برشی از «یاکوب فون گونتن»، شاهکار روبرت والرز
ترجمه ناصر غیاثی
دارم اسباب جمع میکنم. بله، ما دو نفر، مدیر و من، سرمان مشغول است به اسبابجمعکردنها، چمدانبستنهای درستوحسابی، عزم سفرکردنها، جمعوجورکردنها، تکهتکهکردنها، هلدادنها و اینطرف و آنطرف کشیدنها. به سفر خواهیم رفت. اشکال ندارد. این آدم مناسب من است و دیگر از خودم نمیپرسم…
