روبرت والرز (۱۸۷۸-۱۹۵۶) یکی از نامهای فراموش شده ادبیات آلمانیزبان و جهان است که پس از مرگ تراژیکش از پس عمری زندگی در آسایشگاه روانی، یعنی ۲۳ سال ننوشتن، جایگاه رفیعش را در ادبیات جهان پیدا کرد.
برشی از «یاکوب فون گونتن»، شاهکار روبرت والرز
ترجمه ناصر غیاثی
دارم اسباب جمع میکنم. بله، ما دو نفر، مدیر و من، سرمان مشغول است به اسبابجمعکردنها، چمدانبستنهای درستوحسابی، عزم سفرکردنها، جمعوجورکردنها، تکهتکهکردنها، هلدادنها و اینطرف و آنطرف کشیدنها. به سفر خواهیم رفت. اشکال ندارد. این آدم مناسب من است و دیگر از خودم نمیپرسم…
روبرت والزر (۱۹۵۶ – ۱۸۷۸) سویسی بیتردید یکی از مهمترین نویسندگان مدرن آلمانیزبان قرن بیستم است؛ آنطور که سوزان سانتاگ او را حلقه گمشده بینهانریش فون کلایست و فرانتس کافکا میداند و هرمان هسه، فرانتس کافکا، کورت توخولسکی و روبرت موزیل از او به عنوان نویسنده محبوب خود نام میبرند.
بسیاری از بزرگان ادبیات، روبرت والرز را ستوده یا همانند کافکا و هرمان هسه از سبک و اندیشه او تاثیرات عمیق گرفتهاند. اما به راستی هیچکس جز والزر نمیتواند مثل خودش بنویسد. هنگامی که ویرجینیا وولف در سال ۱۹۱۹ مقاله «داستان مدرن» را ارائه داد و به آثاری که جنبه امپرسیونیستی آن به وجه تجربیاش…