روایت به نوعی با تاریخ بشر گره خورده و انسان را بدون آن نمیتوان متصور شد و همینطور خاستگاه روایتشناسی هم به گذشتههای دور و به بوطیقای ارسطو برمیگردد. متن، تصویر، اجرا و یا ترکیبی از اینها را که داستانی واگو کند، میتوان روایت در نظر گرفت و رشتهی روایتشناسی هم ساختارهای همین روایت را…
روایت شناسی یکی از شاخه های نقد ادبی و در اصل، بررسی دستور زبان حاکم بر روایت ها و بیشتر، روایت های داستانی است. این شاخه از دانش چارچوب و الگویی نظری- کاربردی برای تجزیه و تحلیل گونه های روایت فراهم می کند. در این جستار، روایت شناسی به عنوان الگویی عملی در تحلیل روایی…
براي پی بردن به سهم روايتشناسي در نشانهشناسي، درك و دريافت تفاوت بين سه ماهيت متفاوت، یعنی داستان، روايت ونقل اهمیت زیادی دارد. به طور کلی داستان برابر است با رشتهاي از رخدادها و كنشها كه به وسيلهي كسي(راوي) گفته ميشوند و به شكلي نهايي درميآيند تا بیانگر روایتی باشند. روايتشناسي به مكانيسم دروني روايت،…
زمان معنی ندارد، مگر این كه زمان مند شود، یعنی به بیان آید، یا به گفته ارسطو «روایت» شود. یعنی در واقع ساختار وجودی زمانمندی، زمانی به بروز می رسد كه «روایت» شود. اساساً «روایت» چه در رویكرد كلاسیك و چه با نگاهی مدرن یكی از مهم ترین عناصری است كه پدیدارهای نوشتاری را جذاب…