رفتن به محتوا رفتن به فوتر

چه کسی نخستین رمان فارسی را نوشت؟

8 نظر

  • آسیه
    ارسال شده 30 نوامبر 2010 در 3:59 ق.ظ

    آدمی عاقل است و به حکم عقل می داند که گذشته باید پیش چشمش باشد تا دیروز به فردا متصل بماند، تا فراموش نکند چه راه هایی به خطا رفته و چه سعی ها در رفع خطا کرده است.
    مقاله هایی از این دست فرصت تماشای دیروز است، برای ساختن فردایی روشن.

  • آذر
    ارسال شده 30 نوامبر 2010 در 5:38 ق.ظ

    نویسنده بد نبود که نخست مشخصه های رمان را برشمارد تا بعد تابع آنها بگوید چرا یک داستان رمان است و دیگری نیست. از آن گذشته از کی تا حالا مسالک المحسنین و سیاحتنامه ابراهیم بیگ رمان شده است؟ اینکه هر اثری یک خط داستانی داشته باشد به این معنی نیست که آن اثر رمان است!

    • omidi
      ارسال شده 30 نوامبر 2010 در 9:30 ق.ظ

      ممنون از تذکر و توجه شما
      دوست عزیز اگر قرار بود در این مطلب ما ابتدا به تعریف رمان و ویژگیهای آن می پرداختیم و بعد هم یک به یک اثبات می کردیم که هر یک به کدام دلیل رمان هست یا نیست، آن وقت باید یک کتاب می نوشتیم نه یک مقاله کوتاه برای فضای وب که خواننده اش حوصله خواندن دقیق همین حجم مقاله را هم ندارد! می گویید نه بهترین دلیلش خود شما عزیز که همین مطلب خلاصه و ناچیز را دقیق نخوانده و حرف در دهان نویسنده مطلب گذاشته اید، کجای این مطلب گفته شده مسالک المحسنین و سیاحتنامه ابراهیم بیک رمانند، کل مطلب می خواهد بگوید که این ها با وجود رنگ بوی روایی و داستانی که دارند، رمان نیستند و بیشتر سفرنامه اند، از نوع انتقادی و البته از نوع خیالی (و نه تخیلی!). شما را ارجاع می دهم به بخشی از مقاله : «مختصر اینکه آثاری همچون سیاحتنامه ابراهیم بیک و مسالک المحسنین را به اتکای برخورداری از خط داستانی که دارند، نمی‎توان رمان خواند و شاید در بهترین حالت بتوان آنها را جزو آثاری به حساب آورد که زمینه ساز شکل‎گیری رمان ایرانی در سالهای بعد شدند.»
      حال شما به ما حق بدهید، وقتی خوانندگان صاحب نظری چون شما، اینقدر کم حوصله اند، ما می توانیم مقالات را به آن شیوه ای که توصیه کرده اید، بنویسیم؟

  • زهره
    ارسال شده 30 نوامبر 2010 در 2:27 ب.ظ

    به نظر من جامع و کامل بود، و البته بسیار مفید؛ از نگارنده ی این مطلب کمال سپاس را دارم.

  • آذر
    ارسال شده 1 دسامبر 2010 در 7:11 ق.ظ

    من نگفتم مشخصات رمان را برشمارید. گفتم مشخصاتی که تابع آن این آثار را رمان می دانید برشمارید. در یک مقاله کوتاه هم می توان در این باره سخن گفت، فقط کافی است خیلی خلاصه بنویسید و دقیق سر اصل مطلب بروید و مثال نیاورید.
    وقتی شما نام مسالک المحسنین و سیاحتنامه را می آورید معنی اش این است که به دلیلی آنها را در ژانر رمان قلمداد می کنید. بنابراین باید توضیح دهید چرا رمان نیستند.

    • omidi
      ارسال شده 1 دسامبر 2010 در 8:56 ق.ظ

      دوست عزیز ممنون که باز وقت گذاشتید
      به نظر نگارنده تمام آن چه مد نظر شما ست، در مقاله گفته شده. فقط نیاز به آن دارد که کمی دقیق تر خوانده شود و این انتظار هم وجود نداشته باشد که همه چیز را نویسنده مستقیم به خواننده ارائه کند.
      اینکه اسم از این دو اثر آمده نه برای اینکه رمان بوده، بلکه به عنوان آثاری ست که در دوران تحول نثر فارسی و البته سنت های داستانگویی در ادبیات ایرانی نوشته شده اند، از یک سو به میراث داستانگویی فارسی عنایت دارند و از یک سو نیز به شیوه های رمان نویسی، و به واقع نه این هستند و نه آن! اما در جریانی که به رمان نویسی ایرانی ختم می شود موثرند.
      به هر حال شکل گیری این بحث ها در این دفتر بسیار خوشایند و امید وار کننده است و وجود خوانندگان فهیمی چون شما که مطالب را به نقد می کشند، باعث افتخار «مد و مه». خوشحال خواهیم شد که باز هم پیام های و نظرات شما را ببنیم.

  • آذر
    ارسال شده 2 دسامبر 2010 در 5:57 ق.ظ

    عزیز من، شما دارید با گفتن اینکه من مطلب را دقیق نخوانده ام به من توهین میکنید. در نظر قبلی هم به شعور تمام خواننده ها توهین کردید آنجا که گفتید کسی حوصله خواندن مطلب بلند در سایتها را ندارد. اینها پیش داوریهایی بیش نیستند و با آنها شما مسئولیت را از دوش خود برمیدارید و روی دوش خواننده میگذارید.
    شما نویسنده اید و احتمالا نویسنده ای جوان. به عنوان نویسنده ای جوان، نقد پذیر باشید. و برای رفع کوتاهی ها تقصیر را به گردن دیگران نیندازید.
    شما مطلبی نوشته اید. بنابراین از خواننده هم انتظار داشته باشید، با هر بضاعتی که دارد شما را نقد کند. در این صورت مکالمه برقرار شده و بخشهای تاریک روشن میشوند. گذشته از آن، زود داوری نکنید و من را یک خواننده ساده قلمداد نکنید.
    بیایید بکی بار از خود بپرسید چرا برخی سمک{سمک عیار} را اولین رمان فارسی دانسته اند؟ آیا به خاطر اینکه شخصیت او واقعی است، در تعریف امروزی از واقعیت؟ یا به خاطر اینکه اثر به نثر است؟ یا اینکه داستان از تجربه های اینجایی سخن میگویید (یعنی وجه و مشخصه دیگری از رمان). یا چندصدایی است (پردازشی چند وجهی از نگاه چند شخصیت دارد. و البته باور بفرمایید این کاری جدید نیست و از همان نخستین رمانها به نوعی خود را به نمایش گذاشته است)؟ آیا اینها را شامل است یا نه. اگر نیست بگویید چرا، اگر هست بگویید چرا. درباره بقیه آثار هم به همچنین اینها چهار مشخصه اصلی رمان است. باور ندارید در یک نوشته متقن و با صبر به من خواننده ثابت کنید که مشخصه های رمان چیزهای دیگری است. نترسید حتی اگر قرار شد یک کتاب بشود، بالاخره یکی باید این کار را بکند و در این رهگذر از حرفهای نویسندگان و منتقدانی چون آرین پور، میرصادقی، عابدینی و سپانلو و … هم بالاتر برود.

    • omidi
      ارسال شده 2 دسامبر 2010 در 4:47 ب.ظ

      سرورگرامی
      به هیچ وجه قصد توهین (خدای نکرده) در میان نیست، آنهم به کسانی که بدون وجود آنها ما باید بساطمان را جمع کنیم و برویم دنبال کارمان، عزیزانی که آمار بازدیدشان را روزانه چند بار چک می کنیم و بالا رفتن این آمار موجب دلگرمی و کاهش آن موجب نگرانی ماست، این را مطمئن باشید.
      اما در رابطه نکاتی که فرمودید:
      ۱- نوشته اید با گفتن این که خوانندگان در فضای مجازی حوصله خواندن مطلب بلند را ندارند، به آنها توهین کرده ایم! مثل آن است که کسی با گفتن اینکه خوانندگان روزنامه حوصله خواندن مطالب مفصل را ندارند، به آنها توهین کرده باشد! ببینید از استثناءها که بگذریم، هر مدیوم نوع مطالب خود را می طلبد، بی شک جنس و حجم مطالبی که در روزنامه منتشر می شود، با هفته نامه، ماهنامه و فصلنامه فرق می‎کند؛ فضای وب هم اقتضاعات خود را دارد، مطالب که قدری طولانی شوند، اغلب مخاطبان فضای مجازی یا از خواندن آن صرف نظر کرده و یا اینکه در بهترین حالت آن را کپی کرده و خواندنش را به وقت دیگری موکول می کنند که گاهی هیچ وقت فرا نمی رسد. مگر در موارد خاص، بنابراین رویکرد کلی در سایت هایی نظیر «مد و مه» بر کوتاه نویسی‎ست، تازه در همین حد هم خیلی از دوستان به ما توصیه می کنند از انتشار مطالب طولانی پرهیز کنیم، و این رسم معمولی‎ست که مطالب طولانی اگر بنا به ضرورتی استفاده شوند، در چند قسمت منتشر می شوند و آن هم تازه قسمت های بعدی با ریزش خوانندگان روبرو می شوند. این را به تجربه و با توجه به آمار بازدید صفحات می گوییم.
      ۲- اما گذشته از این مسئله شما در پیام نخست خود تذکر دادید که چه کسی گفته مسالک المحسنین و سیاحتنامه ابراهیم بیک رمان است؟ و افزودید این آثار صرفا به دلیل داشتن خط داستانی نمی توانند رمان فرض شوند.
      ما هم گفتیم که اگر مطلب را دقیق بخوانید می بینید که در مطلب مورد نظر، ما نیز همین حرف شما را زده ایم، نمونه هم از خود متن آوردیم. حال اینکه مشکل کجاست دقیقا متوجه نمی شویم؟! گفته اید دلیل بیاورید، به نظر ما همین دلیلی که خود شما آورده اید کفایت می کند برای رمان نبودن آنها، چند دلیل دیگر هم در متن مقاله، در تایید همین مسئله که نظر شما هم هست آورده شده. به نظر وقتی اختلاف نظری وجود ندارد، ادامه دادن بحث هم ضرورتی نداشته باشد.
      ۳- اما در پیام آخر خود چند ویژگی اصلی برای شناخت رمان از غیر آن شمرده اید، که برخی را برای اولین بار است در این زمینه، می‎شنویم و البته این خود جای بحث دارد و ما از آن استقبال می کنیم. اگر اشکالی نداشته باشد و شما هم موافق باشید، موارد فوق را که مشخصه‎های اصلی برای تشخیص رمان از غیر آن شمرده‎اید، در قالب مقاله‎ای جامع – کوتاه یا بلند به تشخیص خودتان – نوشته و برای ما ارسال کنید و ماهم در همین «مد و مه» آن را منتشر می‎کنیم. ما هم قولمی دهیم در روزهای آینده حتما مقاله‎ای در این باره آماده و منتشر کنیم.
      ۴- برخلاف تصور و سوءتفاهمی که برای شما پیش آمده، «مد ومه» از داشتن خوانندگان فهیمی مثل شما به خود می بالد و در گرفتن این بحث ها که بسیار مفید و آگاه کننده است. این دفتر هم ملک شخصی هیچ کسی نیست و هیچ جریان و دیدگاه خاصی را هم نمایندگی نمی‎کند، بلکه فضایی‎ست برای گفتگو و طرح دیدگاه های مختلف، و هر کسی که دست به قلم باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد، می‎تواند برگ یا برگهایی از این دفتر را در اختیار بگیرد.
      صمیمانه از شما و دیگر خوانندگانی که صاحب حرف و نظرند درخواست می‎کنیم در «مد و مه» را در بدل شدن به فضایی برای طرح دیدگاه های مختلف یاری کنند.
      سربلند باشید و بی صبرانه منتظر همیاری و همکاری شماهستیم

ارسال نظر

0.0/5