ایان مکیوون با مسخ معکوسی که با الهام از رمان کافکا خلق میکند، در پی مطرح کردن دال سیاسی مشخصی است. او سیاست طبقاتیای را نشان میدهد که در دوران بحرانی خویش به سراغ حقیرترین و سیاهترین بخشهایش میرود
متن پیشرو بیش از آنکه نقد باشد؛ پیشدرآمدی بر ذهنیت حاکم بر سریال نگهبانان است. پیشدرآمدی که به طور مشخص بر علیه مسخ تاریخ و همچنین انکار امکان پراتیک اجتماعی است.
آیا ممکن است که سایهای بتواند تن یابد؟ یعنی آنقدر به دنبال صاحبش از کوچهای به کوچه دیگر کشیده شود، آنقدر تنش بر زمین و دیوار ها ساییده شود و آنقدر حجم و حضورش نادیده انگاشته شود که عاقبت در کالبد صاحب رسوخ کرده و آن تن را در اختیار گیرد؟ ژورنالیسم فرهنگی همین سایه…