این مقاله را به اشتراک بگذارید
«قطار در حال حرکت است» نوشته میترا داور را باید اثری متفاوت با بسیاری از مجموعه داستانهایی که این روزها شاهد انتشار آنها هستیم، به حساب آورد. این داستانها از زبانی یک دست و نثری متمایز با اغلب مجموعه داستانهای امروزی – که نشان از عدم وسواس نویسندگان آنها در زمینه نثر متن داستانی دارد- برخوردار است. به خصوص اینکه نثر داور، کار شده و حتی از برخی جنبهها پهلو به نثری شعرگونه می زند.
نویسنده این داستانها با رویکردی جامعه شناحتی به شخصیتها، مناسبات میان آنها و موقعیتها داستانی پرداخته، گویی جامعهشناسیست ماهر که خوب توانسته با بکارگیری عناصر وظرفیتهایی که داستاننویس در اختیار دارد، جامعهی داستانی ( و به تناسب هریک از این داستانها) بزرگ یا کوچکی را خلق کند. جامعهای که اینجا ایستاست و قطارش تکان نمی خورد، با مردمی که انگار حال پیاده شدن از آن را ندارند، احساس حرکت میکنند یا میخواهند به خود بقبولانند که در حرکتند.
میترداور همچون بسیاری از نویسندگان زن، اغلب زنان را نیز به عنوان شخصیتهای اصلی داستانهای خود برگزیده و به مسایل و معضلات آنها میپردازد. زنانی که در مواجهه با دنیایی مردانه در شرایطی دشوار قرار دارند. برای نمونه داستان «حق مساوی» که در واقع گونهای اعتراض است نسبت به پایمال شدن حق زن در جامعه ، که به طور مشخص در این داستان از قشر زنان زحمت کش کارگر سخن به میان آمده که به ناچار در محیط هایی مردانه کار میکنند. داستان حکایت زنی پا به ماه است که در محیطی مردانه کار می کند و مورد تمسخر همکاران مرد خود قرار می گیرد : «به طرف دستشویی راه افتاد. می بایست از کنار سالن بسته بندی بگذرد. بیش ترشان مرد بودند. مدام به او چشم غره می رفتند که یعنی جای مردها را شما تنگ کرده اید برید خونه بنشینید دیگه. چیزی که بار ها به او گفته بودند.» (صفحه ۸ کتاب )
زن داستان «حق مساوی»، مورد تهمت نیز واقع می شود، جایی هم که یکی از همکاران مرد او به دفاع از وی سخن می گوید و دیگران زن را متهم به رابطه نامشروع می کنند. تمام داستانهای «قطار در حال حرکت است» به نوعی از روابط مسخ شده اجتماعی حرف می زنند، چنان که خواننده در مواجهه با آنها از خود میپرسد که آیا ما خود آن را ساختهایم، چقدر در به وجود آوردن آن سهم داشته ایم و آیا واقعا مجبور به زندگی در آن هستیم ؟
داور این بار نیز همچون دیگر آثارش در خلق موقعیتهای داستانی موفق است و با ظرافت و جسارت جامعهای کوچک و مسخ شده را در جهانی داستانی ترسیم میکند، جامعهای که آدمهایش همه بوی تعفن می دهند واز زنانگی ومردانگی افتادهاند . وجالب اینجاست که خود از بوی متعفنی که گرفتهاند بیخبرند. نکات مورد اشاره به خصوص در داستان «خط نازک ادرار» نمودی پررنگ و تاثیرگذار دارند و فضایی که داور در این داستان ترسیم میکند، باعث خواندنیتر شدن آن شده است.
در کل داستانهای «قطار در حال حرکت است» ازیک آبستره زنانگی و کمپوزیسیون جامعه شناسانهای برخوردارند که هر یک دردی از دردهای اجتماع پیرامونی ما را در خود نهان داشته و با زبانی داستانی در معرض دید ما قرار داده و برایمان روایت می کنند.
به اعتقاد نگارنده میترا داور نویسندهای است که شخصیتهای ملموس داستانهایش و تاکیدی که او در مقام یک نویسنده در بیان واقعیت زندگی پیرامونی ما در دنیای داستانی آثارش دارد، باتوجه به تکنیک خوبی که در آنها قابل مشاهده است و قابلیت های نثری که در نوشتن آنها بکار میگیرد؛ همه و همه نه تنها به تاثیرگذاری که به خواندنیتر شدن این آثار نیز انجامیده است.
انتشار در مد و مه: دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹