این مقاله را به اشتراک بگذارید
برای نویسندگانی که نخستین تجربههای داستانی خود را منتشر میکنند، ساده نوشتن یکی از مطمئن ترین راههاست، شیوهای که به واسطه آن لااقل میتوان مطمئن بود، از افتادن به بیراهه تجربهها دشوار زبانی و فرمی که اغلب به دلیل کم تجربگی به سامان نمیرسند، پشگیری میکند؛ دلیل اقبال به سادهنویسی در میان نویسندگانی که نخستین آثارشان را در نسل اخیر ارائه کردهاند، شاید همین نکته باشد. اما حلقه مفقوده در میان خیل داستانهایی که این چنین نوشته میشوند، عدم برخورداری از ویژگیهاییست که میتوانند حاصل کار نویسنده را از دیگران متمایز کنند.
در چنین مواردی اغلب مفهوم سادگی با ساده برگزار کردن ماجرا و در واقع ساده گذشتن از کنار ظرفیتهایی که هر داستاننویس در اختیار دارد، اشتباه گرفته میشود. بدیهیست داستان در عین سادگی هم میتواند، به شدت مجذوب کننده باشد، کم نداشتهایم شاهکارهایی که ساده نوشته شدهاند و حتی در ادبیات داستانی خودمان نیز نمونههای خوب آن کم نیستند.
علت اینکه برخی نویسندهها در چنین مواردی به توفیق رسیدهاند، تا اندازه زیادی به این خاطر بوده که در آثارشان سادگی داستان به معنای در سطح قرار داشتن نبوده. در حقیقت اگرچه نویسنده پرداختی ساده از مضمون مورد نظرش داده، اما در عین حال کوشیده از دریچه ای تازه به آنها نگاه کرده و البته پرداخت نویی از آنها ارائه کند، همچنین برظرفیتهای کار افزوده، از آنها استفاده کرده و در لایههای زیرین اثر نکتههای در خور تامل را تدارک ببیند.
آنچه در بالا اشاره شد، اگر نه به شکلی برجسته اما کم و بیش در نخستین داستانها غلامرضا معصومی دیده میشود، شیفت شب، مجموعهای از داستانهاییست که ساده نوشته شدهاند و این سادگی نه فقط به این دلیل است که نویسنده، در روایت داستانهای خود از پیچیدگی احتراز کرده، بلکه آن را در بعدی دیگر در مضامین اغلب داستانهای شیفت شب هم میتوان دید.
با کمی اغماض در اغلب داستانهای این مجموعه میتوان کشش و گرایش معصومی را به سمت عمق بخشیدن به این روایتهای ساده و تدارک دیدن لایههایی زیرین برای اثر، ردیابی کرد؛ هرچند که تلاش او در برخی موارد به نتیجه چندان در خور اعتنایی نینجامیده، اما نفس همین گرایش، حتی اگر غریزی هم فرض شود، امتیازیست امیدوارکننده برای موفقیت این نویسنده در کارهای بعدیاش که به هرحال پر تجربهتر ظاهر خواهد شد.
نمونههای بارز و البته موفقتر این تلاش را در داستانهایی نظیر «برای رفتن به گردش روز بدی است» و «شیفت شب» میتوان دید. در داستان اول نویسنده به مدد رفت و برگشتهای زمانی در روایت داستان، فضای ذهنی راوی و درگیری و دغدغه او نسبت به درک مسئله خیانت در گذشته را به زمان حال میآورد. شخصیت اصلی دو داستان (دو موقعیت) را به طور موازی روایت میکند که یکی در زمان حال جریان دارد و دیگری خاطرهایست از دوران کودکیاش، اولی از دریچه نگاه کودکی به دنیای بزرگترهاست و دومی از دریچه نگاه بزرگترها به دنیای کودکان و ایکاش نویسنده خط و ربط درونی این دو روایت را بیشتر کرده و گذشته را نیز به شکلی عینیتر در زمان حال منعکس میکرد.
«شیفت شب» که نام کتاب نیز از آن گرفته شده، از جمله بهترین و قوام یافتهترین داستان این مجموعه است. در این داستان نویسنده به سراغ مضمونی رفته که نقطه عزیمت طرح کلی آن، موقعیتیست که بارها در قصههای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. مردی زنی را که کنار خیابان ایستاده سوار میکند و به مقصد نا مشخصی میراند. خواننده داستان، همچون شخصیت زن قصه، به سرعت به سراغ پیش فرضهای ذهنیای میرود که چنین موقعیتی میتواند بدان بینجامد، اما داستان هرچه به جلو میرود، این پیش فرضها نیز به هم ریخته و کنار زده میشوند و درنهایت نویسنده توفیق مییابد ابعادی تازه از موقعیتی این چنین را برای خواننده شکافته و پرداختی متفاوت از شخصیتها و مناسبات میان آنها- که در چنین موقعیت هایی تقریبا کلشیه شده – ارائه بدهد. موفقیت نویسنده در این داستان تا اندازه زیادی مدیون اتمسفر آن است و البته محتوای دیالوگهای رد و بدل شده میان شخصیتها، هرچند که جا داشت این دیالوگها پرورش بیشتری یافته و کنش شخصیتها در پایان قصه، به جای آنکه واکنشی آنی جلوهگر شوند، اتکای بشتری به منطق علی و معلولی درونی داستان داشتند.
اما معصومی در همه داستانهای کتاب (به خصوص داستانهایی که در ابتدای کتاب آمده) به چنین توفیقی دست نمییابد و حاصل کار او از حد روایت ساده داستانهایی با مضامینی گاه آشنا و نه چندان توجه برانگیز، فراتر نمیرود (نمونه بارز آن داستان سرباز فراری). تم داستانهای شفت شب اجتماعیست و اغلب بر روی پارهای معضلات زندگی شهری و هویت باختگی انسان معاصر در چنین فضایی تاکید دارد. یکی از عمدهترین مشکلات کتاب عدم یکدستی آنها در پرداخت است، دیالوگها حتی زمانی که در جای خود نشستهاند به لحاظ کیفیت گفتگونویسی چندان پرورده به نظر نمیرسند، گاه کفیت ادبی و گاه شکل محاورهای برخوردارند، نثر کتاب نیز عاری از لغزشهایی ویرایشی نیست. همچنین کم توجهی به نثر گاه باعث به وجود آمده موانعی شده که به ریتم جملات ضربه میزنند. در یک نگاه کلی نگرانه داستانهایی که انتهای کتاب آمدهاند، از کیفیت بهتری در قیاس با داستانهای ابتدایی کتاب برخوردارند!
شیفت شب (مجموعه داستان)
غلامرضا معصومی، انتشارات افراز، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، ۹۶ صفحه،۲۲۰۰ تومان
کوتاه شده این نوشته در مجله کتاب همشهری منتشر شده است