این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر گفتوگوی رامون چائو با آلخو کارپنتیر/
آریامن احمدی/
«در اروپا، رمان دارای شـخصیت است، چیزی است که در فرهنگتان زندگی میکند و دایما در حال رشد است. در کشورهای امریکای لاتین – و به عبارتی دیگر- در مناطقی که رخنه اسپانیایی و پرتغالی از قرن شانزدهم آغاز شد، رماننویسی در ابتدا فرآیندی کند داشت. ادبیات ما [امریکای لاتین] با شعرهای حماسی شروع میشود، به نظم غنایی راه میجوید و سپس با داستانهای کوتاه و افسانههای عامیانه گسترش مییابد.»آلخو کارپنتیر، رماننویس بزرگ کوبایی، در پاسخ به رامون چائو، تاریخچه ادبیات امریکای لاتین و خاصه رمان را بدینگونه در مسیری قرار میدهد که تا پایان گفتوگو آن را ادامه میدهد. دنیای گسترده و شگفت ادبیات امریکای لاتین، به مفهوم فعالیتی خودآگاه، از پیامدهای فرآیند استقلال در نخستین دهه قرن نوزدهم است. آنگاه که مراکز نایبالسلطنهنشین و دیگر تقسیمات سیاسی، بدل به کشورهای مستقل شدند، نخبگان این کشورها کوشیدند ادبیاتی از آن خود پدید آورند؛ ملت جدید باید جوهر وجود خود را در هنرش تجلی بخشد. این دولتهای جدید با سرمشقگرفتن از الگوهای ناپلئونی، از جمله یونیفورم روشن رنگ ارتشهایشان، قانون اساسی نوشتند، مجالس قانونگذاری تشکیل دادند، سرود ملی ساختند و از همه نشانههای مشروعیت و قدرت پرچمی طرح ریختند. بناهای یادبود تاریخی ساختند، آرامگاههایی برای قهرمانان برپا کردند و تندیسها برافراشتند. اصالت هر ملت و یکتایی آن باید به نمایش درمیآمد و حفظ میشد. اساطیر کلی شالوده ادبیات ملی شد. فعالیت ادبی از حجرههای صومعه و منابر وعظ و خطابه و دربار نایبالسلطنه بیرون آمد و به میهمانخانهها، کافهها، باشگاههای سیاسی، روزنامههای نوبنیاد و مجلات راه یافت.
ادبیات امریکای لاتین در هنگامه فعالیت سیاسی بیامان این گونه شکل گرفت. «رمان امریکای لاتین» نیز با این رویکرد، به هزارتوهای تاریخ، فرهنگ و سیاست کشورهای اسپانیولیزبان از زاویه دید آلخو کارپنتیر به عنوان مصاحبهشونده و رامون چائو به عنوان مصاحبهکننده سرک میکشد و خواننده را با چگونگی شکلگیری تا دوران شکوفایی و جهانیشدن این ادبیات و خاصه رمان میکشاند. در ادامه کارپنتیر، سرچشمههای رمان لاتین را بازگو میکند و میگوید: «رمان امریکای لاتین به واقع در قرن نوزدهم زاده شد. نخستین ژانر رمانهایی بود مبتنی بر رسوم و رفتارهای محلی… خشنترین داوران ادبیات قرن نوزدهم، نویسندگان «نسل ۱۸۹۸» در اسپانیا بودند…»آلخو، رمان «آقای رییسجمهور» را برای شناساندن ادبیات امریکای لاتین و جهانیشدن آن دارای نقش بزرگی میداند و میگوید: «این رمان نخستین اثری بود که به کلی از نوع معمول توصیف رسوم منطقهیی و شیوههای مورد علاقه نویسندگان آن زمان فاصله گرفت. آستوریاس با ارائه تصویری درشت که برشی کامل از زندگی گوآتمالایی است، تمامی کشور را در رمان خود زنده کرد. اثر او نمونه بارزی است از اینکه چگونه از ژرفاب واقعیتی جزیی، محدود و ابدی به کلیت رسید… این اثر اعلام شایستگی ما به مردم سراسر جهان بود.»واژه «شکوفایی» درباره امریکای لاتین به زعم کارپنتیر اشتباهی است که از سوی بسیاری از منتقدین رواج پیدا کرده است.
به زعم او نباید ادبیات امریکای لاتین را به تنی چند از نویسندگان که با انتشار آثارشان به زبانهای دیگر و دورشدن از گرایش به افکار «ولایتی و فرهنگ عامه» برای جهانشمولشدن آثارشان اطلاق کرد و نتیجه گرفت که ادبیات امریکای لاتین به مرز شکوفایی رسیده است: «از نظر من ضعفی که شکوفایی ادبیات امریکای لاتین خوانده میشود، ناشی از کار نویسندگانی بود که دو یا سه یا چهار رمان بیشتر از همه نوشتهاند. امروزه هم برخی از این نویسندگان در واقع برای سوخت این شکوفایی تولید میکنند و این امر آشکار میسازد که کمیت چرا کیفیت برخی از آثار آنان را زیر فشار قرار داده است. امیدوارم که این شکوفایی همچنان ادامه یابد.»
امریکای لاتین در دورههای مختلف شکلگیری کشورهای آن در قامت کشورهای مستقل، شاهد حضور دیکتاتورهایی بوده که موجب تربیت نویسندههایی شدند که با دستگاه قدرت در یک سو بودند. از سوی دیگر، همین حکومتهای دیکتاتور، موجب آفرینش آثاری شده که در راس آن گابریل گارسیا مارکز با رمان «پاییز پدرسالار» و «صد سال تنهایی» و میگل آنخل آستوریاس با رمان «آقای رییسجمهور» قرار دارند که برای شناساندن این ادبیات به جهان تاثیر بسزایی داشتند.
آلخو کارپنتیر میگوید: «ما از توماس مان آموختیم که فروختن روح به شیطان همیشه به این معنی نیست که پای سند را با قلمی امضا کنید که از خونتان پر شده است؛ کافی است که شخص زیرکانه به شکلهای معینی از فساد تن دهد.»همین نگرش سیاسی، موجب شده که ادبیات امریکای لاتین بار تعهد سیاسی- اجتماعی خود را هماره بر دوش بکشد و همین، کاربرد اجتماعی رمان را در این کشورها به عنوان امری طبیعی ساخته است. با این حال رمان نوین امریکای لاتین عمیقا به زمانه خویش متعهد است و به قول آندره برتون: «زیبایی باید برآشوبد، وگرنه زیبا نیست. »
رمان امریکای لاتین نیز همیشه با بار تعهد اجتماعیاش در لایههای مختلف اجتماع حضور و نفوذ دارد و تاثیر عمیقش را میگذارد. آلخو کارپنتیر (۱۹۸۰-۱۹۰۴) رماننویس کوبایی است. «خدا را شکر» نخستین اثر داستانی اوست که در مادرید منتشر میشود. در ۱۹۷۵ جایزه جهانی سینو دلدوکا به او اعطا میشود. کارپنتیر سالها به دلیل کوباییبودن از جایزه نوبل ادبیات محروم ماند. رمان امریکای لاتین گفتوگوی مفصلی است که چهار سال بعد از مرگ کارپنتیر منتشر شده است. این گفتوگو یک گفتوگوی خطی است که در یک مرحله انجام شده و هیچگونه بخشبندی و موضوعیت خاص و جزیی دیگری ندارد و تنها به بررسی رمان امریکای لاتین میپردازد. «رمان امریکای لاتین» را کاظم فرهادی ترجمه کرده و از سوی نشر نی نیز منتشر شده است.
اعتماد / مد و مه خرداد ۱۳۹۲