این مقاله را به اشتراک بگذارید
امروز (رضا میرکریمی)
نیما عباسپور: در امروز همه چیز مهیاست تا فیلمی درخشان ساخته شود، اما فیلمنامهای متوسط مانع آن شده است. تصور کنید شما رانندهای هستید که مصدوم یا بیماری را از روی خیرخواهی یا وظیفه به بیمارستانی میرسانید، منطقاً نخستین حرفی که به زبان میآورید این است که نسبتی با بیمار ندارید تا بدینترتیب مانع از وقوع دردسرهای بعدی باشید؛ اما در امروز پرویز پرستویی بدون منطق سنگینی نگاه دکتر، پرستار و خدمه بیمارستانی را به جان میخرد تا مجبور نباشد لب بگشاید و حقیقت را بگوید، حقیقتی که ارزشی ندارد. احتمالاً فیلمنامهنویسان فیلم فکر کردهاند با گفتن حقیقت فیلم به اتمام میرسید و روایتی شکل نمیگرفت، غافل از آنکه روایت کنونی نیز شکل درستی نگرفته و باورپذیری که مهمترین خصوصیت یک فیلم است را از دست دادهاند. امروز مشکل بسیاری از فیلمهای دیگر جشنواره را دارد، خالقان آن ایده خوبشان را کافی دانسته و آن را بینیاز از قصهپردازی و پرداخت تشخیص دادهاند. امروز در صورتی فیلم خوبی میشد که سهیلا گلستانی خوب بازی میکرد یا بازیگر قابلی چون نگار جواهریان جایگزینش میشد، علت سکوت مرد مشخص و رفتارش منطق پیدا میکرد، فضای بیمارستانی دولتی نزدیک به حقیقت و واقعی نشان داده میشد و البته پایان قابل حدس فیلم نیز تغییر میکرد. رضا میرکریمی فیلمساز کاربلد و قابل احترامی است و از همکاران خوبی بهره میبرد؛ حیف است که زحمات آنها به خاطر فیلمنامهای متوسط دیده نشود و یا حداقل خیلی زود از یاد برود. فیلمبرداری هومن بهمنش، موسیقی درجه یک امین هنرمند، طراحی صحنه و لباس خوب و حضور قابل قبول پرویز پرستویی در مقایسه با دو فیلم گذشته خود یعنی سیزده۵٢ و من و زیبا اینجا فدا شده است. امروز میتوانست فیلم خوبی باشد، ولی افسوس که اکنون بربادرفته است.
مهرزاد دانش: امروز ظاهری هنرمندانه دارد و قرار است با ریتمی کند و مکثهایی طولانی و سکوتهایی مبهم، فضایی متفاوت را عرضه کند، اما در واقع همینها نمودهایی هستند برای نقاط بارز ضعف اثر که مهم ترینشان، شخصیتپردازی آدم اصلی داستان است. سکوت او که ظاهرا قرار است از جنس خاموشیهای عارفانه باشد، در عمل نشان از فقدان انگیزهسازی در فیلمنامه برای او دارد. سکوت عارفانه با لالبازی جاهلانه تفاوت دارد. یک راننده تاکسی که وسط غذا خوردنش یک دفعه یک مسافر بیاجازه وارد اتومبیلش میشود و سوالات بیربط از او میپرسد و تا داخل یک بیمارستان میکشاندش، با چه انگیزهای باید در برابر سوء تفاهم دیگران درباره نسبت زوجیت او با مسافر سکوت کند و بعدا بار انواع و اقسام اتهامها و توهینها و حتی کتک خوردنها را هم در این باره بکشد؟ بحث بر سر کمک به یک همنوع نیست (که آن نیز البته باید پشتوانههای انگیزشی لازم را داشته باشد که این فیلم ندارد)، بحث بیشتر بر سر یک رفتار غریب در اتخاذ یک سکوت بیفایده است. آیا راننده نمیتوانست ضمن معرفی هویت خودش، به زن بیمار کمکهای مالی و غیرمالی کند؟ آیا اتخاذ روحیه اخلاقی در جامعه بیتفاوت معاصر، با مصداقی همچون ربودن یک نوزاد از بیمارستان که خود عملی نابه هنجار است قابل طرح است؟ بله… میتوان برای ریز و درشت این فیلم تعابیری زیبا تراشید و انشایش را به متن الصاق کرد، اما مشکل ضرباهنگ و شخصیتپردازی و فقدان قصه درست با این انشاها حل نمیشود./ وبسایت فیلم
رضا میرکریمی گفت: نمایش فیلم در سالن برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان کارگردانان را می ترساند که فیلم خود را اکران کنند زیرا رفتار منتقدانه تندی از اهالی رسانه می بینیم.
عصر جمعه ۱۸ بهمن ماه قبل از نمایش فیلم «امروز» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی، کیوان کثیریان منتقد از عوامل این فیلم دعوت کرد تا روی صحنه بیایند. سیدرضا میرکریمی به نمایندگی از عوامل فیلم به روی صحنه آمد و گفت: پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی بر سر فیلمبرداری در شمال هستند و عوامل فیلم نیز تصمیم گرفتند تا روی صحنه نیایند تا مخاطبان زودتر فیلم را ببینند.
وی ادامه داد: اخبار این چند روز اخیر در رابطه با نمایش فیلم ها در سالن اهالی رسانه و منتقدان، آدم را می ترساند که فیلم را اکران کند چرا که افراد اعتراضات متفاوت و عجیبی نسبت به فیلم های در حال نمایش از خود نشان می دهند. به طور مثال برخورد با آقایان کیمیایی و پوراحمد را نپسندیدم. کثیریان در دفاع از منتقدان و خبرنگاران گفت: اهالی رسانه و منتقدان از مسعود کیمیایی و کیومرث پوراحمد به دلیل پیشینه کاری که دارند انتظار بالایی دارند و تصور می کنند که این کارگردانان باید فیلم های خوب بسازند.
میرکریمی در جواب به کثیریان گفت: این حق مخاطب است که انتقاد کند اما این انتقاد جوری نباشد که فیلمساز اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.
کارگردان فیلم «امروز» در پایان گفت: یک حرفی هست که معمولاً همه می زنند و من هم در گذشته می زدم، اینکه یک فیلم مثل بچه کارگردان است مگر داشتن بچه خوشگل به دست خود آدم است که انتظار دارید بچه کارگردان که همان فیلم است خوب شود. وقتی که یک فیلم را خیلی دوست داشته باشید عیب های آن را نمی بینید پس بهتر است فیلم را به عنوان یک محصول کاری در نظر بگیریم تا بتوانیم معایب آن را دیده و از بین ببریم./مهر
***
رضا میرکریمی با بیان اینکه در فیلم «امروز» قصد داشته قهرمان که خودش را بینیاز از قضاوت دیگران میداند به نمایش بگذارد، گفت:فیلمهایم گازوئیلی است و دیر موتورش گرم میشود.
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «امروز» با حضور رضا میرکریمی کارگردان، شادمهر راستین نویسنده، هومن بهمنش مدیر فیلمبرداری، محموددهقانی چهرهپرداز، مرجان گلزار طراح صحنه و لباس، شبنم مقدمی بازیگر و سعید قطبیزاده منتقد و مجری در تالار سعدی مرکز نمایشهای برج میلاد برگزار شد.
در ابتدای این نشست میرکریمی با اشاره به پخش بد صدا در سالن سینما رسانه، گفت: هر چیزی که سعی میکنی خوب باشد، متاسفانه نمیشود. من هم به دوستان میگویم که با صدای خوبی فیلم من را نشنیدید. برای فیلمی که اطلاعات کم میدهد این مشکل مثل یک سم مهلک است، البته این اتفاق سر فیلم «یک حبه قند» در همین سیما بر سرمان آمد. برای فیلم پرسروصدا و پر دیالوگ و پر از لهجه این اتفاق بدی بود در ضمن فیلم «امروز» یک سری صداها را با سکوت رفتیم.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا این فیلم را ساختید، گفت: قهرمانی که خودش را بینیاز از قضاوت دیگران میداند برایم عجیب و در عین حال جذاب بود. دنبال یک نوع عفت میگشتم که تظاهر و شعار در آن نباشد و بدون آنکه بخواهد مانند قهرمان خیلی دور خیلی نزدیک شهر را ترک کند و تنهایی را انتخاب کند،این شخصیت در تعامل نزدیک با مردم است و مردم را به مقصد میرساند.
میرکریمی ادامه داد: ممکن است فیلم از نظر شما الکن بوده من هیچ دفاعی ندارم اما اگر در زمان اکران فیلم مصاحبه مفصلی انجام شود، همه آنها را توضیح میدهم. لحن فیلم کمگوی و به گزیدهگوی است و با دو دسته مخاطب مواجه هستیم، یک گروه که فیلم را میفهمند و با آن همراه میشوند و گروهی که با فیلم همراه نمیشوند. من میخواستم فیلمی بسازم که ارتباط مستقیم با تم قصه داشته باشند.
در ادامه این نشست، میرکریمی در پاسخ به سؤالات حاضران در سالن و اهالی رسانه، جوابهای کوتاه و گزیده میداد. در پاسخ به این سؤال که تفاوت طرح و فیلمنامه چیست و آیا فکر نمیکنید که سینمای قصهگو خیلی متفاوت از طرح است، گفت: نه، فکر نمیکنم. وی ادامه داد: فیلمهایم گازوئیلی است و دیر موتورش گرم میشود.
قطبیزاده در واکنش به این سؤال گفت: نه فکر میکنم از مشکل از کاربراتور است.
میرکریمی درباره اینکه آیا فیلمش جذابیت داشت مخاطب را با خود ببرد، گفت: بله، داشت و قطبیزاده خطاب به میرکریمی گفت: دیالوگهای شما مثل دیالوگهای آقای پرستویی در فیلم است که این جمله با تشویق حاضران در سالن مواجه شد.
میرکریمی درباره اینکه آیا فیلم میفروشد، گفت: متخصص اکران نیستم، اما فکر میکنم نسبت به فیلمهای قبلی در اکران موفقتر باشم. در خصوص ریتم فیلم نیز گفت: ریتم برای این فیلم خیلی خوب است و این ریتم برای فیلم فوقالعاده است.
کارگردان فیلم «به همین سادگی» در خصوص پایانبندی فیلم «امروز»گفت: به نظرم دغدغههای زن در دیالوگها با مرد است که یک حجت شرعی است که کودک را با خود میبرد و بقیهاش برایش مهم نیست که آیا پلیس او را دستگیر میکند یا خیر.
قطبیزاده در واکنش به این جواب اظهار داشت: فکر میکنم بردن این بچه به خانه و توضیح اینکه او از کجا آمده میتواند فیلم کمدی از آب درآید.
میرکریمی درباره این اظهارنظر گفت:اصلا اینطور نیست. مشکل ما این است که با وضعیتی که در آن هستیم آدمها را توصیف میکنیم و سخت است آدم استثنایی را دیدن.
در ادامه این نشست میرکریمی در پاسخ به این سؤال که آیا جواب اعتمادتان را به چهرهپرداز گرفتید گفت:بله، گرفتم.
قطبیزاده خطاب به میرکریمی گفت: دلیل حضور هیچکاکیتان در وهله اول چه بود، وی پاسخ داد، جوانیمان را از دست دادیم گفتم یک جا ثبت شود. قطبیزاده گفت: آخر، فلو بود.
در ادامه این نشست آنتونیو شرکا منتقد مجله فیلم در سؤالی عنوان کرد:چه بر سر میرکریمی آمده است. جریان و روند «یک حبه قند» با ریتم کند و دیالوگهای تصنعی فیلم «امروز» کاملا در تضاد است.
میرکریمی در پاسخ به این سؤال گفت: اتفاق خاصی برایم نیافتاده فقط به روز شدهام و کارم را دوست دارم ممکن است یک دیالوگ تصنعی در فیلم مثال بزنی، آنتونیو شرکا گفت:دیالوگهای ابتدایی فیلم و میرکریمی گفت: من اصولا عادت ندارم اگر مخاطبی با یک جای فیلمم مشکل دارد فیلم را توضیح دهم چون این کار غلط است، من هنوز آدم خوشبین و علاقهمندی هستم و اینقدر فیلم میسازم تا کسی نباشد که از فیلمهایم خوشش نیاید.
وی درباره اینکه اینکه چرا اسم فیلمش «امروز» است، گفت:چون قهرمان فیلم امروز تصمیم میگیرد و با گذشته زن کاری ندارد بدون پرسش حاضر میشود کمک کند. یک کم توصیه به اینکه امروز تکلیفمان چیست. وی درباره اینکه شاید مخاطب فیلم شما را نمیفهمد، گفت: من فیلمی میسازم که مخاطب درک کند و سادگی را دوست دارم.
و در ادامه نشست شبنم مقدمی در خصوص ایفای نقش در فیلم «امروز» گفت: نقش، نقش دوستداشتنی نیست و قرار نبود که دوستداشتنی باشد چرا که این نقش بیاجازه قضاوت و پیشداوری میکند امیدوارم شما هم آن را دوست نداشته باشید.
در ادامه نشست محمود دهقانی چهرهپرداز، گفت: در این فیلم قصه در یک روز اتفاق میافتد، ما میخواستیم به مجهول بودن فیلم کمک کنیم. امیدوارم از پسش برآمده باشیم.
مرجان گلزار طراح صحنه و لباس نیز گفت: امیدوارم فیل آزارتان ندهد. ما نتوانستیم در این فیلم مزاحم هیچ بیمارستانی بشویم. بنابراین باید فضای بیمارستان را ایجاد میکردیم. هومن بهمنش مدیر فیلمبرداری این فیلم، گفت: فیلم «امروز» به شدت به سینمای شخصی من نزدیک است.
شادمهر رامتین نویسنده فیلم در خصوص نحوه آشناییاش با رضا میرکریمی گفت: ما در پارک با هم آشنا شدیم و بعد پدر و مادرها و گل و شیرینی. گلزار به این جملات با خنده واکنش نشان داد.
رامتین ادامه داد: ما از ازل تا ابد با هم دوست هستیم و در مورد بحث تبلیغاتی هم بسیار تشکر میکنم. چرا که در این فیلم در مورد قوانین جستجو شده و تنها در خصوص اینکه یک نفر یک بچه را قبل از شناسنامه دار شدن بردارد و ببرد هیچ قانونی نیست و راننده تاکسی میخواهد عملی انجام دهد بدون قضاوت دیگران.
هومن بهمنش در پایان این نشست خطاب به سعید قطبیزاده، گفت: میخواهم بدانم نقش شما در اینجا منتقد است یا مجری، اینجا جلسه نقد و بررسی نیست، جلسه پرسش و پاسخ است./ فارس
1 Comment
ارويني
با نمایش فیلم “امروز” حالا سینمای رضا میرکریمی رسیده به ایده ای یک خط و ساده درباره راننده ی تاکسی که بطور اتفاقی زنی سوار بر تاکسی اش می شود و از او می خواهد به بیمارستان برساند. خب خاصیت سینمای او پرداختن به جزییات است که می تواند بسیار معنادار و تاثیر گذار به لحاظ محتوایی باشد. اما این بار اطلاعات اصلی درباره قهرمان فیلم خیلی دیر به مخاطب ارائه می شود. با این حال قصه ای سر راست که به دور از هر نوع غافلگیری و چرخش فیلمنامه ای روایت می شود.
زن دچار درد زایمان است و خراشی بر روی صورتش دارد که ظاهرا از کسی کتک خورده است. حالت مضطرب و مستاصل زن موجب شده راننده با او همراه شود و کمکش کند اما از جایی تصمیم می گیرد زن را رها کند که تماس شخصی او را منصرف می کند و حالا راننده فهمیده که زن مددجو است و کسی را ندارد.
این تصمیم راننده بر اساس احساسش صورت می گیرد، احساسی که بارها در طول فیلم بر آن تاکید می شود. داخل ماشینش گل می گذارد، گل های بیمارستان را آب می دهد، با بچه ی پرستار ارتباط می گیرد و موقع خواب پتو را روی او می کشد.
همین احساس او را وادار می کند تا هزینه عمل زن را فراهم کند. برای وام اقدام می کند که به نتیجه نمی رسد و حتی حاضر نمیشود سندی مبنی بر جانباز بودنش را ارائه دهد تا به پول برسد و نهایتا پسرش که تنها یکبار در فیلم دیده می شود مقداری پول به پدر می رساند.
احساس راننده نمی گذارد تا طاهره همسرش از این موضوع با خبر شود. اما این احساس و دل بزرگ راننده را کسی نمی فهمد. شاید چون کم حرف می زند از نظر دیگران عجیب و غریب به نظر می آید. دکتر سیگاری او را خطاب قرار می دهد که: خوب ازت حساب می بره(زن باردار)، وقتی به دخترکوچک پرستار می گوید: گاهی پام درد می کند، دختر در جوابش می گوید: عصبی هستین، روبروی تلویزیون می نشیند و پلیس بیمارستان آن را خاموش می کند، نگهبان بیمارستان ارشادش می کند و یا پرستار می گوید: خوب جایی زندگی می کنی اینجا بهشت مردهایی مثل توست! تا آنجا که صدای زن باردار در می آید که: اونو اونجوری نگاش نکنین خیلی مهربونه!
ظاهرا در این فیلم قرار است مرد حرف نزند و گوش کند اما آرام باشد. قهرمان “امروز” مردی است که دلش دریاست و به تلاطم درآوردنش ساده نیست. او با جمله قشنگ ها کاری ندارد و گویا همه در عملش دیده می شود. حتی به این فکر نمی کند که مادر و بچه اش را کجا می خواهد پیاده کند و با حسش زندگی می کند.
او مادر و حس مادری را می فهمد و نمی داند چرا مردها نگرانی مادر را نمی فهمند. حسرت همیشه اش برای آن است که آغوش مهربانانه ی مادرش را به دلیل خجالت از دوستان مدرسه اش رها کرده است. شاید اشک های بی وقفه او برای همین حسرت است، زمانی که آب قطعه قطعه از شیر بیرون می آید.
قهرمان فیلم دلش برای زنی سوخته است که بسیار مصائب از سر گذرانده است. دیگر تاب تحمل دست اندازهای زندگی را ندارد. خواب هایش تبدیل به اتفاقات تکراری زندگی اش شده و دیگر آشنایی برایش نمانده است و راننده تاکسی تنها کسی است که او را پناه می دهد.
می خواهد تنها باشد، ظاهرش را دائم در آینه بررسی می کند و چراغ های روشن آزارش می دهد. بر خلاف خیلی از زنان هم اتاقی اش در بیمارستان حیا می کند از افشاء حاملگی اش مقابل مرد نامحرم. حتی اتاق درد هم توان شنیدن دردهایش را ندارد. او می داند که بچه اش هم مانند خودش تنهاست و کسی منتظرش نیست.
فیلم روند آرامی دارد و شاید از همین روست که بیشتر تنه به تله فیلم می زند تا یک اثر سینمایی اما به هر روی جزییات بسیاری را در خود دارد.
شاید اگر جزییات را کنار هم قرار دهیم، نگرش فیلمساز به تهران و زندگی امروز مردمش نمایان می شود.
در تهران مردم درگیر ترافیک و شلوغی خیابان هایش هستند و اگر پارتی داشته باشی کارها راه می افتد، نظام سلامتش مریض است و گویا جان مردم اولویت ندارد، مسئولین وظیفه شان را ادا نمی کنند و این روزها دغدغه شان فهمیدن رقم دقیق دارایی های بلوکه شده توسط بانک های غربی است و احساس کودکان دست مالی شده و بی حوصله اند.
از این ها که بگذریم می توان گفت فیلمساز در حین روایت تقابل زنی باردار و راننده تاکسی مارا با جهان زیبای قهرمانش نزدیک می کند و از طرفی درگیر دنیایی از جزییات که هر کدام جلوه ای از واقعیات جهان اطرافمان را نشانه می رود.