«صبر کن چای سرد شود بعد بخور؛ از الکل، جمعیت، مطالعه، و نامهنوشتن پرهیز کن؛ شبها لباس گرم بپوش؛ گهگاه ریواس بخور؛ موقع صبحانه پیشبند بزن؛ دفتر یادداشت فراموشت نشود». این تذکرات، که لسلی چمبرلین آنها را در کتابش با نام نیچه در تورین آورده است،
نیچه در مخالفت با هرگونه استیلاجویی، فمنیسم فلسفی را نیز تاب نیاورد! از ظواهر امر چنان بر میآید که تلاش فمنیسم فلسفی معطوف به «نقادی» و «مشروعیتزدایی» از نمودهای جزمیت مردانه است. اما در نگرش نیچه غایت فمنیسم فلسفی خلاف چنین تلقیِ سادهانگارانهای از نقادی است.
انگیزه این اَفوریسم که با قلم قلیایی پلمیک (جدلی) نگاشته شده ضمن اینکه اشاره به سهراب کاشان دارد و به یاد آن بور دختر افغان نیز هست که فغان او در آن تصویر کایروتیک حبس شد که به کدام گناه در این هزاره هم باز هزاره می کشند. سالها پیش به بهانه جنون…
نیچه در یکی از مهمترین کتابهایش، ارادۀ قدرت، مینویسد: «برای آن دسته از انسانها که برایم مهماند آرزوی درد و رنج، اندوه، بیماری، بدرفتاری و بیآبرویی میکنم.» این آرزو احتمالاً شامل حال کسانی که نیچه برایشان مهم است نیز میشود. جان کاگ، فیلسوف آمریکایی، به دنبال نیچه افتاد تا بفهمد فلسفه برای زندگی چه حرفی…
فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود. از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق بودهاست. نوشتههای وی سبک تازهای در زبان آلمانی محسوب میشد؛ نوشتههایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود…
نیچه زندگی شخصی پر تلاطمی داشت و چندان با زنان هم میانهای نداشت. نایجل راجرز و مل تامپسون در کتاب فیلسوفان بدکردار نشان میدهند که نیچه دائماً بیمار بوده و سردرد داشته و اگر بر اثر بیماری سفلیس نمیمرد، میشد نتیجه گرفت که او در هنگام مرگ هنوز پسر بوده است.
نیچه فیلسوفی قرن نوزدهمی بود.دلبستۀ تراژدیهای یونان باستان.تراژدیهایی دیونوسوسی که انسان گیر افتاده در تنگنای آنها باید بخندد و به آنها «آری» بگوید.این تراژدی همان بخت اوست
میلان کوندرا در یکی ازرمانهایش به نام “بار هستی”، داستان ارتباط یک زن و مرد عاشق را روایت می کند. این زن ومرد ، در یکی از رخداد های داستان بعد از مدتی طولانی به هم می رسند. هر دو برای این لحظه از مدتها پیش لحظه شماری می کنند و بارها این لحظه را…
نیچه مجادلهانگیز است و چنین بوده است. شاید بیش از هر فیلسوف دیگری حتی مارکس. بخشی از این امر به زبان نیچه، شیوهی بیان و طرح مضامین اندیشهاش برمیگردد. زبان «چنین گفت زرتشت»، زبان تعلیل به شیوهی فیلسوفان مدرنی مثل دکارت، کانت، اسپینوزا، هگل و حتا شوپنهاور نیست.
در کودکی و نوجوانی چنان ایمان راسخی به مسیح و خداوند داشت که او را کشیش کوچولو میخواندند. اما تقدیر چنین بود که فرزند کشیشی لوتری که تا چند پشت اجدادش کشیش بودند، به شمایل یکی از بزرگترین ستیهندگان دین مسیحی بدل شود.
نیچه خواندن آثارش را برای زنان دشوار میکند، چرا که باید زحمت زیادی به خرج بدهند تا ارجاعات صریح و تحقیر آمیز او را درباره خود نادیده بگیرند.. هنر بزرگ او دروغگویی و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبایی است. بیایید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین هنر و همین غریزه را در…
نیچه یکى از نمونههایِ عالیِ خردمندیِ بینایِ ’دیونوسوسی‘ِ خود را در حافظ مییابد نامِ حافظ ده بار در مجموعهیِ آثارِ وی آمده است. بیگمان، دلبستگیِ گوته به حافظ و ستایشى که در دیوانِ غربی–و–شرقی از حافظ و حکمتِِ ’شرقیِ‘ او کرده، در توجّهِ نیچه به حافظ نقشى اساسی داشته است