این مقاله را به اشتراک بگذارید
«و حالا عصر است» مجموعهای متشکل از دوازه داستان کوتاه است، نوشته طیبه گوهری که در ۹۵ صفحه توسط نشر ثالث منتشر شده است. داستانها این مجموعه از توالی خوبی برخوردارند، نگاهی فیمینیستی به جریانات اجتماعی که اطراف نویسنده در جریان بوده و تداوم دارند .
« ناراحت نباش همه می دانند تو شوهر خوبی هستی »صفحه ۱۵
«میخواستم بگویم این جا هم که بودی وجودی نداشتی حالا هم که رفتی فراقت مانده وبس » صفحه ۷
نمونههایی از متن کتاب را باز گو کردم تا گفته باشم جریان زنانه نویسی در داستان، بر اساس شخصیت ها شکل گرفته و مبتکرانه پیش می رود. با ریزبینی در نثر داستان، در بخشهایی نثر طیبه گوهری، پهلو به نثر ابوتراب خسروی همشهری این نویسنده میزند، با این تفاوت که ابوتراب نثرش فاخرتر است. کمپوزیسیون در داستانهای «و حالا عصر است» بر اساس روان شناسی جلو می روند که نشان دهنده این نکته است که نویسنده خود روان شناس است. زیرا دیالوگ ومونولوگها متناسب با شخصیتها نوشته شدهاند.
در مروری دیگر به این مجموعه مفهوم پیرنگ داستانها به ساخت و هرچه واقعیتر جلوه دادن داستان ها کمک می کند، به نحوی که چیدمان و پروسه نوشتن را هم قوی می نمایاند .در این داستان ها ما با شخصیت هایی جدید و به نظر نو روبرو می شویم شخصیتهایی تاثیر گذار که در داستانها سیالیت دارند؛ به قول لی مستر سون : «شخصیت تاثیر گذار فردی است که مخاطب آن را از ابتدا تا انتهای داستان می بیند و بعضی اوقات راوی داستان است .نگاه شخصیت تاثیرگذار روی داستان تمرکز خواهد کرد و سایه اش را در سراسر داستان خواهیم دید .نگرشی با ارزش از چشم انداز بیرونی شخصیت ارائه می دهد.»
از این گذشته ما در روایت داستان ها با چندین نوع شخصیت روبرو می شویم؛ شخصیت هایی اصلی در جریان داستانها آفریده شدهاند که برای پیشبرد داستان، هدف واحدی را در تلاشند، در مجموع در کل این کتاب آمیختگی در همه موقعیت ها نقش گیر شده است. بهقول دریدا : من در گفتار خودم معنای منحصر به فردی می سازم، گفتار من فقط مال خودم است .
بعد چند زبانه بودن شخصیت ها نیز مزیتی برای مجموعه داستان «و حالا عصر است» به شمار می رود .به واقع زبان چند گونهای در این اثر فعال است. همه زبانهایی که در طول روز به کار میبرید خود نمونه خوبی برای چند زبانی است مثلن با دوستانتان طوری صحبت می کنید که با یک غریبه آنطور صحبت نمی کنید و.. مرکز گراییای در زبان مجموعه حاکم است که همه چیز را به سوی نقطه ای سوق میدهد که مرکزیت دارد و نیرویی دیگر در تلاش است همه چیز را از یک نقطه به یک مرکزی دیگر هدایت کند، این همان موضوع مرکزگرا ومرکز گریز باختین است که معتقد بود در هنگام استفاده از زبان، این دو نیرو فعال هستند .
با بازخوانی متن کنشی در آثار در حال ادا شدن می بینیم که در حال انجام هستند یعنی زبان در داستانها عمل انجام میدهد، نه اینکه صرفا توصیف کند؛ این همان زبان کردار است که در متن کاری ادبی انجام میدهد .دریدا هم این کردار را در عرصه ادبی منشاء میداند ومعتقد است که این کردار کنشی است که چیزی تازه خلق می کند ، البته در برخی از داستانها چند نکته توصیفی راجع به فضا وشخصیت ها نظرم را جلب کرد که در عین تازه گی حداقل برای من نامانوس بودند مثلن :
مرد براق شد (ص-۳۶)
زن شاداب و ترد لبخند زد(ص۸۴)
قوطی خنکی براقی دارد (ص۸۳)
در مجموع و حالا عصر است یک سازه محسوب می گردد که نویسنده موضوعاتی را از نو نگاشته و آن را طوری پیش میبرد که کارکردی متفاوت به متن بخشیده است .