این مقاله را به اشتراک بگذارید
به مناسبت دهم فروردین سالگرد درگذشت دکتر فریدون آدمیت
انگشت شمارند کسانی که چنان تاثیر شگرفی بر وجود آدم میگذارند که رد آن هیچگاه از ذهن آدم زدوده نمی شود، و با وجود همهی تغییراتی که آدمی در طول زندگی به آنها دچار می شود، باز سرحال و قبراق سرجای خود ایستادهاند بی آنکه در گذر زمان و تند باد تغییرات از شأن و مقامشان کاسته شود و چه بسا حتی بر قدر و قیمت کار آنها نیز افزوده شود. فریدون آدمیت یکی از این آدمهاست. لااقل در برههای زمانی در ذهن من چنان نقش ماندگاری زده و از این سبب صاحب اهمیتی شده که هیچ گاه از ذهنم فراموش نخواهد شد.
از فریدون آدمیت غالبا به عنوان چهرهای پیشگام در تاریخ نگاری معاصر یاد میشود، چهرهای که به شکلی علمی و مدون به بخش مهمی از تاریخ دوسدهی اخیر پرداخته است و برای این منظور نیز از اسلوبی روشمند بهره گرفته که پشتوانه ای ارزنده برای انتقال دانستههای تاریخیاش بوده است.
صرف نظر از اهمیت پیشگام بودن او در این زمینه، آنچه دربارهی آدمیت از اهمیت بسیار برخوردار است، اصلاح نگاه عدهای چون من به تاریخ بوده، اینکه در پس روایتهای پر فراز و فرودهای روزگار پیشین، نکات برجستهای برای درک احوال امروز هست و تاریخ صرفا روایت این قصهها نیست، بلکه ارائه تحلیل و برداشتی نظامند برای درک درست آن است به گونهای که پشتوانهی حیات امروزینمان باشد بیش از هر چیز اهمیت دارد. در واقع مصداق اصیل این جمله ی کلیشه شده که تاریخ چراغ راه آینده است.
اما آیا هر تاریخ نویسی این مهم بر میآید که چراغی برافروزد برای روشن شدن آینده؟ نکته همین جاست که حساب بزگانی چون فریدون آدمیت را از تاریخ نویسانی همچون خسرو معتضد و دیگرانی که تاریخ را تا حد روایت پیش پا افتاده ترین حواشی دربار شاهان تقلیل داده اند، جدا می کند. افروختن چراغی از این دست تنها حاصل محفوظات تاریخی نیست که در بهترین حالت برای سرگرم کردن مخاطب با آب و تاب درباره آن قلم فرسایی کرد و بر قطر کتابها افزود، بلکه نتیجه برخورداری از اندیشهای ست ساختارمند و دقیق که لایههای درونی وقایع تاریخی را واکاوی و تحلیل میکند.
به زعم من با درک اهمیت همین مسئله بوده که فریدون آدمیت سراغ برههای حساس از تاریخ این سرزمین رفته که میتوانسته نقطهی آغازی برای ورود به دورانی جدید باشد. فریدون آدمیت تاریخ نگار دورهایست که به دورهی بیداری ایرانیان معروف است، دورهای پر افت و خیز که به انقلاب مشروطه منجر شد، انقلابی که بعدها اهدافش گم یا کمرنگ شدند. شک ندارم که فهم درست از رخدادهای این دوره، کلید رسیدن به آن بیداری و پیشرفتی بود که حتی به صورت دیرهنگام هم نهایتا نصیب ایرانیان نشد. درواقع ازلابلای اوراق این تاریخ میتوان دریافت چرا آنچه تاریخ ایران آبستن بود به صورت موجودی نافقص الخلقه و ناتوان متولد شد.
از همین رو مقام فریدون آدمیت تنها در حد یک تاریخ نگار صرف نیست، حتی یکی از کوشاترین و البته آگاه ترین آنها به زیر و بم رخ داد های تاریخی، فریدون آدمیت اندیشمندی ست که می کوشد در لابلای روایتهای تاریخی با روشن ساختن زوایای تاریک آنحقایقی نایل کند که متاسفانه به صورت جمعی هیچگاه به درک آن مفتخر نشدهایم و پر بیراه نیست اگر همچنان دچارهمان معضلات عقب ماندگی هستیم که کشورهای جهان سومی گرفتارش هستند.
بر اساس چنین رسالتی ست که که علاوه بر این برهه مهم فریدون آدمیت به سراغ چهرههایی خاص میرود و با نوشتن تک نگاریهایی منحصر به فرد درباره آنها سعی میکند پروژه تاریخی خود را کامل کند. چهره هایی که هریک در روزگار خود بخشی از این بار سنگین یعنی تلاش برای آگاه سازی ایرانیان در زمینههای مختلف را برعهده گرفته اند و در کار خود پیشگام بوده اند. در این میان شاید امیرکبیر چهرهی معروفتری از بقیه باشد که کوشید با توجه به قدرت سیاسی که در دست داشت، درهای ترقی پیشرفت را دربرابر ایرانیان بگشاید اما گذشته از عملگرایی امیرکبیردر این زمینه، بودهاند کسانی که زمینههای فکری این حرکت را در ایران بنیان نهادند از جمله، میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا آقا خان کرمانی، طالبوف تبریزی و دیگرانی که ای کاش آدمیت مجال پرداختن به آنها را مییافت و نیافت.
فریدون آدمیت را باید تاریخ نگار دوران آغاز مدرنیته و تجدد در ایران دانست که در خلال آثارش میتوان دریافت چرا رویاهای آن چهرههای پیشگام در تاریخ هیچگاه محقق نشد. فریدون آدمیت می کوشد با اصلاح درک تاریخی ما و با برجسته ساختن آن گوشه های مهم و مغفول مانده تاریخ معاصر راز عقب ماندگیهایمان را بازگو کند.
پنج سال از درگذشت فریدون آدمیت – دهم فروردین ۱۳۸۷ – میگذرد به پاس دستاوردهای سترگ زندگی فریدون آدمیت در روزهای آینده مطالبی چند درباره او در مد و مه منتشر خواهیم کرد.
مد و مه دهم فروردین ۱۳۹۲
***