بهمن فرسي سالهاست كه در ايران به عنوان داستاننويس و نمايشنامهنويسي آوانگارد شناخته شده است و كمتر بهعنوانِ شاعر و بازيگر و نقاش شايد. در اين گفتوگو نيز ما بهمناسبتِ ردشدن نمايشنامههاي او از هزارتوي انتشار، با بهمن فرسيِ نمايشنامهنويس و داستاننويس طرف شدهايم.
تاکنون نمایشنامههای «موش»، «صدای شکسته» و «آرامسایشگاه» از مجموع نمایشنامههای بهمن فرسی از سوی نشر «بیدگل» منتشر شده است. آنچه در زیر میخوانید نگاهی است به زمانه و روزگار حضور و ظهور بهمن فرسی و درنهایت نگارش اولین نمایشنامه او که آغازی است برای نوشتن و بهروی صحنهبردن نمایشنامههای بعدیاش.
فروزان جمشیدنژاد: سال های دهۀ ۴۰، تئاتر در ایران عمدتا محافظه کار بود و کم و بیش پرچمدار سنت؛ درام ایرانی تازه چشم گشوده بود و داشت با جلوه گری در آثاری چون «بلبل سرگشته»، «از پشت شیشه ها»، «پهلوان اکبر»، «چوب به دست های ورزیل» و «گلدان» به گُل می نشست و در گوشه و…
آن شب سرد زمستانی هرگز از خاطرم نمیرود. شبی که با «خسرو شکیبایی» از کافهای محقر در مقابل سینما عصرجدید آغاز شد و در ادامه به دیداری شتابزده با «داریوش مهرجویی» به هنگام ورود به سینما گره خورد. همانجا بود که در آن ازدحام تماشاگران جشنواره، مهرجویی خطاب به شکیبایی گفت: «میتوانم روی تو حساب…