آنچه در ادامه می خوانید برشی از رمان «سکسوس» اثر هنری میلر است که داوود قلاجوری ترجمه آن را تمام کرده است و در آینده نزدیک توسط نشر آفتاب نروژ منتشر میشود. از قلاجوری که همیشه به مد و مه محبت داشته بابت اینکه بخشی از ترجمه را برای انتشار در اختیارمان قرار داد تشکر…
«در رمان شما موظفید پیچیدگیهای جهان را به کاملترین وجه بازتاب بدهید.»[1] بارنز این وظیفه را شوخ طبعانه بر خودش هموار میکند و به سادگی هم از عهدهاش بر میآید. چقدر حسادت برانگیز و حسرت آور است.
ابوالفضل بیهقی نویسندهی «تاریخ بیهقی» که از او بهعنوان پدر نثر فارسی یاد میشود و در تقویم رسمی جمهوی اسلامی نیز روز اول آبان به نامِ او است، هفت قرن پیش نوشته بود: «به دستِ من امروز جز این قلم نیست به امیدِ آنکه خدمتی کرده باشم»؛ خدمتی که در ذهنیتِ انسانِ ایرانی که هماره…
راوى نمازخانه كوچك من، هوشنگ گلشيرى، مىگويد: پدرش گفت همه دارند. هر كس را كه نگاه كنى يك چيزى دارد، اضافه يا كم. در مورد راوى چيز اضافه تكه گوشت سرخى بىناخن كنار انگشت كوچك پاى چپش است. نمىشود گفت شش انگشتى است. فقط تكهاى گوشت زايد دارد كه هر چند كوچك و ظاهراً بىاهميت…
پُل ریکور فیلسوف و ادیب فقید فرانسوی در کتاب «درباره ترجمه»، دو ویژگی مهم را برای ترجمه برمیشمرد؛ یکی اینکه، ترجمه باید همسطح زبان اصلی باشد و خواننده زبان مقصد، فکر کند که دارد کتاب را به زبان اصلی میخواند.
اگر پروست را خوانده باشید، که خواندنش اصلا کار سادهای نیست، پروست علیه زوال پاداشی برای صبر و اراده شماست. اگر تا به حال به سمت خواندن پروست نرفته باشید هم پروست علیه زوال خجالت زدهتان میکند. میخوانید و حسرتبار به حالی که چاپسکی و همقطارنش داشتهاند غبطه میخورید.
اولین چیزی که در مواجه با کتاب داستانی امیر نوروز توجه ام را جلب کرد، تصویر جلد کتاب بود که شمع بلندقامت روشنی درکنار ساحل دریا را نشان میدهد
بالزاک جذب مطبوعات شدهبود و احساس میکرد که در جای درستی ایستادهاست. وی در پاییز 1830، برای خود جایگاهی یافت. او نام و شخصیتی بود که مردم در بارهاش صحبت میکردند. کسی که برای نویسندگی خویش، شرایطی قائل بود.