رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: چراغانی در باد

بازخوانی داستان: «از ناگزیری» اثر احمد آقایی

شده بودی درست مثل سنگ خارا، سخت. یکدنده و لجوج. هیچ میخی در تو فرو نمی‎رفت. هیچ حرفی در تو اثر نداشت. مگر می‎بایستی چطور به تو بگویم که حرفم در تو کارگر شود؟ واقعا"من الان به تو چه بگویم محیی الدین؟ یادت که نرفته! رفته؟ خوب است من چند بار سر به سینه‎ات کوفته…

ادامه مطلب