کتابهای مصور قرار گرفتند. به هر حال قهرمان واقعی بازگشت. متعاقب این بازگشت گرین لنترن،دیگر ابرقهرمان کتابهای مصور دیوانه شد و پارالکس نام گرفت. این تحولات باعث شد تا در سال ۱۹۹۴ مجموعۀ کوتاه «ساعت صفر» که به نوعی دنبالهای بر «بحران در سرزمینهای بیکران» بود، ساخته شود. چند سال بعد از بازگشت سوپرمن از گور، موهای قهرمان تا شانههایش بلند شد و در نتیجهی آن، کلارک کنت دارای موهایی با آرایش دماسبی شد.
در ۱۹۹۶ سرانجام سوپرمن (یا در واقع کلارک کنت) با لوییز لین ازدواج کرد و فرازونشیبهای زندگی را تجربه کرد. همان سال سوپرمن با مجموعۀ سوپرمن به دنیای انیمیشن بازگشت. تهیهکنندههای این مجموعه بروس تیم و پل لینی بودند که به خاطر بتمن: مجموعۀ انیمیشن شهرتی برای خود دستوپا کرده بودند. در اوج جنگ و جدالها، شرکت دیسی چهارمین تغییرات اساسی را روی ظاهر و قدرتهای سوپرمن پیاده کرد. شش ماه بعد «سوپرمن قرمز» و «سوپرمن آبی» از راه رسیدند. اما دوباره در داستان «سوپرمن ابدی» قدرتها و لباسهای سنتی سوپرمن بازگشتند.
۷. سوپرمن امروز
شرکت دیسی در سال ۲۰۰۳ مجموعهای دوازده شمارهای با عنوان «سوپرمن: حقوق تولد» منتشر کرد که مارک وید آن را نوشته بود. این مجموعه تلفیقی از گونههای پیشین این شخصیت بود. در سال ۲۰۰۵ مجموعۀ دنبالهدار «سوپرمن تمام ستاره» به نویسندگی گرانت موریسن و با نقاشیهای فرانک کوآیتلی روانهی بازار شد. دیسی ادعا کرد که این مجموعه بر اساس عناصر جاودان و بنیادی مرد پولادین شکل گرفته است.
ماهنامه فیلم / مد و مه / دی ماه ۱۳۹۲