این مقاله را به اشتراک بگذارید
در گام نخست، به ریشهیابی واژهی رمان و معادلهای آن در زبانهای انگلیسی و غیر انگلیسی پرداختیم، در این گام پیش از پرداختن به تعاریف رمان، از آنجاکه در دورههای زمانی گوناگون، رمان مصادیق متفاوتی داشته، جا دارد به تبار شناسی آن نیز توجهی داشته باشیم. به بیان سادهتر میخواهیم مروری به گذشته داشته باشیم و ببینیم آن میراثی که امروزه به عنوان رمان به ما رسیده، از کجا آغاز شده و پس از چه تغییر و تحولات به ما رسیده.
برای پیدا کردن نقطهی آغاز رماننویسی، از یک منظر میتوان قدمتی قریب به هجده قرن برای آن در نظر گرفت و به قرن دوم و سوم میلادی رفت، یعنی همان روزگاری که نخستین رمانسها نوشته شدهاند. درست است که این رمانسها با شکل تبلوریافته رمان در روزگار ما تفاوتهایی محسوس دارند، اما در عین حال شباهت هایی نیز وجود دارد که باعث میشود، بتوانیم از جهاتی یکی را تداوم یافتهی دیگری فرض کنیم. حتی از برخی دیدگاه ها همینکه روایتی منثور بوده، برخوردار از شخصیت و حادثه و البته آغاز و انجام، میتوان آن را پیش زمینه ای برای رمان محسوب کرد.
رمانسها به طور عمده دارای مضامین عاشقانه و همچنین پهلوانی بودند، شرح عشاق که از یکدیگر جدا افتاده و پس از طی حوادث و ماجراهایی مخاطرهآمیز که عمدتا شخصیت مرد ماجرا از سر میگذراند با شادکامی به یکدیگر میرسیدند. یکی از معروفترین رمانسها که بر ادبیات اروپا بسیار هم اثر گذاشت، «اثیوپیکا» اثر هیلودورس بود، «دفنیس و کلوئه» اثر لانگوس، «آرکادیا» اثر فیلیپ سیدنی و … از این جملهاند. به هر حال رمانسها در قرنهای بعد نیز نوشته میشوند و در دورهی قرون وسطی نیز نمونههای آن را میتوان مشاهد کرد.
اما بیاییم به قرن هفدهم که به روزگاری که یکی از کتابهای ماندگار تاریخ ادبیات متولد شده است، کتابی که هنوز هم خوانندگان فراوانی دارد. و آن چیزی نیست جز رمان فراموش نشدنی «دنکیشوت» اثر سروانتس، نویسنده اسپانیایی -که با ترجمهی بسیار خوب محمد قاضی به فارسی هم در آمده – دن کیشوت ظاهرا در خلال سالهای ۱۶۰۵ تا ۱۶۱۵ نوشته شده است، این جریان چندی بعد در فرانسه با آثار لهساژ ( اوایل قرن هجدهم) و بهویژه با رمان «ژیل بلاس» ادامه مییابد. هر دوی این آثار روایاتی عیاری یا به عبارت دیگر «پیکارسک» بودند.
پیکارو در زبان اسپانیایی یعنی آدم کلاش، حقه (چیزی شبیه به عیاران در فرهنگ و تاریخ ما) و یا بامبول زن (البته اغلب از نوع دوست داشتنیاش) پیکارسکها بهطور عمده از چنین شخصیتهایی برخوردارند و روایاتی داستانیاند که به شرح ماجراهایی که برای این آدمها پیش میآید، میپردازند؛ حوادثی کم و بیش مستقل و بدون پیرنگ و ساختار محکم. اغلب این آثار از شخصیتهایی برخوردار هستند که از سر رندی و یا سادهلوحی، ماجراهایی را که پی در پی پیش پایشان واقع میشود، پشت سر گذاشته و گذران زندگی میکنند. این آدما در مسیر داستان با شخصیتهای مختلفی از طبقات گوناگون روبرو شده، آنها را مسخره و یا هجو میکند – یا به بیانی سر کار میگذارد!- به همین خاطر روایتهای پیکارسک و از جمله دو نمونهی بالا آثارخندهداری هستند.
درقرنهای بعد که رمان رفته رفته به شکل امروزین خود رسید، پارهای ویژگیهای اصلی پیکارسک، همچنان در برخی آثار مورد استفاده قرار گرفته (و میگیرند) و در واقع به عنوان المانهای سازندهی گونهای از انواع رمان که به عنوان «رمان پیکارسک» معروف است، شناخته میشوند. نمونه بارز آن «شوایک سرباز پاکدل» اثر یاروسلاو هاشک که رمانیست بسیار خواندنی و شاخصهای این گونه را به بهترین وجهی در خود دارد.
در ادامهی جریانی که به رماننویسی امروز میرسد، باید به رمانهای زیر اشاره کرد که به تدریج و در گذر زمان، هر یک سهم و تأثیری در گذاشتن بنیان رماننویسیای که به امروز رسیده داشتهاند: «شاهزاده خانم کلو» نوشته مادام دولافایت، روبنسون کروزوئه اثر دانیل دوفو، «پاملا» نوشتهی ساموئل ریچاردسن، «تام جونز» اثر هری فیلدینگ، «تریسترام شندی» شاهکار لارنس استرن، «آیوانهو» نوشتهی سر والتر اسکات و…
این تغییر و تحولات تدریجی رمان به لحاظ زمانی حدود دو قرن به طول انجامیده، یعنی از اوایل قرن هفدهم شروع و تا اوایل قرن نوزدهم ادامه یافته است، تا بنیان های رمان به مفهوم عام در مصداق مورد نظر ما گذاشته شده است. این سالها همزمانند با دورهی نوزایی و رنسانس، دورانی که جهان به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی و … دگرگون میشود و هویت انسان نیز سرشت و معنای تازهای مییابد. پس دور نیست اگر بگوییم رمانها نیز از آن قالب قبلی خود که صرفا متکی بر حرکت و جنبههای بیرونیست دور شده و به خود انسان و درون او را نیز مورد توجه قرار می دهند.
تکمله:
از این بخش بنا داریم در پایان هر بخش رمانهایی را که با موضوع مرتبط بوده و به فارسی نیز ترجمه شدهاند پیشنهاد دهیم، دوستان علاقمند برای درک و آشنایی نیشتر با بحث میتوانند به این رمانها رجوع کنند و از همهی اینها مهمتر اینکه در راه درک و شناخت رمان و یا آموختن داستاننویسی هیچ گامی موثرتر ازخواندن رمانهای شاخص نیست.
پیشنهاد رمان:
دن کیشوت، اثر سروانتس ترجمهی محمد قاضی
شوایک (سرباز پاکدل) اثر یاروسلاو هاشک ترجمهی ایرج پزشکزاد (انتشارات زمان) و یا متن کامل آن منتشر شده توسط نشر چشمه.
تریسترام شندی اثر لارنس استرن، ترجمهی ابراهیم یونسی (انتشارات نگاه)
گام سوم: تعاریف
2 نظر
علی رشوند
سلام
ممنون از محبت شما دوستان ادب دوست مدومه تلاش تان ستودنی است . آفرین برجناب امیدی سرور و عوامل پشت صحنه «مدومه ».
موفق و پایا باشید
ستاره
با سلام و سپاس
اگر اجازه دهید مطلب کوچکی را اضافه کنم درباره ژانر ادبی پیکارسک. و آن اینکه جالب است بدانیم خاستگاه این ژانر را می توان در مقامات یافت. در واقع ژانر مقامات را می توان بنیانگذار پیکارسک در اروپا دانست. مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری که به زبان عربی بوده اند و مقامات حمیدی که به فارسی ست. می توان در این بخش حتی از مطالعه ی مقامات حریری سود جست که هنوز هم نثر زیبای آن فریبنده است. دو مقاماتی که به زبان عربی نوشته شده اند به ترتیب مربوط به قرن چهارم و پنجم می باشند و مقامات حمیدی مربوط به قرن ششم است. پس از آن در قرن بعدی ظهور کتاب سرقسطی البقعه در اسپانیا که خود دنباله رو سبک مقامات است، مقدمه ای بر پیکارسک معروف دنیا یعنی دن کیشوت می شود.
ملک الشعرا بهار گلستان سعدی را نیز از همین دست می خواند.
چند خطی از مقمامات حمیدی:
بدان که عشق صورت حیرت است، بی صبر به سر نشود و عشق جبری با سرمایه ی بی صبری راست نیاید. پس کاسی دگرگون درداد و اساسی دگر بنیان نهاد. گفت بباید دانستن که عشق را دو مقام است و محب را دو گام. صوفیان را مقام مجاهده است و صافیان را مقام مشاهده، عشق صوفی صاحب رنج است و محب صافی صاحب گنج. مرد صوفی دایم در زیر بار است و مرد صافی همیشه در بر یار. …۱۱۴، مقامات حمیدی به تصحیح رضا انزابی نژاد