هوشنگ گلشیری از معدود نویسندگان واقعا صاحب سبکی بود که خواندن بخشی از نوشته هایش، بدون آنکه امضای او را داشته باشد، گواه از نام صاحب آن قلم داشت. حکایت شاه سیاه پوشان نیز همین بود، با اینکه در ایران منتشر نشد و اسم او را نیز با خود نداشت، اغلب آنها که خواندند،…
«دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوریکه ناظم وعده داد من حالا بکلی معالجه شدهام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بودهام؟ یکسال است، در تمام این مدت هر چه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم بمن نمیدادند
«نقشبندان» از داستانهای دههی شصتی هوشنگ گلشیری است، داستانهایی که در اوج پختگی ادبی نوشت، زمانی که به واقع و به تعبیر خود او همان نهنگ ادبیات داستانی خرد ایران بود. به مناسبت زادروز او، ۲۵ اسفند ماه ۱۳۱۶، این داستان را می خوانیم. به یاد داستان نویسی که از زمانه خود پیش افتاده…
بهرام صادقی در ۱۸ دی ۱۳۱۵ در نجفآباد به دنیا آمد. او تا سال ۱۳۳۴ در اصفهان زندگی کرد و سپس برای ادامه تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، به تهران سفر کرد.
سیدمحمدعلی جمالزاده را به واسطه انتشار «یکی بود یکی نبود»ا پایهگذار داستاننویسی جدید ادبیات فارسی بر شمردهاند. داستانهای “فارسی شکر است”،”رجل سیاسی”،”دوستی خاله خرسه”،درددل ملاقربانعلی”، بیله دیگ بیلهچغندر” و”ویلانالدوله” در این کتاب منتشر شده اند.
جمع شده بودیم تو باغ دماوند، رودخانه از کنار گوشمان میگذشت و سگهای گوش بریده از پشت فنس نگاهمان میکردند و سگهایی که دُم داشتند؛ گاهی دُم تکان میدادند.
خاله گل آمد و مرا برد خانه خودشان. غروب بود. هوا خاکستری بود. شوهرخاله گل بغلم کرد. به موهام دست کشید و بعد، پیشانیام را و گونههام را بوسید. با سبیل شوهر خاله گل بازی کردم که مثل پشمک نرم بود، اما مثل پشمک سفید نبود.
مرد برگشت به اتاغ. مه رفته بود و همه چیز به روشنی دیده میشد. زن به چیزی فکر میکرد. چشمانش به آن برقی که ته هر سو پر میکشید، به چیزی در فضا خیره ماند. مرد حس کرد پاهایش دارد داغ میشود. بی اراده به دیوار تکیه داد، گرمایی غریب، بهآنی تمام بدنش را پر…
حسن اصغری بیش از چهار دهه است که داستان مینویسد. او متولد ۱۳۲۶ در شهر خمام رشت است. از سال ۱۳۵۵ با انتشار مقالههای مختلف نقد ادبی و تاریخی و داستان کوتاه در نشریات کارش را شروع کرد و بهدنبال آن اولین کتابش را: «خستهها». اصغری از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ دبیر شورای تحریریه مجله…
« سراسر حادثه» از معروفترین و بهترین داستانهای کوتاه بهرام صادقیست که در سال ۱۳۳۸ نوشتهشده و مجلهی معتبر «سخن» در همین سال آن را منتشر کرده است.این داستان کوتاه بعدها وقتی ابوالحسن نجفی داستانهای بهرام صادقی را در کتاب سنگر و قمقمه های خالی جمع کرد، در این کتاب هم منتشر شد. بهرام صادقی…
مجلاتِ «جار» و «لوح» شاید نخستین مواجهاتِ جدی کاظم رضا بود در ادبیات دورانی که گرچه پُربار بود، اما تا حدِ بسیاری یکدست بود و یکسر متفاوت با کاری که رضا میکرد. از کارنامه کاظم رضا پیداست که «ادبیات» تنها و تنها خط و رسمی بود که او برای چاپ و طبعِ آثار خود و…
چنار یکی از داستانهای اولیه هوشنگ گلشیری است نویسنده ای که با سرودن شعر شروع کرد اما با راهنمایی ابوالحسن نجفی به داستان نویسی پرداخت و آن را جدی گرفت تا به یکی از بزرگان داستان نویسی این دیار بدل شد.
«از جمله مشکلاتی که همیشه داشتهام نوشتن زندگینامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سالهای پشت سرم نگاه میکنم میبینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمیمانم. همچنان که حالا درماندهام.»
گلی ترقی، نویسنده مطرح و صاحب سبک معاصر در ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد، پدرش لطفالله ترقی مدیر مجله ترقی بود. در محله شمیران به مدرسه رفت و سپس دوره دبیرستان را در انوشیروان دادگر گذراند. در ۱۹۵۴ پس از به پایان رساندن سیکل اول دبیرستان به امریکا رفت. شش سال در…
آنچه در ادامه خواهید خواند داستان کوتاهی ست به قلم دکتر محمد عثمان نویسنده بزرگ افغان که به تازگی در سوئد در گذشت، به احترام خوانندگان همزبان افغان و برای گرامی داشت نویسنده بزرگشان داستانی با عنوان تبعیدی را از مجموعه داستان قحط سالی نوشته این نویسنده می خوانید.
محمود دولت آبادی، داستان نویس بزرگ ایرانی در دهم ماه مرداد سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد. محل تولد او روستای دولت آباد در سبزوار خراسان بود. همان محلی که بعدها، بستر اتفاقات مهم ترین رمان دولت آبادی شد. او در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شد و همانطور که قاعده تمام فرزندان روستا است با داستان…
مردی که در کوچه می رفت هنوز به صرافت نیفتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سالی می گذرد که او به چهرهی خودش درآینه نگاه نکرده است. همچنین دلیلی نمیدید به یاد بیاورد که زمانی در همین حدود میگذرد که او خندیدن خود را حس نکرده است
داستان کوتاه «سبز، مثلِ طوطی سیاه، مثل کلاغ» اثر هوشنگ گلشیری برای نخستین بار در کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲ نشریه کتاب جمعه به سر دبیری احمد شاملو منتشر شد و مدتی بعد وقتی چاپ نخست جبه خانه توسط نشر کتاب تهران منتشر شد در این مجموعه نیز به بازار آمد.
دایی ممّد اثر نسیم خاکسار، داستانی است که این نویسنده در سال ۱۳۵۶ در زندان نوشته، این داستان برای نخستین بار در نشریه ارزشمند و ماندگار کتاب جمعه که شاملوی بزرگ در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ منتشر می ساخت منتشر شده است که در اینجا به خوانندگان مد و مه ارائه می شود.
پزشک نیا متولد تهران (۱۳۴۱ – ۱۳۱۰) نویسنده ای دوستدار طبیعت بود. با طنزی تلخ دنیای حیوانات را توصیف میکرد، اما در واقع انسان ها را در نظر داشت. وی فرزند اسماعیل پزشک نیا کارمند ساده شهرداری بود.
داداش دیر کرده بود. شهرزاد نگاه کرد به ساعت بزرگ، بالای سر خانم سرهنگ. با هر تیک تاک، یک چشم با مژهی مصنوعی، کنار صفحه، گوشهی بالای ساعت، چشمک میزد. یک دهان سرخ، با لبهای بزرگ، پایین صفحه میخندید. سر هر ساعت، چشم باز میماند، لب جمع میشد و سوت میکشید.
بیشتر آرتیستهای سریال یک کمربند پهنی داشتند که وسطش علامتی بود. من در تمام آن سالها که هیچکدام از وسایل آرتیستی را نداشتم، فکر کردم که شاید آسانترین آنها فراهم کردن این کمربند باشد. شنل و نقاب و کلاه چرمیِ قالب سر و عینک پهن خلبانی را نداشتم. گیر نمیآمد
در دورهٌ ولع برای خواندن و یافتن داستان خوب فارسی بود که به سراغ کتاب سوم مهشید امیرشاهی، بعد از روز آخر، رفتم و از دروازهٌ این کتاب به جهان واقعی و خیالی این نویسنده راه یافتم. [و]… من خوانندهٌ حرفهای داستان کوتاه پس از گذشت بیش از سی سال هنوز مزهٌ خوش خواندن بعد…
در پنجمین داستان آدینه، به سراغ داستانی از صادق هدایت رفتیم که کاری متفاوت در کارنامه اش محسوب می شود داستانی مربوط به دورانی از حیات ادبی اش که کمتر دل و دماغ نوشتن داشتاما با این حال می بینیم که چشمه قریحه ادبی اش کماکان جوشان بوده است.
برای داستان آدینه این هفته اثری از سیمین دانشور انتخاب کرده ایم. نویسنده ای که تا زمان حیات همسرش زیر سایه او هنرش نادیده مانده بود. بعدها اما با انتشار سووشون سیمای نویسنده ای بسیار توانا را از خود به نمایش گذاشت. سیمین دانشور در داستان نویسی اوج فرود بسیار داشت؛ اما بی اغماض مهمترین…
داش آکل هدایت را اغلب خوانده ایم، اما چه باک که وقتی \ای انتخاب بهگزینی از داستانهای کوتاه فارسی در میان باشد، داش کل یکی از انتخاب هاست. برای آدینه این هفته که به مناسبت پرونده ویژه ما که به صادق هدایت اختصاص دارد، داستان آدینه را به داش آکل اختصاص دادیم.
داستان آدینه، داستان کوتاهی که هر جمعه میهمان مد و مه هستید، از کتاب نمازخانه های کوچک من برگزیده شده؛ چاپ اول این کتاب پیش از انقلاب توسط کتاب زمان در آمد و موقعیت گلشیری را به عنوان یکی از برجسته ترین داستان نویسان آن زمان بیش از گذشته استحکام بخشید.
دوره جدید مدو مه و داستانهای آدینه اش را بااثری از بهرام صادقی آغاز می کنیم. داستانی که به واسطه تغییرات سایت فعلا از دسترس خارج شده و دوستی اصرار داشت دوباره آن را منتشر کنیم
غلامحسین ساعدی نویسنده بزرگی ست و به تناسب همین اعتبار در ادبیات داستانی ایران، در مد و مه نیز مطالب بسیاری درباره او منتشر شده است. دوم آذر ماه روزی ست که این نویسنده ایرانی در غربت و تنهایی درگذشت از همین رو بی مناسبت ندیدیم به این بهانه آثاری دیگر از او و درباره…
نه، نه، اسم و رسم درست و حسابی نداشت؛ مثل همهی ولگردا، هر گوشه به یه اسم صداش میکردن، تو راهآهن: هایک، ته شاپور: مایک، تو مختاری: قاراپت، تو تشکیلات: هاراپت، تو سنگلج: برغوس، تو توپخونه: مرغوس، تو لالهزار: میرزا بوغوس، تو استانبول: بدارمنی، آوانس خله، موغوس پوغوس. آخرشم نفهمیدیم اسم اصلیش چی هس، کجا…