استدلال من در این نوشته این است که رویارویی روشنفکری ایران با مدرنیته در نیمه دوم سدة نوزدهم ، با اقتباس دو جنبة متنافر ولی کاملاً وابستة مدرنیته مشخص میشود :یکی پذیرش عنصر بالقوه رهاییبخش مدرنیته، و دیگری بخش “تاریکتر” مدرنیته، یعنی جنبهای از جهان مدرن که بیشتر به سلطه و شئی وارگی هدایتگر است.…
	 
						
									
			 
	 
						
									 
						
									 
						
									 
						
									