این مقاله را به اشتراک بگذارید
انور خامهای،نویسنده/
نوشتههای اولین سیمین بهبهانی درکتابهایی مانند «سهتار شکسته»، «جایپا»، «چلچراغ و مرمر»، نمونههایی است که دقیقا نشان میدهد که او آشنایی و اشراف کاملی به ادبیات کلاسیک ایران دارد. اشعار او علاوه بر مضامین اجتماعی و به تصویر کشیدن رنج و درد طبقه محروم، صاحب ویژگیِ تازهای است و آن ویژگی اعلام موجودیت شاعر بهعنوان یک زن است.
محمد علی سپانلو، شاعر
سیمین بهبهانی با جرات تمام، نیازها و خواستهها و خواهشهای زنانگی و انسانی جامعه زنان را در شعرش به تصویر کشیده است. از نکات عمده شعرش در همان سالها، به زبان آوردن رنج زنانی است که به علت تعدد زوجات شوهر، گرفتار «رقیب» شدهاند. همچنین سیمین با تصویر کردن زندگیِ دردناک زنان، برخلاف رسم زمانهاش، از آنان دفاع میکند و نشان میدهد. زنان طرد شده از اجتماع، خود، درمانده و محرومی بیش نیستند.
احمد رضا احمدی، شاعر
شعر سیمین بهبهانی در «دشت ارژن» راوی حوادث اجتماعی ایران در همان دوره بودند. راوی صادق و در اکثر اشعارش، بار همان لغاتی را میبینیم که در ادبیات آن دوره دیده میشود، اما بهدلیل تخیل قدرتمند و حضور تعابیر و تصاویر جدید، احساس و عاطفهای گرم و دلپذیر، هیچیک از اشعار او نهتنها حالتی شعاری ندارند که از عمق روح و جان شاعر مایه گرفته و بااتکا برزمینهای عینی بهکلام درمیآیند.
عبدالعلی دستغیب، شاعر
نــــــبـــض شعر سیمین با تپشهای قلب جامعهای میزند. رنج زیستن در چنین موقعیتی از ذهن و ضمیر زنی آگاه و فرهیخته میگذرد که عشق و مهر را بهودیعه میگذارد.
منصور اوجی، شاعر
شعر خانم بهبهانی در همه سالهایی که شعر سرودند، از فردیت ایشان جدا نشد. مخاطبان او همیشه، مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه خودشان را از پنجره نگاه سیمین بهبهانی نگاه کردهاند. شعر او در جامعه روشنفکری نقش بزرگی ایفا کرد. غزل های بهبهانی گرچه تاریخ نسل معاصر است اما دست زنی مهرورز، مادری آگاه و یکدل و انسانی خلاق، آن را رقم زده است.
ابوتراب خسروی، شاعر
سیمین بهبهانی زنانی سختکوش که در جامعهای مردسالار، جامعهای که همواره کوشیده تا ابتدا زن را محدود بشناسد، گرفتار آمده است. کولیوارههای سیمین سندی از روزگار ماست. سندی که از عمق سنّتهای ما بیرون میآید و در شعر سیمین خود را آشکار میکند.
زنی پر از سلامت نفس
غزل تاجبخش
سیمینبر خلیلی در خانوادهای روشنفکر رشد کرد، مادرش تحصیلکرده و شاعر و پدرش مدیر روزنامه «اقدام» بود. او پس از ازدواج اولش با نام فامیل همسرش را به عنوان نام هنریاش انتخاب کرد. به این ترتیب آثار سیمین با نام سیمین بهبهانی روانه بازار شد. سیمین را از سالهای دور میشناسم. خوشبختانه او همیشه شهامت بیان حرفهای دلش را داشت. حالا سوال اینجاست که آیا سیمین قابلیت تقدیر و تجلیل شدن را ندارد؟ اگر دارد چرا از او تجلیل نکردیم؟! در حالی که ادبیات ما واژه به واژه مدیون تحولاتی است که افرادی چون سیمین به وجود آوردهاند. بدون تردید، سیمین قالبهای کهن را به هم ریخت و قالبهای جدیدی ابداع کرد. خودش میگفت که به من اعتراض کردند که چرا قالبهای لطیف گذشته را کنار گذاشته و به قالبهای خشن روی آوردی؟ من این شهامت را به خرج دادم تا ادبیاتی مثل سنگلاخ خشن اما جدید را در شعرهایم ارائه دهم.و باز هم جای تاسف دارد که سیمین در سفرهایش به خارج از کشور مورد تجلیل قرار میگرفت و ما در ایران مصاحبههایش را به صورت مجازی مطالعه میکردیم و در کشور خودمان از این امکان بیبهره بودیم. بیشک تشخیص این مساله با مسئولین است اما من به عنوان یک شاعر، نویسنده و فعال حوزه ادبیات همیشه این فقدان را احساس کرده و میکنم. اندیشه پر از سلامت نفس و شهامت سیمین، اندیشهای چراغافروز بود. او ترسی از قدم گذاشتن در راههای پر پیچ و خم، ناشناخته و پر از سنگلاخ را نداشت. حتی از عیبگوییهای مردم زمانه نمیترسید و خودش را آماده کرده بود که مردم از او ایراد بگیرند و این را حق مردم میدانست. در بامداد ۲۸ مرداد ماه سیمین به صورت ظاهری ما را ترک کرد و جالب اینجاست که این روز ما را به یاد مصدق میاندازد. مرگ سیمین ظاهر این داستان است. از رفتن ظاهری سیمین متاسفم اما سیمین در قالب غزلهایش همیشه و همیشه در میان مردمی که دوستش داشتند، زنده است و زندگی میکند مانند پروین اعتصامی. غزل زیر در صبح امروز و به یاد زنی نوشته شد که روزی در جوانیام خوشرو، بلند بالا به زندگیام وارد شد.
هزار آیت رفتن و سوره بودن
در آسمان نگاه تو بال بگشودن
همیشه جاده مهیای رفتن و اما
کجاست مقصد ره را چگونه پیموندن
سلامها به تملق، سلامها چرکین
نه گوش کردن و نه یک سلام افزودن
مژه بههم زدنی میرسد تو را فرمان
برون برو تو از جایگاه فر بودن
کجای کار زمانی، تو نوبتی داری
غزل بخوان که رسیدی به سطر آسودن
آرمان / مد و مه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳