Skip to content Skip to sidebar Skip to footer

Tag: جعفر مدرس صادقی

دو رمان جدید از جعفر مدرس صادقی در نشر مرکز

دو رمان از جعفر مدرس‌صادقی «سرزمین عجایب» تازه‌ترین رمان جعفر مدرس‌صادقی است که در نشر مرکز به چاپ رسیده است. مدرس‌صادقی که در آخرین رمان خود پیش از این رمان که «بهشت و دوزخ» نام داشت، دوره‌ای از زندگی دکتر محمد مصدق را دستمایه روایت داستانی قرار داده بود، در «سرزمین عجایب» بار دیگر به…

Read more

ادبیات ، داستان و نوشتن در گفتگو با جعفر مدرس صادقی

بهانه این گفت و گوی نسبتا طولانی با نویسنده درجه یکی مثل جعفر مدرس صادقی برای من که در این دهه هر کجا بحث ادبیات جدی و تاثیرگذار بوده به واسطه و بدون واسطه نام جعفر مدرس صادقی را می شنیدم و می شنوم، فرصتی بود تا سویه هایی از ظرافت های فنی و ذهنی…

Read more

قاسم هاشمی نژاد به سه روایت: ابراهیم گلستان ، جعفر مدرس صادقی و احمد رضا احمدی

به کار و شخص قاسم هاشمی‌نژاد بسیار حرمت داشتم. از میان تمام نویسندگانی که از ادبیات می‌نوشتند، دست‌‌‌کم در ایامی که در ایران بودم، هیچ‌کدام به پای او نمی‌رسیدند. هیچ‌کدام چندان درکی از ادبیات نداشتند، منقّد نبودند. شاید نمونه‌ها و نام‌هایی از نقدنویسان خارجی خوانده بودند یا شنیده بودند اما کار و فهم آنها را…

Read more

داستانهای شهر اصفهان / هفت داستان از هفت نویسنده نام آشنا

مروری بر مجموعه‌داستان «کتاب اصفهان» تکه‌هایی از یک شهر پارسا شهری «کتاب اصفهان»، مجموعه داستانی است شامل هفت داستان از هفت نویسنده. و گویا اولین کتاب از مجموعه «داستانْ شهر» است و اصفهان هم نخستین شهر این مجموعه. تمام داستان‌ها با محوریت اصفهان نوشته شده است و در این شهر می‌گذرد. آن‌طور که انتظار…

Read more

برنامه دیدار با نویسندگان در کتابفروشی نشر مرکز روز ۲۸ آبان / مسطفی مستور، جعفر مدرس صادقی، بابک احمدی و…

برنامه‌ی دیدار با نویسندگان در کتابفروشی نشرمرکز در پنج‌شنبه ۲۸ آبان، اعلام شد. به گزارش مد و مه به نقل از ایلنا، کتابفروشی نشر مرکز در روز پنج‌شنبه، بیست و هشتم آبان ماه، از ساعت 10 صبح تا 8 شب میزبان نویسندگان، مترجمان و داستان‌نویسانِ به نام ایرانی است. بابک احمدی، مؤلّف، مترجم، منقد هنری…

Read more

داستان امروز ایران (8): «عالی جناب» از جعفر مدرس صادقی

افسانه با عكس گرفتن مخالف بود. با لباس سفید عروس و سفره‎ی عقد هم مخالف بود. هرچه مادرش اصرار كرد، رضایت نداد عكّاس خبر كنند. می‎گفت خبری نیست كه عكس بگیرند. و راستی هم خبری نبود. فقط پدرومادرها بودند و بزرگان فامیل. آخوند عاقد خُطبه‎ی عقد را خواند و افسانه صبر نكرد كه آخوند، مطابق…

Read more